این کتاب جزو اون کتابهایی بود که برنامه کتابراه در زمان جنگ رایگانش کرده بود
من هم پر ذوق گذاشتهامش تو قفسه برنامه تا سر وقت بخونمش
ابتدا کتاب با توضیح غم و ارتباط این که چطور میشه که خود نویسنده انقدر با آهنگهای غمگین ارتباط برقرار میکنه، شروع میشه.
کم کم شما با مفاهیم مختلفی از رنج و غم و شادی و واکنش ما آدمها نسبت به اون آشنا میشین
تو این کتاب بر اساس دلیل و مدرک و بدو بدوهایی که نویسنده کرده تا بره با افراد مختلف حرف بزنه،
با داستان زندگی آدمها، بعضا تروماها و رنجهایی که تجربه کردن رو به رو میشید
و جایی حتی نویسنده با شما اونقدر راحت و بیپرده حرف میزنه که یکی از اتفاقات عمیق اما تاثیرگذار زندگیش رو با شما در میون میذاره؛ یعنی رابطهاش با مادرش
حقیقتش اینجا من رو خیلی میخکوب کرد
خیلی وجه اشتراک مشترکی بین خانوادههای امروز و بعضاً محبتها و احترامهای بعضا شرطی والدین با بچههاشون پیدا کردم
و چندین و چند مثال عینی رو خودم در اطرافم دیدم
این کتاب اولش تو شرایطی که نیاز چندانی بهش نداشتم شروع شد
و خیلیییی سخت و کند پیش رفت
و در نهایت
تو روزهای فوق تاریک و سیاهی که به دنبال راهی برای بند اومدن اشکها و قورت دادن بغض توی گلوم بودم (/هستم)،
به پایان رسید
و وسط این حجم از غم و رنج
به پای جملههای آخرش لبخند زدم
و سعی کردم خوب باشم و درست ببینم
و رنج و غم رو هم به عنوان بخشی از زندگی بپذیرم
و سعی کردم و سعی کردم..
خلاصه که پیشنهاد میشه.. امیدوارم مفید باشه