معرفی کتاب خانه ارواح اثر ایزابل آلنده مترجم حشمت الله کامرانی

خانه ارواح

خانه ارواح

ایزابل آلنده و 1 نفر دیگر
4.0
12 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

13

خواهم خواند

19

ناشر
قطره
شابک
9780553383805
تعداد صفحات
528
تاریخ انتشار
1368/1/7

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
ایزابل آلنده برادر زاده ی سالوادور آلنده رئیس جمهور فقید شیلی،در سال 1942 زاده شده است.پس از کودتای نظامی در شیلی،این کشور را ترک گفت و پس از یک سلسله مبارزات مردم علیه دیکتاتوری پینوشه و بر کناری او همراه بسیاری دیگر از مبارزان و هنرمندان به شیلی بازگشته است.
خانه ارواح مهم ترین و معروف ترین رمان اوست،که یکی از آثار مهم ادبیات آمریکای لاتین به شمار میرود و تاکنون به زبان های بسیاری ترجمه شده است.

      

لیست‌های مرتبط به خانه ارواح

یادداشت‌ها

          باراباس از دریا پیش ما آمد.

گفتار اندر مقایسه‌ی قلم خانم آلنده با قلم گابو
تاریخ به شکل اجتنباب‌ناپذیری تکرار می‌شود.
این پندی بود که پس از خواندن شاهکار «صدسال تنهایی» اثر گابوی عزیزم دریافت کردم و حال بار دیگر این پند را مرور کردم.

خانه‌ ارواح در ساختار بسیار شبیه و نزدیک به «صدسال تنهایی» است اما تفاوت‌های بنیادینی نیز با آن دارد.
قلم خانم آلنده بر خلاف قلم گابو از آن لطافت، شیرینی و ظرافتِ طنز مختص مردمان آمریکای لاتین بی‌بهره بود و با اینکه کتابش را به سبک رئالیسم جادویی که سبک مورد علاقه‌ی من است نوشته از المان‌های خیلی کم و محدودی برای این سبک استفاده کرده است.
درست است که به هیچ‌وجه نمی توانم خانم آلنده را صاحب سبک در رئالیسم جادویی بنامم اما حقیقتا از پس کار به خوبی برآمد.

گفتار اندر داستان کتاب
در این کتاب داستان سه نسل از خانواده‌ی دله‌واله را خواهیم خواند، داستان با زندگی «سورو دله‌واله» و «نیوآ» آغاز می‌گردد، با «استبان تروئیبا» و «کلارا» ادامه می‌یابد و با «میگوئل» و «بلانکا» به پایان می‌رسد.
خانه ارواح رمانی‌ست روان و شیرین اما تنها یک رمان ساده‌ی عاشقانه نیست، داستان یک زندگی‌ست.
زندگی به معنی تقابل‌های: مرگ و زندگی، رفاه و فقر، اشک و لبخند، حسرت و بهم رسیدن و نهایتا شکست و پیروزی.
خانم آلنده به خوبی سیاست را وارد رمانش کرده و در قالب یک داستان خواندنی حرف‌های خود را زده و پندهای زیادی برای ما بجا گذاشته و خواننده باید بداند که اصولا برای چه آرمانی می‌جنگد؟
اگر آرمانی وجود نداشته باشد، اگر مردم ندانند که چه می‌خواهند می‌شود سرگذشت «استبان تروئیبا» در این رمان و سرگذشت شخصیت‌های کتاب «فریدون سه پسر داشت» اثر عباس آقای معروفی.

به هیچ‌وجه به داستان کتاب ورود نمی‌کنم چون داستان سرراستی دارد و گفتن از داستان به هرشکل منجر به اسپویل می‌گردد.

گفتار اندر ستایش مترجم
کتاب از ترجمه‌ی روان و خوبی برخوردارد است و به همین جهت از این تریبون لازم دانستم بابت این ترجمه تشکری از مترجم خوب کتاب آقای «حشمت‌الله کامرانی» کرده باشم و برای روحشان آرزوی شادی و آرامش می‌کنم.

