تندتر از عقربه ها حرکت کن

تندتر از عقربه ها حرکت کن

تندتر از عقربه ها حرکت کن

بهزاد دانشگر و 2 نفر دیگر
4.6
99 نفر |
51 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

31

خوانده‌ام

181

خواهم خواند

75

شابک
9786004413039
تعداد صفحات
306
تاریخ انتشار
1400/3/9

توضیحات

        کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن روایتی از زندگی جناب آقای نوید نجات بخش است که به کوشش آقای بهزاد دانشگر به رشته تحریر درآمده است.
این متن حاصل گفت وگوهای بهزاد دانشگر و نوید نجات بخش و دیدارهای مکرر ایشان از بهیارصنعت سپاهان در سال 1395 است.
این متن در این سالها توفیق نشر نمی یافت تنها به یک دلیل. نوید نجات بخش نگران بود که این متن در پی بت سازی از او و برجسته کردنش باشد. در این سالها، مدام تکرار می کرد نوید نجات بخش اهمیتی ندارد. این مسیر است که اهمیت دارد؛ مسیری که نوید نجات بخش با پیمودنش توفیقات زیادی به دست آورده است. پس باید از مسیر گفت و من این سال ها تلاش کردم او را قانع کنم که آن مسیر، بدون تجربه های شخصی نوید نجات بخش، می شوند یک مشت تعاریف و مفاهیم و کلیات که هم هجا گفته می شود؛ ولی کسی به آن ها اطمینان نمی کند. کسی درک مشترکی از آن ها ندارد و اگر نبود تاکید رهبر انقلاب در روایت فتوحات اقتصادی و علمی و صنعتی، شاید همۀ توضیحات من بی اثر می ماند. پس اگر جایی بیش از اندازه به وی پرداخته شده است، حاصل ناتوانی نگارنده در روایت آن مسیر بوده، نه خواستۀ نوید نجات بخش.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به تندتر از عقربه ها حرکت کن

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به تندتر از عقربه ها حرکت کن

نمایش همه

پست‌های مرتبط به تندتر از عقربه ها حرکت کن

یادداشت‌ها

          📚 کتاب: تندتر از عقربه‌ها حرکت کن
👤 جمع‌آوری: بهزاد دانشگر (روایت زندگی مهندس نوید نجات‌بخش)
«هرجا دنبال نشان دادن خودمان باشیم، مسیر را اشتباه می‌رویم؛ هرجا نقش خدا را کمرنگ کنیم، قدم را اشتباه برمی‌داریم؛ کجا نقش #خدا را کمرنگ می‌کنیم؟ آنجا که همه چیز را می‌آوریم در دو دوتای حساب کتاب خودمان.» (صفحهٔ ۱۲۶)

گاهی همۀ لوازم و مقدّماتِ #حرکت در زندگی‌مان وجود دارد؛ امّا حرکت نمی‌کنیم؛ شاید منتظر یک تلنگر باشیم؛ شاید به انگیزه نیاز داریم؛ یا شاید یک الهام غیبی که به ثمر رسیدن حرکت‌مان را تضمین کند؛ 
نمی‌دانم به دنبال کدام‌یک هستیم؛ امّا می‌دانم که یک «هُل»، نیاز داریم؛ و شاید بتوانیم آن را در تجربیات دیگران بیابیم؛ در آن زمان است که با خود می‌گوییم: «شاید منم بتونم»؛ «برای کارای بزرگ باید بالاخره شروع کرد دیگه!»؛ «ممکنه زمین بخورم؛ امّا یه روزی درست می‌شه»...

القصّه که یک «هُل»، شاید نتواند ما را به یک شناگر ماهر تبدیل‌ کند؛ لکن می‌تواند ما را مجبور کند تا به جای فرار، در دریای مشکلات، دست و پا بزنیم؛ مسئولیّت تصمیم‌های خود را بر عهده بگیریم؛ سکّان‌دارِ زندگیِ خودمان شویم و از تماشاچی بودن دور باشیم؛ حرکت کنیم و از تخمه شکستن بیرون گود، دوری کنیم؛ فکر نکنیم که «برای جلوگیری از بروز خطا، کار نکردن بهتر از کار کردن است»؛
و کتاب «تندتر از عقربه‌ها حرکت کن» صرفاً روایت زندگی یک مهندسِ کارآفرینِ لوازم پزشکی  نیست؛ نَمایی از یک طرزِ نگاه به جهان است؛ نوعی نگاه به زندگی است، که آموزش می‌دهد چگونه می‌توان موانع را جور دیگر دید و آن‌ها را به پلّه بدل کرد؛ یا چه‌طور می‌شود که از دل «تهدید»، «فرصتی» جوانه بزند و «حرکتی» بِرویَد!...

#معرفی_کتاب
#انگیزه
        

1

          چند روز پیش از پارک علم و فناوری مشهد بازدید کردیم و نکات جالبی را تجربه کردیم .
از ویژگی هایی که باید شرکت های دانش بنیان داشته باشند ، نوآوری ، روحیه‌ و باور «ما میتوانیم» ، اتّکاء به توانایی داخلی است که این ویژگی ها جز با یک دغدغه مندی و هدفمندی حاصل نمیشود اگر آن هدف والا که قطعاً پول و مقام و... نیست مد نظر نباشد و برکت الهی نباشد ما توان مواجهه و مقابله با علم های‌تک را نخواهیم داشت. "ایرانِ پیش ‌از انقلاب، در تولید علم و فنّاوری صفر بود، در صنعت به‌جز مونتاژ و در علم به‌جز ترجمه هنری نداشت." 
خب حالا ما در این پارک آیا این باور را دیدیم ؟ خیر ؛ بحث آنجا نیاز بازار بود بحث مدیریت منابع مالی بود بحث مشاوره در بازار بود . ممکن است از من بپرسید مگر اینها بد هستن میگویم خیر اما اگر اینها هدف بشوند برای ما پیشرفت حاصل نمیشود ، آقاجان میفرمایند که ما نباید خام فروشی کنیم خب این تفکر می‌رود سراغ تولید ؟ نه . چرا ؟ چون می‌نشیند حساب کتاب .
کار های ما باید رنگ خدا بگیرد ، رنگ رضایت الهی ، رنگ خدمت به خلق .
حالا در این بازدید ما به دوستان عرض کردیم کارتان رنگ خدا ندارد و شما تا زمانی در چارچوب فکری غیر خدا باشی عقب مانده ای ؛ ناراحت شدند و مارا بردند و گفتند ببینید روی دیوارهای مجموعه آیه ای از قرآن نصب کردیم و مسجد داریم و نماز می‌خوانیم . حال بماند که همان یک آیه هم در کنار پنجاه تا از سخنان انواع فیلسوف های شرق و غرب بود .
 نکته ای که برایم ناراحت کننده بود اینکه افرادی که در آنجا مشغول بودند انسان های متدین و متشرعی بودند اما چارچوب و مرجع فکرشان چیزی دیگر بود که ممکن است ...
        

4