fatemeh rz

تاریخ عضویت:

مهر 1402

fatemeh rz

@fatemeh_rz59

34 دنبال شده

28 دنبال کننده

                کتاب رو دوست دارم.
حرف‌زدن راجبش رو هم همین‌طور. همین.
              

یادداشت‌ها

fatemeh rz

fatemeh rz

1404/3/30

        خب بالاخره این کتاب تموم شد
از زمان شروع این کتاب تا پایانش اون‌قدر اتفاق افتاد که ناچارا مورچه‌ای تونستم اون رو پیش ببرم
و اما راجع به این کتاب:
چققققدر مهرزاد الیاسی قلم زیبا و پرکششی داره. جمله‌بندی‌ها، تشبیه‌ها، اصطلاحات به کار رفته شده زیادی تو این کتاب بودن که من رو عمیقأ به فکر فرو می‌بردن.

کتاب نوعی سفرنامه است که در طی اون نویسنده روزی تصمیم می‌گیره از زندگی روزمره و کار و خونه ثابت و یه شهر ثابت دست بکشه، 
بفروشه و بفروشه و رها بشه و کل زندگی رو تو یه کوله جمع کنه و بره 
همین‌طور بره
جای خواب؟ هر جا که پیدا شد
غذا؟ هر جا که بود
محل اسکان؟ هر جا دلم خواست

تو این مسیر با آدم‌های زیادی آشنا میشه، اتفاقات زیادی رو پشت سر می‌ذاره 
و مهم‌تر از همه به مفهوم تازه‌ای از خودشناسی می‌رسه 
طوری که در انتها تعریف جدیدی از عشق، زندگی و... براش تعریف میشه.

گاهی خودش رو گم می‌کنه 
و بعد پیدا می‌کنه 
و جایی می‌بینید که باز هم فهمیده‌های خودش رو زیر سوال می‌بره 
و به مفهوم تازه‌ای می‌رسه.

کتاب دلچسبی بود. واقعا خوندنش خستگی نداره 
و اولین سفرنامه‌ای بود که خوندم؛ 
طوری که ترغیبم کرد سراغ سفرنامه‌های بیشتری برم🥰

پی‌نوشت: فقط تنها چیزی که به مزاجم خوش نمی‌اومد تفاوت‌های فکری و عقیدتی خودم و نویسنده بود که خب نقطه ضعف محسوب نمیشه؛ و صرفا بر حسب برداشت شخصی اون قسمت‌های کتاب باعث میشد قیافه‌ام و کج کنم و یکم برم جلوتر.
      

4

fatemeh rz

fatemeh rz

1403/12/3

        ...
بذارین در ابتدای تعریف از این کتاب فقط سه نقطه بذارم..بسس که دوستش دارم و عاشقش شدم
در حال حاضر می‌تونم بهش لقب «عزیزترین کتابی» رو بدم که در چندمدت اخیر خوندم ^_^

خب بذارید بگم؛
کتاب حول محور خانواده دل‌واله می‌چرخه و سه نسل از این خانواده رو روایت می‌کنه..
شما در این کتاب هرررر چیزی رو که در یک زندگی پر فراز و نشیب در خلال انقلاب‌ها و گذشت سال‌ها می‌تونه بیفته رو باهاش مواجه می‌شید و همینه که فوق العاده اون رو زیبا و خاص کرده...

تو این کتاب شما چاشنی بی‌نظیری از عشق، خیانت، غرور، وطن، عقیده‌پرستی، حقیقت، مجاز، وصال، جدایی و .. رو تجربه می‌کنید و باهاش همراه می‌شید.  اگه از خوندن کتاب‌هایی با صفحات زیاد می‌ترسید، تو انتخاب این کتاب شک نکنید؛
چون نویسنده اون‌قدر قلم زیبا و پرکششی داره که به خودم می‌اومدم و می‌دیدم که 200 صفحه از کتاب رو خوندم!!

پایان‌بندی کتاب عالی بود و همچنین روند خیلی خیلی پرکشش و جذابی داشت. می‌دونم که از این به بعد اگه باره دیگه به یاد اسم آلبا، کلارا یا حتی استبان تروئبا بیفتم، قراره تمام لذت‌های شیرینی که موقع خوندن این کتاب خوندم رو به یاد بیارم و اگه شنونده از من توضیحی راجب این کتاب بخواد، سخته که بدون اینکه اشکی از شوق تو چشمام بشینه؛ بتونم راجبش توضیح بدم.

عالی عالی عالی بود 😍

پی‌نوشت: آها البته شاید بر اساس عنوان کتاب فکر کنید که قراره با یه داستان ترسناک رو به رو بشید؛ ولی این‌طور نیست.
      