نقل‌قول نامه
«اگر همه‌ی ما مساوی خلق می‌شدیم خیلی عالی بود، ولی واقعیت این است که این‌طور نشده.»

«نمی‌توان کسی را پیدا کرد که خودش نمی‌خواهد پیدا شود.»

«قدرت در اتحاد است. اگر مرغ‌ها می‌توانند روباه را مغلوب کنند، پس آدم‌ها چطور؟»

«وقتی که می‌میریم، مثل وقتی که به دنیا می‌آییم، از ناشناخته می‌ترسیم اما این ترس در درون ماست و ربطی به واقعیت ندارد.»

«تاریخ این را ثابت کرده که تغییرات بنیادی هرگز به دلخواه و بدون خشونت صورت نمی‌گیرد.»

«فقط کودتای نظامی می‌تواند جلوی مارکسیسم را بگیرد، زیرا کسانی‌که سال‌ها چشم انتظار قدرت بوده‌اند، به خاطر کمبود مرغ از آن دست نمی‌کشند.»

«چیزی که مردم احتیاج دارند نان، سرگرمی و چیزی است که آن را بپرستند.»

«بدترین چیز ترسیدن از ترس است.»

کارنامه
تنها یک ستاره از این کتاب کسر می‌کنم، فقط و فقط به این دلیل که اگر به این کتاب پنج ستاره بدهم ظلمی‌ست آشکار در حق گابوی عزیزم و شاهکارش یعنی «صدسال تنهایی»، اما چهار ستاره برای این رمان دوست‌داشتنی منظور می‌کنم، هم به لیست کتاب‌های مورد علاقه‌ام اضافه می‌کنمش و هم خواندن آن را به تمام دوستانم پیشنهاد می‌کنم.

بیست و یکم شهریورماه یک‌هزار و چهارصد
        

0

این کتاب م
          این کتاب مدت زیادی با من بود، چون خیلی آروم و پیوسته خوندمش، شبیه آروم جویدن و بلعیدن غذا. طبق چیزهایی که قبل از شروع کتاب خوندم، این کتاب الهام گرفته از صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز هست. اما نظر من رو بخواهید صدسال تنهایی کجا و این کتاب کجا، نحوه‌ی بیان حوادث و پرداختن به شخصیت‌ها حتی میزان رئالیسم جادویی این کتاب در برابر صدسال تنهایی حرفی برای گفتن نداشت. اما اگه با عینک مقایسه نبینیم میتونم بگم که کتاب جالب و دارای ارزش خوندنی بود. داستان با خانواده دل‌واله شروع میشه و با وجود پربچه بودن این خانواده ما فقط قراره داستان دخترهای این خانواده رو به صورت نسل در نسل بخونیم. داستان رزا خوشگله، کلارا، بلانکا و آلبا. در طول کتاب با بخشی از زندگی هرکدوم از این‌ها همراه میشیم و از زمان کودکی تا مرگ شخصیت‌هارو می‌خونیم. اگه کتاب رو به چهار بخش تقسیم کنیم، بخش آخر کتاب کاملا سیاسی میشه و از حالت داستان عادی و تا حدی عجیب یک خانواده خارج میشه. انگار که یهو کتاب جدیدی برداشته باشیم و شروع به خواندن کرده باشیم که خب از این لحاظ من این کتاب رو دوست نداشتم. چون انگار خیلی ناگهانی داستان تغییر رویه داد. یه سری شخصیت‌هایی بودند که اسم نداشتند و فقط با شغلشون نام برده شدند مثل رییس جمهور و شاعر که احساس میکنم اینکه من متوجه راز این شخصیت‌ها نشدم بخاطر تاریخی بودن این شخصیت‌ها و عدم اطلاع من از تاریخ کشور شیلی هست. برخلاف نظر خیلی‌ها من استبان تروئبا و جوری که شخصیتش در طول داستان تکمیل شد رو دوست داشتم. حتی میتونم بگم شخصیت موردعلاقم در طول کتاب بود چون انگار بیشتر از همه حضور و تأثیر داشت. در کتاب خیلی میخواست تاکید کنه که حضور کلارا در عمارت چقدر مهم بوده و تاثیر داشته اما حقیقت اینه که در اوایل داستان بارها گفته میشه که کلارا در دنیای خودش بود و اصلا توجهی به خونه نداشت و من این تضاد رو برای مقدس کردن یک شخصیت دوست نداشتم. باید بگم کتاب عالی شروع میشه . به میزان زیادی اعجاب انگیز و جالب اما رفته رفته انگار از میزان جادویی بودنش به شدت کاسته میشه و بیشتر ما وارد دنیای واقعی میشیم که احتمال زیاد قصد عمدی نویسنده بوده. در هر صورت پیشنهاد من اینه که این کتاب رو بخونید و لذت ببرید.
        

