معرفی کتاب مادام مینگ و ده بچه ی نداشته اش اثر اریک امانوئل اشمیت مترجم معصومه صفایی راد

مادام مینگ و ده بچه ی نداشته اش

مادام مینگ و ده بچه ی نداشته اش

3.9
42 نفر |
15 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

71

خواهم خواند

24

شابک
9786008460824
تعداد صفحات
96
تاریخ انتشار
1398/7/1

توضیحات

        کتاب حاضر درباره ماجرای تاجری فرانسوی است که در سفرهای تجاری خود با زنی به نام مینگ آشنا می شود که مدعی است ده فرزند دارد. این موضوع که برخلاف قوانین چین هست موجب تحیر و سردرگمی تاجر فرانسوی می شود و تلاش می کند تا راز خانم مینگ را بفهمد و همین جستجو موجب تغییراتی در زندگی تاجر می شود.مادام مینگ علاقه زیادی دارد تا درباره فرزندانش که در نقاط مختلف چین زندگی می کنند سخن بگوید. راز ده فرزند مادم مینگ موضوعی است که در سراسر داستان مخاطب را درگیر خودش می کند. رازی که ارتباط محکمی پیدا می کند به حکمت های کنفوسیوس که پیوندی است میان چین دیروز و چین امروز.
      

لیست‌های مرتبط به مادام مینگ و ده بچه ی نداشته اش

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          یه جایی در پایان کتاب نوشته شده که: «اگر کسی را از دروغی محروم کنیم که حیاتش را حفظ می‌کند، نابود می‌شود» و من فکر می‌کنم خود اریک امانوئل اشمیت هم قائل بر همین اصل تموم قصه‌هاش رو به وجود می‌آره. 

شخصیت‌های داستان امانوئل اشمیت شبیه خالقشون، از نوعی زیرکی پنهان رنج می‌برن که بهشون کمک می‌کنه تا به حقایق زودتر از دیگران پی ببرن اما این فهمیدنِ سریع واقعیتی که اغلب سخت و دردناکه باعث نمی‌شه سریع‌تر بپذیرنش؛ پس ازش فرار می‌کنن؛ یه جور دیگه می‌سازنش؛ و مهم‌تر از همه، در موردش به همدیگه دروغ می‌گن.
 
شخصیت‌های زیرک کتاب اشمیت خوب می‌دونن که در حال گفتن چجور دروغی‌ان و از دیگران چه دروغایی می‌شنون اما برای خراب نشدن این بازیِ مرموزانه یا با خوبی و‌ خوشی تموم شدن نمایش، ابداً چنین حقیقتی و به روی هم نمی‌آرن. اونا تظاهر می‌کنن که واقعیت همون چیزیه که گفته شده چون نیاز دارن تا بعضی دروغای شیرین رو که از ‌‌تلخی زندگی نجاتشون می‌ده انقدر از زبون بقیه بشنون تا باور کنن. 

از نمایشنامه بی‌نظیر خرده جنایت‌های زن و شوهری گرفته تا داستان‌های‌ کوتاه و داستانکای پراکنده‌ی اشمیت، آدما مدام روی مرز باریک اخلاق و وجدان و انسانیت راه می‌رن و گاهی این مرزها رو رد می‌کنن تا به شکلی نشون بدن اگر چه دروغ گفتن خطاست و جزء ناپسندیده‌ترین اعمال انسانیه ولی در موقعیتی که یقین داریم یک نفر نه با دونستن واقعیت حالش بهتر می‌شه نه تحمل و کنار اومدن باهاشو داره چی؟ درسته که دروغ در هر حال امر نکوهش شده‌ای به شمار می‌آد اما زندگی ما رو در نقطه‌ای قرار می‌ده که می‌دونیم دیگری با فهمیدن واقعیت از پا در می‌آد و حال برای جلوگیری از خطر نابودیِ همان دیگری، ناگزیریم «حقیقتِ ساخته شده»‌‌ای رو از نو خلق کنیم.
        

8

          بسم‌ الله

بریده‌ای از کتاب:
در چین، نیاز پدر و مادرها را به یک بچه کاهش داده‌اند. ولی این نه وضع والدین را بهتر کرده و نه بچه‌ها را. الآن میلیون‌ها والد خشمگین وجود دارد که مضطرب و هیستریک پشت سر یک پسر می‌دوند که خودش را امپراطور تصور می‌کند. کشور به سازنده متکبران تحت مراقبت روان پریشان تبدیل خواهد شد.

مادام مینگ مادر ده فرزندی است، که دولت تنها تولد یکی از آن‌ها را به شهروندانش اجازه می‌دهد. اما او...
حقیقتا چگونه ممکن است در کشوری که تولد بیش از یک فرزند، جرم است، او ده فرزند زاییده باشد؟

فکر می‌کنم، در کشور چین، تنها یک انسان خوشبخت وجود دارد و او مادام مینگ است. اما در کل دنیا چطور؟
مادام مینگ آنقدر وجوه انسانی دارد که آرزو می‌کنی ای کاش مانند او در زندگیت بسیار ببینی و دقیقاً همین ویژگی‌ها است که داستان را پیش می‌برد. زنی هزاران کیلومتر آن‌طرف تر که تو را مسحور خودش و داستان زندگیش می‌کند...

داستان تنهایی بشر، تنهایی خودخواسته‌ای که، خود، به جبر بر خود تحمیل کرده است... داستان سلسله‌واری که داخل در دوری باطل شده است، انسان‌هایی که خود را امپراطور تصور می‌کنند و متکبرانه، خود را می‌بینند و سال‌ها بعد پدر یا مادر می‌شوند و مجدداً امپراطوری جدید می‌زایند. بدون اینکه از این دور باطل، تناقضش را فهم کنند.
تناقضی که نتیجه‌اش جز تنهایی بشر نیست، تنهایی و شاید روزی انتحار...

پ.ن: اریک امانوئل اشمیت، نویسنده‌ای که او را با «اسکار و خانم صورتی» می‌شناختم. از این به بعد با «مادام مینگ و ده بچه نداشته‌اش» می‌شناسمش.
        

1