بریده‌ای از کتاب قلب شکارچی تنها اثر کارسون مکالرز

قلب شکارچی تنها
بریدۀ کتاب

صفحۀ 346

از چشم‌هایش نمی‌شد چیزی فهمید، نه ترس و وحشت و نه تاسف و نفرت. از بین تمام کسانی که از موضوع باخبر شدند، تنها کسی بود که این چیزها در نگاهش نبود. چون او تنها کسی بود که عمق فاجعه را می‌فهمید.

از چشم‌هایش نمی‌شد چیزی فهمید، نه ترس و وحشت و نه تاسف و نفرت. از بین تمام کسانی که از موضوع باخبر شدند، تنها کسی بود که این چیزها در نگاهش نبود. چون او تنها کسی بود که عمق فاجعه را می‌فهمید.

4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.