بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

مادام مینگ و ده بچه ی نداشته اش

مادام مینگ و ده بچه ی نداشته اش

مادام مینگ و ده بچه ی نداشته اش

4.1
25 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

39

خواهم خواند

15

کتاب حاضر درباره ماجرای تاجری فرانسوی است که در سفرهای تجاری خود با زنی به نام مینگ آشنا می شود که مدعی است ده فرزند دارد. این موضوع که برخلاف قوانین چین هست موجب تحیر و سردرگمی تاجر فرانسوی می شود و تلاش می کند تا راز خانم مینگ را بفهمد و همین جستجو موجب تغییراتی در زندگی تاجر می شود.مادام مینگ علاقه زیادی دارد تا درباره فرزندانش که در نقاط مختلف چین زندگی می کنند سخن بگوید. راز ده فرزند مادم مینگ موضوعی است که در سراسر داستان مخاطب را درگیر خودش می کند. رازی که ارتباط محکمی پیدا می کند به حکمت های کنفوسیوس که پیوندی است میان چین دیروز و چین امروز.

لیست‌های مرتبط به مادام مینگ و ده بچه ی نداشته اش

یادداشت‌های مرتبط به مادام مینگ و ده بچه ی نداشته اش

            بسم‌ الله

بریده‌ای از کتاب:
در چین، نیاز پدر و مادرها را به یک بچه کاهش داده‌اند. ولی این نه وضع والدین را بهتر کرده و نه بچه‌ها را. الآن میلیون‌ها والد خشمگین وجود دارد که مضطرب و هیستریک پشت سر یک پسر می‌دوند که خودش را امپراطور تصور می‌کند. کشور به سازنده متکبران تحت مراقبت روان پریشان تبدیل خواهد شد.

مادام مینگ مادر ده فرزندی است، که دولت تنها تولد یکی از آن‌ها را به شهروندانش اجازه می‌دهد. اما او...
حقیقتا چگونه ممکن است در کشوری که تولد بیش از یک فرزند، جرم است، او ده فرزند زاییده باشد؟

فکر می‌کنم، در کشور چین، تنها یک انسان خوشبخت وجود دارد و او مادام مینگ است. اما در کل دنیا چطور؟
مادام مینگ آنقدر وجوه انسانی دارد که آرزو می‌کنی ای کاش مانند او در زندگیت بسیار ببینی و دقیقاً همین ویژگی‌ها است که داستان را پیش می‌برد. زنی هزاران کیلومتر آن‌طرف تر که تو را مسحور خودش و داستان زندگیش می‌کند...

داستان تنهایی بشر، تنهایی خودخواسته‌ای که، خود، به جبر بر خود تحمیل کرده است... داستان سلسله‌واری که داخل در دوری باطل شده است، انسان‌هایی که خود را امپراطور تصور می‌کنند و متکبرانه، خود را می‌بینند و سال‌ها بعد پدر یا مادر می‌شوند و مجدداً امپراطوری جدید می‌زایند. بدون اینکه از این دور باطل، تناقضش را فهم کنند.
تناقضی که نتیجه‌اش جز تنهایی بشر نیست، تنهایی و شاید روزی انتحار...

پ.ن: اریک امانوئل اشمیت، نویسنده‌ای که او را با «اسکار و خانم صورتی» می‌شناختم. از این به بعد با «مادام مینگ و ده بچه نداشته‌اش» می‌شناسمش.