بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

هنر رندانه بی خیالی

هنر رندانه بی خیالی

هنر رندانه بی خیالی

مارک منسون و 1 نفر دیگر
4.1
110 نفر |
38 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

40

خوانده‌ام

271

خواهم خواند

106

این توضیحات مربوط به نسخه‌ی دیگری از این کتاب می‌باشد.

این کتاب رنج های شما را به ابزار، زخم هایتان را به قدرت، و مشکلاتتان را به مشکلاتی معمولی تر تبدیل می کند. این پیشرفتی واقعی است. این کتاب را به چشم راهنمایی برای رنج هایتان بنگرید؛ راهنمایی برای چگونگی رنج کشیدن آسان تر و معنی دارتر. با شفقت و فروتنی بیش تر نگاهش کنید. این کتابی است درباره ی برداشتن قدم های سبک تر با وجود بارهای سنگین روی دوشتان، درباره آرامش بیش تر در برابر بزرگ ترین ترس هایتان و خندیدن به اشک هایتان در همان حالی که از چشمتان سرازیر است. این کتاب به شما یاد نمی دهد چطور به دست بیاورید یا بیندوزید، بلکه یاد می دهد چطور ببازید و رها کنید. به شما یاد می دهد چطور سیاهه ای از زندگی تان بسازید و همه چیز جز مهم ترین ها را خط بزنید. به شما یاد می دهد چشمانتان را ببندید و مطمئن باشید که می توانید خودتان را به پشت رها کنید، و اگر زمین خوردید اشکالی ندارد. به شما می آموزد که دغدغه های کم تری داشته باشید. به شما می آموزد که سعی نکنید.

بریده‌ی کتاب‌های مرتبط به هنر رندانه بی خیالی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به هنر رندانه بی خیالی

یادداشت‌های مرتبط به هنر رندانه بی خیالی

فهیمه

1401/3/4 - 21:07

            یک قسمت از شیکاگو مد هست که توی اون مردی به اورژانس مراجعه می کنه و از صدای بلند قبلش شکایت می کنه. دکترها اول چندان جدی نمی گیرن و فکر می کنن ریشه ی مشکل روانیه، اما بعد از معاینه متوجه می شن اسکار تیشو مربوط به یک جراحت قبلی، دقیقا مثل یک آمپلی فایر عمل می کنه. یعنی صدای قلب مرد واقعا بلنده و هیچ درمانی هم نداره. اما یک کاری می کنن: قلب مرد رو با سونو بهش نشون می دن و می گن ببین، قلبت داره می جنگه تا تو رو زنده نگه داره تا با این صدا آشتی بدنش.
منسن هم تقریبا چنین کاری می کنه. به جای اینکه مثل کتاب های خودیاری دیگه، راه حل رهایی از رنج و مشکلاتو نشون بده، میگه زندگی تماما رنجه و قرار هم نیست جز این باشه. پر از مشکله و هر راه حلی هم بعدا تبدیل به مشکل جدیدی می شه. رنج ها و مشکلات "بد" نیستن، زندگی همینه. منتها نکته ای که وجود داره اینه که ما تا حدی می تونیم رنج ها و مشکلاتمون رو انتخاب کنیم. می تونیم دغدغه هامون رو انتخاب کنیم و باید انتخاب کنیم. چون نمی تونیم دغدغه ی همه چیز رو داشته باشیم. 
در ادامه هم میگه ما باید بدونیم که خیلی چیزها رو نمی دونیم و این بد نیست. باید بدونیم که ما خاص نیستیم، تافته ی جدا بافته نیستیم. نه خودمون خاصیم و نه مشکلاتمون... و خیلی چیزهای تقریبا بدیهی دیگه :)
من هم از لحن نویسنده لذت بردم و هم از ترجمه ی خوب میلاد بشیری و پیشنهاد می کنم امتحانش کنید.

+ خیلی ها از لحن نویسنده خوششون نیومده به خاطر فحش های زیادی که داده! در ترجمه که فحش ها انگشت شمار بودن :)
++ عنوان "هنر ظریف رهایی از دغدغه ها" مناسب دو سه فصل اول کتابه. این کتاب راهنمای خوب زندگی کردنه بیشتر. احتمالا نویسنده با اون فحشی که در عنوان داده، صرفا قصد جلب توجه داشته :)
+++ یک مقدار پشیمونم که الان خوندمش. موقعی بخونیدنش که وقتتون باز باشه، بتونید تو یکی دو روز جمعش کنید. من ده روز طولش دادم و پشیمونم. احتمالا یک بار دیگه می خونمش.
          

