فرزانه نجاری

فرزانه نجاری

@Farzanrhnajari

12 دنبال شده

6 دنبال کننده

            
          

یادداشت‌ها

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            
خواهر والنتاین راهبه و دختر هیو درایسکیل، آمریکایی ثروتمند و پر نفوذ کلیسا و واتیکان، در جریان تحقیقاتش در جاهای مختلف مثل آرشیو واتیکان برای نوشتن کتاب جدیدش راجع به نقش کلیسا در جنگ جهانی دوم به اطلاعات مهم و تکان‌دهنده‌ای رسیده که ممکنه یک زلزله در کلیسا به وجود بیاره. این اطلاعات اونقدر مهمه که والنتاین حتی می‌ترسه به لاکهارد، مرد مورد اعتماد کلیسا و پدرش که عاشقش هست هم چیزی بگه. اما والنتاین تصمیم میگیره با بن، برادرش، صحبت کنه و تمام مطالبی که پیدا کرده به اون اطلاع بده. پس از تماس با بن قراری باهاش در خانه‌ی پدری میذاره و بن متوجه صدای با ترس والنتاین میشه، اما وقتی میرسه خونه متوجه میشه که والنتاین دیگه هرگز نمی‌تونه باهاش حرف بزنه و این آغاز ماجرای پر هیجان این کتابه. حشاشین کتابی جنایی و پر رمز و رازه که به داستان‌های کلیسا پرداخته. داستان جذابی داره اما روند نسبتاً کندی داره البته این روند آروم برای من نه نکته‌ی منفی‌ای هست و نه اذیتم کرد چون باعث شد اتفاقات قشنگ توی ذهنم ته‌نشین بشه و با روند کتاب پیش برم. به طور ناخودآگاه کسی که کتاب‌های دن براون رو خونده باشه به مقایسه‌ی این کتاب با نوشته‌های دن براون دست میزنه هم از لحاظ موضوع و هم سبک. توی این کتاب بر خلاف کتابهای دن براون از بمباران اطلاعاتی خبری نیست، اطلاعات تاریخی به مقدار کافی در لابلای داستان اومده و به شما فرصت برای فکر کردن بهش رو میده. کتاب جذاب و سرگرم‌کننده بود. پنج ستاره رو با دست و دلبازی فراوان دادم.ه
          

19

            
عزیزان این کتاب داستان نیست که موضوع براتون اسپویل بشه، اما اگه باز هم حساس هستید برای این موضوع نخونید چون من ماجرای این کتاب رو به طور خلاصه نوشتم.ه

ویلیام استایرن در کتاب ظلمت آشکار از تجربه‌ی خودش در مورد افسردگی صحبت کرده. از سفری که به پاریس داشته شروع می‌کنه که اونجا اولین تغییرات رو در خودش حس می‌کنه مثل بی‌حوصلگی، زود خسته شدن و کم‌حرفی. کم‌کم نشانه‌ها بیشتر میشن و ویلیام استایرن راه‌هایی برای درمان خودش امتحان می‌کنه اما در شبی افکار خودکشی به اوج میرسه و در بیمارستان بستری میشه و در نهایت بهبود پیدا می‌کنه. چیزی که جالبه شرح حال یک شخص دچار افسردگی از زبان خودش هست برای درک بهتر افرادی که اعتقاد دارن افسردگی دارن اما هیچ مطلب به درد بخوری راجع به اینکه خب حالا چطوری بهبود پیدا کردی؟ پیدا نمیشه! ضمن اینکه مثلاً میگه افکار خودکشی من بعد از قطع کردن فلان دارو ناپدید شد! خب این افکار دیگه دلیلش افسردگی نبوده یک عامل بیرونی بوده. خیلی دلم میخواست نظرات خودم رو هم بنویسم ولی به عنوان کسی که هیچ تخصصی در این موضوع نداره سکوت خیلی قشنگ‌تره. آدم‌ها برای شناختن ذهن و روان کار آسونی ندارن و فعلاً هم چیز دندون‌گیری نمی‌دونند.ه
          

