معرفی کتاب قلب شکارچی تنها اثر کارسون مکالرز مترجم آرش افراسیابی

قلب شکارچی تنها

قلب شکارچی تنها

کارسون مکالرز و 1 نفر دیگر
4.0
7 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

23

ناشر
بیدگل
شابک
9786223131578
تعداد صفحات
496
تاریخ انتشار
1403/1/1

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        |   هیچ‌کدوم از ما که توی این اتاق جمع شدیم ملک شخصی نداره، شاید یکی‌دو نفرمون توی خونۀ خودشون زندگی کنن، یا شندرغازی پس‌انداز داشته باشن، ولی هیچ‌کدوممون مالک چیزی نیستیم که ما رو مستقل کنه و شکممون رو سیر نگه داره. بدن‌ ما تنها دارایی ماست. و هر روز، صبح‌به‌صبح، داریم اون رو می‌فروشیم. وقتی صبح علی‌الطلوع می‌ریم سر کار و تمام روز عرق می‌ریزیم، داریم بدنمون رو می‌فروشیم. مجبورمون کرده‌ن بدن‌هامون رو به هر قیمت و در هر زمانی و به‌خاطر هر چیزی بفروشیم. مجبورمون کرده‌ن بدن‌هامون رو در ازای نون بخورونمیری بفروشیم. قیمت جون ما اون‌قدریه که بتونیم سر پا بایستیم و برای منفعت دیگران عرق بریزیم و جون بکنیم.

|      برای من تأثیرگذارترین جنبۀ قلب، شکارچی تنها انسانیت شگفت‌انگیزی است که نویسنده­ای سفیدپوست را قادر ساخته برای نخستین‌بار، در داستانی برآمده از زندگی در جنوب، با شخصیت‌های سیاه‌پوست به همان راحتی و عدالتی رفتار کند که با آدم‌های هم­نژاد خودش. این موضوع نه از سبک نگارش یا منش سیاسی نویسنده، که فقط‌وفقط از نگاه او به زندگی سرچشمه می­گیرد. نگرشی که مکالرز را قادر می­سازد تا از فشارهای محیط فراتر برود و آدمی را، خواه سفید باشد خواه سیاه، مشفقانه و توأم با درکی عمیق در آغوش بکشد.

ریچارد رایت
      

لیست‌های مرتبط به قلب شکارچی تنها

یادداشت‌ها

زینب

زینب

1403/9/6

          «در نگاه بیشترِ آدم‌ها تنهایی موج می‌زد، تنهاییِ غم‌بار.»

گاهی پیش میاد که ترجیح می‌دیم از یه سری افکار و نگرانی‌هامون چیزی نگیم، چون با خودمون می‌گیم چه فایده؟ اگه بگم که کسی نمی‌فهمه من چی می‌گم!
شاید برای همین می‌تونیم شخصیت‌های این قصه رو درک کنیم.

آدم‌‌های این قصه، از همه نظر با هم فرق دارن؛ شغل، سن، عقیده، و حتی ظاهرشون.
ولی دو تا چیز بین همشون مشترکه! همشون غمگینن و همشون آقای سینگر رو دوست دارن.

دلیل غمی که دارن اینه که یا حسرتِ داشتنِ چیزی رو دارن که هیچ‌وقت نداشتن، یا چیزی رو که داشتن از دست دادن.
این از دست‌دادن و حسرت، تو وجودِ هرکدومشون به شکل خاصی دیده می‌شه.

آقای سینگر که مرکز اتفاقات این کتابه، مردِ لالیه که هرکس از تنهایی و ملالِ زندگیش بهش پناه میاره.
ولی کسی می‌دونه تو دلِ آقای سینگر چی می‌گذره؟

آقای سینگر تا یه بخشی از قصه برای من چیزی شبیهِ خدا بود، همون‌قدر پناه و آرامش‌بخش. همون‌جور که ما خدا رو به هر شکلی که می‌خوایم تصور می‌کنیم، که می‌دونیم چیزهایی هست که لازم نیست به زبون بیاریم ولی حس می‌کنیم که اون می‌فهمه.

اگه غرقِ این قصه بشید قطعا غمگینتون می‌کنه؛
برای فقر، ظلم، بی‌عدالتی، حسرت، تنهایی و از دست‌دادن…

امیدوارم که تو زمانِ مناسب بخونید، و شما هم دوستش داشته باشید.
ولی بهتون پیشنهاد می‌کنم قبل از خریدِ هر کتابی(مخصوصا کتاب‌هایی که قیمت بالایی هم دارن) خودتون هم درباره‌ی اون کتاب تحقیق کنید✨📖
        

19