31

fatemeh rz

fatemeh rz

1403/11/16

12

fatemeh rz

fatemeh rz

1403/10/26

        اولین نوشته من ^_^
به پیشنهاد دوستی این کتاب رو شروع کردم و عمیقا لذت بردم
تو لحظاتی دست و پا می‌زدم که حس می‌کردم راه من اشتباهه..تصمیمم برای انتخاب این مسیر عجولانه بود
و هر روز من صرف این فکر می‌شد که: اگه آدم دیگه‌ای می‌بودم و در جای دیگری خوشحال‌تر بودم..
این کتاب رو شروع کردم و صفحه به صفحه گذار درونی خودم رو از حالت ضعف و تردید به حالت شکرگزاری و امید حس کردم.
طوری که وقتی به صفحه آخر رسیدم حس کردم همین لحظه، همین روزی و فردا و فرداهایی که در انتظارمه، من چیزی شبیه به موهبت و معجزه رو در اختیارم دارم که به هر شکلی که می‌خوام می‌تونم بسازمش 
بدون اینکه نیاز باشه به این فکر کنم که شاید اگه در دنیای موازی من آشپزی در ایتالیا بودم، انسان خوشحال‌تری می‌تونستم باشم (البته هنوز هم گاهی این‌طور فکر می‌کنم :))) )
کتاب از اون روانشناسی‌های زرد چند روزه بخون و بشو نیست
یک سیر داستانی جذاب داره که ذره ذره آدم رو با خودش همراه می‌کنه و جرقه‌هایی از امید رو توی دلتون روشن می‌کنه.

ممنونم آقای مت هیگ :)
      

5

fatemeh rz

fatemeh rz

1403/10/26

        [[ اول از همه بگم که من تو پست قبلی همین‌جوری واسه دل خودم نوشته بودم و رفتم گفتم حالا ممکنه یکی دو نفر از کنارش رد بشن و خط اولش رو بخونن؛
ولی....!!!!!!
خدای من! چقدر اسم جدید و دوست‌های کتاب‌خون جدید!!!
ممنون از محبتتون🥲 ]]
اما می‌رسیم به این کتاب که بالاخره همین دیروز تموم شد.
حقیقتش سخت تونستم باهاش همراه بشم
یعنی اوایل کتاب طول کشید تا به جایی برسه که جذبم کنه
ولی یه کم که جلوتر رفتم به نکته‌های جالبی برخوردم که تو زندگی خودم تجربه کرده بودم و اگه زودتر این نکات رو می‌دونستم، راحت‌تر می‌تونستم از پسش بر بیام.
مثلا شما راجع به «سندرم متقلب» یا همون ایمپاستر چیزی شنیدید؟ 
اگر بهش مبتلا باشید، تو قسمتی از این کتاب می‌فهمید که بعد جالبی درباره اون وجود داره که اتفاقا می‌تونید ازش بهره ببرید که واسه خود من خیلی جالب بود و تا حالا این‌جوری بهش نگاه نکرده بودم..!
یا بهتون یاد میده که وقتی قراره بحثی (دعوا نه! دعوا بده!) با کسی درباره موضوعی داشته باشید که با شما اختلاف نظر داره، چه نکات مهمی رو باید رعایت کنید تا به یه نتیجه نهایی مطلوب برسید؛
نه این که با ناآگاهی کاسه کوزه‌ها رو تو سر هم بشکونید و چهارتا فحش بدید و بعد هم صحنه رو ترک کنید.
اسم یکی از فصل‌های این کتاب «لذت اشتباه کردن»ى‍ه..جالب نیست؟!
اون‌قدر ترکیب عجیبی بود که چند ثانیه بهش نگاه کردم و با خودم گفتم: چه پارادوکس عجیبی!
اما به شما یاد میده که چطور به اشتباهاتتون نگاه کنید و ازش لذت ببرید

اما به طور کل کتاب شبیه به یه مقاله چند صد صفحه‌ایه
حداقل برای من که اینطور بود..
و یه جاهایی سخت باهاش پیش رفتم؛
اما در نهایت وقتی تمومش کردم، حس کردم که یه قرص بزرگ و یکم تلخ و شیرین رو قورت دادم،
تلخ و شیرین و پرفایده..
      

11

fatemeh rz

fatemeh rz

1403/10/14

        بعد از خوندن کتاب اول آقای مت هیگ به این کتاب برخوردم که اولش نمی‌دونستم واسه ایشونه
ولی بعد از دیدن معرفی‌ها وقتی به سراغش رفتم و چشمم به نویسنده افتاد، ذوق کردم ⁦^⁠_⁠^⁩
زندگی ناممکن تلاش برای تفهیم مفهومی مثل امید، شور زندگی و امکانِ ممکن‌شدنِ ناممکن‌ها بود که آقای مت هیگ اون رو با دنیای فانتزی و خیال عجینش کرده بود.
حقیقتش زیاد به ژانر فانتزی علاقه‌ای ندارم؛ ولی عجیب دلم می‌خواست تند تند پیش برم و بفهمم آخر این قضیه به کجا می‌رسه 
بعد از خوندن این دو کتاب ایشون یه حس مشترکی رو داشتم و اون هم احساس امید بود
و این‌که من هم می‌تونم.. این منم که تو زندگی قدم برمی‌دارم
این منم که تصمیم می‌گیرم و انتخاب می‌کنم که تو چه مسیری قدم بردارم
بعد از خوندن دو کتاب ایشون، این نور قشنگی که تو دلم سو سو می‌کنه رو خیلی دوست دارم ✨
قصه راجب یه خانم مسنی هست که بعد از اتفاقاتی که تو زندگیش افتاده به نحوی انگار دیگه انگیزه و رمقی برای زندگی نداره
ولی یک نامه سرنوشتی رو براش رقم می‌زنه که تو همون سن لذت‌ها و تجریبات زیادی رو برای اولین بار تجربه می‌کنه..

اون وسط شما هم از خوندن یه روایت روون و جذاب لذت می‌برین، هم ترکیبی از احساسات شادی، تعجب، ذوق، غم و.. رو تجربه می‌کنید.

خیلی پیشنهاد می‌کنم.
      

41

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.