18

29

شاید همین قشنگه که اصلا ندونی کی اتفاق افتاد و یادت نیاد از کی دوستش داری🥰

21

نقطه قوت یک رمان روسی و تصویر دقیق ادراک ذهنی

رمان‌های روسی معرکه اند. برعکس سایر صناعات روس‌‌ها در معاصرت ما! داستایوفسکی را باید نویسنده همیشه قلم به دست نامید نه اینکه تنها پرکار باشد بلکه چون جان رمان‌های او گفتگو‌های انسان با خود است. دقیقا جایی که نویسندگان دیگر ساکت اند او در حال نوشتن است. جایی درون خود انسان جدال انسان با خودش

43

            فاوست نویسی تاریخ دیرینه‌ای دارد. شخصیت اصلی‌اش خیلی مشخص نیست و البته اهمیتی نیز ندارد. نخستین بار کشیشی به نام یوهان اشپیس بود که کتابی منتشر کرد با عنوان «داستان‌هایی در وصف دکتر یوهان فاوست» که ملغمه‌ای است از حقیقت و افسانه. اشپیس از نگارش کتاب نیت خیری داشته که مردم از زندگی فاوست عبرت بگیرند و چون او نباشند. در این کتاب فاوست دانشمندی بوده که با دغدغه شناختْ شیطان را احضار میکند و 24 سال سرگرم در علوم غریبه باقی می‌ماند که آخر هم به لعنت ابدی دچار می‌شود. با توجه به شخصیت نویسنده که یک کشیش است و با توجه به زمانه او که در قرون وسطی است، کتاب یک نتیجه بیشتر ندارد و آن هم «شناخت گناه است». فاوست چرا فاوست شد؟ چون میخواست پایش را از گلیم حدود فهم بشر فراتر بگذارد. پس شما به راه او نروید.
فاوست بعدی، دکتر فاوستوس مارلوست. به نظر حقیر، بر خلاف توضیحات اندک کتاب، این فاوست با فاوست اشپیس تفاوت چندانی ندارد غیر از اینکه مارلو رنگی هنری و نمایشی به آن بخشیده. هر چه باشد مارلو پیش از رنسانس و در اوایل جنبش پروتستانتیسم است و احتمالا هنوز یک مسیحی معتقد. فاوست مارلو تجسم عطش بی‌مهار نسبت به زندگی است که البته در نهایت چیزی جز جهنم را در پی خود ندارد.
دیگر فاوست اثر کتهولد لسینگ است که از نمایشنامه نویسان مطرح دوران روشنگری است. در نگاه لسینگ حقیقت جویی دیگر کنشی کفرآلود نیست بلکه تندروی در آن است که سر انجام شومی دارد. چیزی که روشن است این است که فاوست لسینگ تاثیر بسیاری در گوته گذاشته.
و اما فاوست گوته. «آن زمان که گونه این موضوع را به دست گرفت دوران نوابغ بزرگ در عرصه علم و ادب و فلسفه بود. موضوع فاوست دوباره جاذبه یافته بود، هم به عنوان شخصیتی در چشم روشنگران مثبت، چنان که لیسینگ او را در دانش طلبی‌اش در تنگ‌نایی تک بعدی در آورده بود؛ هم در عطشناکی بی‌مهارش به زندگی، چنان که کریستوفر مارلو او را ترسیم کرده بود. اما فاوست گوته نقشی پرومته‌وار یافته است، فردیتی شجاع که نه به وحی صحايف مقدس و نه شناخت عقلانی بسنده می‌کند، نه از خدا بیمی به دل راه میدهد نه از آتش دوزخ. بلکه انسانی پساکپرنیکی است که در راه علم و عمل و لذت دنیوی رستگاری روح خود را به گرو می گذارد و این چنین تجسم اراده‌ای است در تسخیر ماجراجویی جان و تن در دوران تمدنی اوج گرفته و بیگانه‌وار حریص سلطه بر طبیعت.» ص 24
.
کتاب حاضر شرح پرده به پرده تراژدی فاوست است. ترجمه عالی است و شرح‌ها هم قابل فهم به طوری که پرده‌های بلند و ملال‌آور تراژدی را برای خواننده آسان می‌کند. تنها چیزی که به نظرم بد بود، این است که جا داشت نویسنده به رستگاری فاوست بیشتر می‌پرداخت. گویی برای خودش هم حل نشده باقی ماند بود، چون یک پاراگراف بیشتر درباره رستگاری فاوست ننوشته بود!
          

28