45

fatemeh rz

fatemeh rz

دیروز

          ...
بذارین در ابتدای تعریف از این کتاب فقط سه نقطه بذارم..بسس که دوستش دارم و عاشقش شدم
در حال حاضر می‌تونم بهش لقب «عزیزترین کتابی» رو بدم که در چندمدت اخیر خوندم ^_^

خب بذارید بگم؛
کتاب حول محور خانواده دل‌واله می‌چرخه و سه نسل از این خانواده رو روایت می‌کنه..
شما در این کتاب هرررر چیزی رو که در یک زندگی پر فراز و نشیب در خلال انقلاب‌ها و گذشت سال‌ها می‌تونه بیفته رو باهاش مواجه می‌شید و همینه که فوق العاده اون رو زیبا و خاص کرده...

تو این کتاب شما چاشنی بی‌نظیری از عشق، خیانت، غرور، وطن، عقیده‌پرستی، حقیقت، مجاز، وصال، جدایی و .. رو تجربه می‌کنید و باهاش همراه می‌شید.  اگه از خوندن کتاب‌هایی با صفحات زیاد می‌ترسید، تو انتخاب این کتاب شک نکنید؛
چون نویسنده اون‌قدر قلم زیبا و پرکششی داره که به خودم می‌اومدم و می‌دیدم که 200 صفحه از کتاب رو خوندم!!

پایان‌بندی کتاب عالی بود و همچنین روند خیلی خیلی پرکشش و جذابی داشت. می‌دونم که از این به بعد اگه باره دیگه به یاد اسم آلبا، کلارا یا حتی استبان تروئبا بیفتم، قراره تمام لذت‌های شیرینی که موقع خوندن این کتاب خوندم رو به یاد بیارم و اگه شنونده از من توضیحی راجب این کتاب بخواد، سخته که بدون اینکه اشکی از شوق تو چشمام بشینه؛ بتونم راجبش توضیح بدم.

عالی عالی عالی بود 😍

پی‌نوشت: آها البته شاید بر اساس عنوان کتاب فکر کنید که قراره با یه داستان ترسناک رو به رو بشید؛ ولی این‌طور نیست.
        

20

          باراباس از دریا پیش ما آمد.

گفتار اندر مقایسه‌ی قلم خانم آلنده با قلم گابو
تاریخ به شکل اجتنباب‌ناپذیری تکرار می‌شود.
این پندی بود که پس از خواندن شاهکار «صدسال تنهایی» اثر گابوی عزیزم دریافت کردم و حال بار دیگر این پند را مرور کردم.

خانه‌ ارواح در ساختار بسیار شبیه و نزدیک به «صدسال تنهایی» است اما تفاوت‌های بنیادینی نیز با آن دارد.
قلم خانم آلنده بر خلاف قلم گابو از آن لطافت، شیرینی و ظرافتِ طنز مختص مردمان آمریکای لاتین بی‌بهره بود و با اینکه کتابش را به سبک رئالیسم جادویی که سبک مورد علاقه‌ی من است نوشته از المان‌های خیلی کم و محدودی برای این سبک استفاده کرده است.
درست است که به هیچ‌وجه نمی توانم خانم آلنده را صاحب سبک در رئالیسم جادویی بنامم اما حقیقتا از پس کار به خوبی برآمد.

