همه چیز به فنا رفته: کتابی درباره امید

همه چیز به فنا رفته: کتابی درباره امید

همه چیز به فنا رفته: کتابی درباره امید

مارک منسون و 1 نفر دیگر
4.0
41 نفر |
18 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

114

خواهم خواند

88

شابک
9786227407297
تعداد صفحات
400
تاریخ انتشار
1400/4/12

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتابی دیگر از نویسنده کتاب های پرفروش هنر ظریف رهایی از دغدغه ها و عشق کافی نیست چطور می توانم کمک تان کنم؟ اگر توی فروشگاه استارباکس کار می کردم، به جای نوشتنِ اسم مردم روی فنجان قهوه شان، جملات زیر را می نوشتم:«شما و تمام کسانی که دوست شان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفته اید یا کارهایی که انجام داده اید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت، آن هم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگی ست. تمام مسائلی که به آن ها فکر می کنید یا کارهایی که انجام می دهید، تنها گریزِ استادانه ای از این حقیقت اند. ما غبارهای کیهانیِ بی اهمیتی هستیم که در یک نقطه ی آبی پرسه می زنیم و به هم برخورد می کنیم. عظمتی برای خودمان تجسم می کنیم و اهدافی برای خودمان می سازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.پس از قهوه ی لعنتی تان لذت ببرید!»
      

پست‌های مرتبط به همه چیز به فنا رفته: کتابی درباره امید

یادداشت ها

          کتاب دومس بود که از مارک منسون می خوندم. اولیش هنر ظریف بود و راستش هیچ ایده ای نداشتم که این کتاب رو کی نوشته و اجع به چی هست ، همین که اسم نویسنده رو دیدم و یاد اون کتاب درخشان قبلی افتادم ، بدون هیچ فکری خریدمش. اصولا خریدن کتاب بدون فکر و تحقیق کار احمقانه ایه ، این یه واقعیت غیر قابل انکاره و درکش هم چندان سخت نیست. کتاب های زیادی توی دنیا وجود دارن که هیچ ربطی به ما ندارن و ما نباید وقت محدود خودمون رو بزاریم برای خوندنشون این حرف فارق از خوب یا بد بودن اون کتاب هاست .
بگذریم ، من توی این مورد خرید بدون فکر کتاب واقعا خوش شانس بودم.
ان کتاب مار منسون از اولی حتی بهتر هم بود ، حالا درسته اون خیلی معروف شده ولی این واقعا عالی بود و از اقبال خوب و بلندم کاملا راجع به خودم بود
منکه خیلی باهاش حال کردم 
همون فصل اول با اون مثال فوق العاده ش راجع به اون ابر مرد لهستنانی پیلکی چنان آدم رو جذب می کنه که فکر نخوندن کتاب هم رو هم نمی تونید بکنید.
لذا بخونید به نظرم پشیمونی در پی نخواهد داشت.
        

2

          کتاب‌معرفی‌کردن الکی نیست. تا ندونی مخاطبت کیه نمی‌شه که. باید بدونی علاقه‌ش به چیه، چیا خونده، چه کتاب‌هایی نصفه‌نیمه رها کرده، چه کتاب‌هایی رو خریده اما نخونده و کلا کجای مسیره. تا این‌ها رو ندونی نمی‌شه به‌ش پیشنهاد بدی.
اما بعضی کتاب‌ها هستن که اگر جواب سوآلای بالا رو بدونی به افراد زیادی می‌تونی پیشنهاد بدی. یعنی جامعه بزرگی هستن که از خوندن اون کتاب خوش‌شون میاد.
زمانی که کتاب «اوضاع خیلی خراب است»ِ مارک مَنسُن رو تموم کردم، دقیقاً همین نکته به ذهنم رسید. ازین نویسنده قبلاً «هنر ظریف بی‌خیالی» هم خیلی معروف شده‌بود. این جدیده، کتابیه که به خیلی‌ها می‌شه معرفیش کرد. اصلاً می‌شه به خیلی‌ها هدیه داد. به‌نسبت کتاب قبلی‌ش استخون‌بندی قوی‌تری داره و مستندتره.
نویسنده یک وبلاگ‌نویسِ خلاق و بامطالعه‌ست. وبلاگ‌نویسی یک توانمندی رو در آدم خیلی خوب تقویت می‌کنه: مخاطب‌شناسی و به‌تبع اون جذاب‌گفتن و شرح و بسط‌دادن. وقتی این کتاب رو می‌خوندم بعضی جاهاش به‌خوبی می‌تونستم بفهمم که نویسنده چه مفاهیمی رو قبلاً خونده و چیا رو می‌خواد توضیح بده. اما به‌شکل موفقیت‌آمیزی جذاب و سرگرم‌کننده حرفاش رو ریخته بود کف کاغذ. به نظرم این کتاب هم حکمت‌آمیزه و هم خوندنش سرگرم‌کننده.
فلذا «اوضاع خیلی خراب است» هم جزو پیشنهادای عمومی من قرار می‌گیره؛ مثل بادبادک‌بازِ خالد حسینی.
        

9

          [در ابتدا باید بگم که نسخه‌ی دیگه‌ای رو مطالعه کردم، ترجمه‌ی آقای مهرداد یوسفی از انتشارات شاهدخت پاییز.]

این کتاب از مارک منسون، به این علت که از تک بُعدی بودن پرهیز کرده است، اطلاعات متفاوتی را به خواننده منتقل می‌کند. روند کلی بیان مطالب از پژوهش‌های روانشناختی کمک می‌گیرد و در ادامه درمورد موضوعات فلسفه، تاریخ، جامعه شناسی، دین، سیاست، فناوری و تکنولوژی و حتی اقتصاد، بحث‌های جدی و عمیقی را بیان می‌کند. به طور کلی پانویس‌های زیادی در این کتاب مطرح شده که اطلاعات عمومی خواننده را تا حد قابل توجهی افزایش می‌دهد.
خلاقیت در بیان مطالب روانشناسی، خصوصا هویت‌های فردی، تنظیم احساسات، دردها و پذیرش آن‌ها به‌نظرم جالب آمد. مثال‌ها قابل فهم بودند و نویسنده گاهی از چاشنیِ طنز هم بی‌بهره نمانده است.
نکته‌ی جالب دیگر این کتاب برای من، اشاره به رویدادی در گذشته‌ی تاریخ آمریکا بود، مانند مستند "بازگشت گومورا" که فروید و خواهرزاده‌اش Edward Bernays و ماجراهای مهیب آن دوره را بیان کرده بود.
و اما دو نقطه‌ ضعف بسیار پررنگ ؛ اول اینکه، نویسنده مطالبی را درمورد ادیان و پرستش خدا و ... بیان کرده‌ است که در جسارت و رک‌گویی بسیار زیاده‌روی شده!
و دوم هم پراکنده شدنِ مطالب در قسمت‌های مختلف، به طوری که خواننده گاهی ارتباط مطالب را به سختی متوجه می‌شود.

_به طور کلی پیشنهاد می‌کنم، چه به عنوان منتقد و چه به عنوان علاقه‌مند، این کتاب رو حتماً مطالعه کنید و برای فهمِ بهترِ مقصود نویسنده، صبور باشید.
        

2