گفتار اندر داستان کتاب
در این کتاب داستان سه نسل از خانواده‌ی دله‌واله را خواهیم خواند، داستان با زندگی «سورو دله‌واله» و «نیوآ» آغاز می‌گردد، با «استبان تروئیبا» و «کلارا» ادامه می‌یابد و با «میگوئل» و «بلانکا» به پایان می‌رسد.
خانه ارواح رمانی‌ست روان و شیرین اما تنها یک رمان ساده‌ی عاشقانه نیست، داستان یک زندگی‌ست.
زندگی به معنی تقابل‌های: مرگ و زندگی، رفاه و فقر، اشک و لبخند، حسرت و بهم رسیدن و نهایتا شکست و پیروزی.
خانم آلنده به خوبی سیاست را وارد رمانش کرده و در قالب یک داستان خواندنی حرف‌های خود را زده و پندهای زیادی برای ما بجا گذاشته و خواننده باید بداند که اصولا برای چه آرمانی می‌جنگد؟
اگر آرمانی وجود نداشته باشد، اگر مردم ندانند که چه می‌خواهند می‌شود سرگذشت «استبان تروئیبا» در این رمان و سرگذشت شخصیت‌های کتاب «فریدون سه پسر داشت» اثر عباس آقای معروفی.
 
به هیچ‌وجه به داستان کتاب ورود نمی‌کنم چون داستان سرراستی دارد و گفتن از داستان به هرشکل منجر به اسپویل می‌گردد.

گفتار اندر ستایش مترجم
کتاب از ترجمه‌ی روان و خوبی برخوردارد است و به همین جهت از این تریبون لازم دانستم بابت این ترجمه تشکری از مترجم خوب کتاب آقای «حشمت‌الله کامرانی» کرده باشم و برای روحشان آرزوی شادی و آرامش می‌کنم.

نقل‌قول نامه
«اگر همه‌ی ما مساوی خلق می‌شدیم خیلی عالی بود، ولی واقعیت این است که این‌طور نشده.»

«نمی‌توان کسی را پیدا کرد که خودش نمی‌خواهد پیدا شود.»

«قدرت در اتحاد است. اگر مرغ‌ها می‌توانند روباه را مغلوب کنند، پس آدم‌ها چطور؟»

«وقتی که می‌میریم، مثل وقتی که به دنیا می‌آییم، از ناشناخته می‌ترسیم اما این ترس در درون ماست و ربطی به واقعیت ندارد.»

«تاریخ این را ثابت کرده که تغییرات بنیادی هرگز به دلخواه و بدون خشونت صورت نمی‌گیرد.»

«فقط کودتای نظامی می‌تواند جلوی مارکسیسم را بگیرد، زیرا کسانی‌که سال‌ها چشم انتظار قدرت بوده‌اند، به خاطر کمبود مرغ از آن دست نمی‌کشند.»

«چیزی که مردم احتیاج دارند نان، سرگرمی و چیزی است که آن را بپرستند.»

«بدترین چیز ترسیدن از ترس است.»

کارنامه
تنها یک ستاره از این کتاب کسر می‌کنم، فقط و فقط به این دلیل که اگر به این کتاب پنج ستاره بدهم ظلمی‌ست آشکار در حق گابوی عزیزم و شاهکارش یعنی «صدسال تنهایی»، اما چهار ستاره برای این رمان دوست‌داشتنی منظور می‌کنم، هم به لیست کتاب‌های مورد علاقه‌ام اضافه می‌کنمش و هم خواندن آن را به تمام دوستانم پیشنهاد می‌کنم.

بیست و یکم شهریورماه یک‌هزار و چهارصد
        

0