13 نفر پسندیدند.

علی غفاری

1401/11/2 - 23:09

                صرفا در کتاب ما را به عنوان خواننده  در هم میکوبد و حرف های نویسنده کمی از حد نیاز تجاوز می‌کند .
کاش کمی ملایم تر بود تا قابل استفاده تر باشد.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1 نفر پسندید.

مطهره فانی

1402/5/17 - 17:13

صفحه ۱۳۹

10 نفر پسندیدند.

سهند رضاپور

1402/9/5 - 15:42

برای چه چی
            برای چه چیز هایی در زندگی تره خورد میکنی؟
مارک منسون در این کتاب راجب اولویت ها ، فواید ساده بودن ، قدرت نه گفتن و ... حرف میزنه.
در بیشتر نوشته هام درباره ی کتاب های روانشناسی نکته ای که همیشه ذکر می‌کنم اینه که آیا کتاب حوصله سر بر بود برای یک فردی که کتاب های روانشناسی نمی خونه؟ بزارین بهتون بگم که اگه این کتاب رو بدون سانسور میخونین عمرا با مثال ها و داستانی هایی که مارک تعریف می‌کنه حوصلتون سر بره.
یک انتقاد بزرگ که به خیلی از کتابای روانشناسی میشه( واسه بعضی کتابا واقعا حق دارن) اینه که محتوای کتاب مقداری زرده و این چیزیه که تک و توک راجب این کتاب هم شنیدم ؛ اما بیاین کتاب های روانشناسی رو به چشم یک فرد ببینیم( خب واقعا هم اکثرا یک فرد نوشتتشون) به نظرتون امکان داره کل عقاید و حرفای یک فرد درست باشه؟ طبیعتاً نه!
این کتاب نکته ها و حرف های زیادی برای یاد دادن داره و همینطور نکته و حرفایی برای صرفا شنیدن و رد شدن ، و  این تو هستی که تصمیم میگیری هر نکته ی این کتاب رو در کدوم بخش قرار بدی.
در نهایت این کتاب رو به چه کسانی پیشنهاد می‌کنم ؟ کسانی که از یک قلم رک لذت می‌برند و به شنیدن یک حقیقت تلخ اما سازنده نیاز دارند و کسانی که میخوان خوندن کتابای روانشناسی رو شروع کنن.
          

12 نفر پسندیدند.

3 نفر نظر دادند.
پانیذ مالکی

1402/5/11 - 14:50

            قبل از اینکه شروع کنم راجب این کتاب بنویسم، باید بگم که من شخصا نسبت به کتاب‌های خودیاری گارد زیادی داشتم. عقیده داشتم که "خب من اومدم اینا رو خوندم و یه هفته حالم خوب شد و به کار و زندگیم رسیدم و مثبت فکر کردم. بعدش چی که دوباره برمیگردم به حالت قبل؟ یا اینکه باید همه چی خوب باشه   از جمله شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور خوب باشه تا بشه گفته های تو کتاب رو عملی کرد" .. خیلیا اینجور کتابا رو روانشناسی زرد میدونن و همچنین خودم قبلا اینطور فکر میکردم. روانشناسی زرد یعنی اینکه شخص نویسنده بدون هیچ اثبات علمی ای شروع میکنه به گفتن حرف ها و راهکارهایی که به شما نشون بده اگه تو یه راهی موفق شده پس شمام میتونید. که خب این اشتباهه! راه و روش و سبک زندگی و شرایط هرکسی با دیگری فرق داره و در درجه اول شخص باید خودشو بشناسه تا بتونه راه درست رو انتخاب کنه.
حالا که اینا رو گفتم میخوام بگم، خوندن کتابای خودیاری حتی از نوع زردش هم خوبه!چرا؟ چون باعث میشه که شما فکر کنید، نظرهای مختلف رو بخونید و بر اساس بینش خودتون تصمیم بگیرید که میخواید چه شیوه ای از زندگی رو در پیش بگیرید. در واقع این که مطلقا نظریه های کتاب های خود یاری رو درست بدونیم و بخوایم حتما مثل اون فکر کنیم و رفتار کنیم و عمل کنیم اشتباهه، نه خوندن اونا و دیدن نظرهای مختلف و باز شدن فکر و دیدگاهت. 
این کتابی که خوندم، عنوانش یکم بده. نویسنده هیچ چیز علمی رو به اثبات نرسونده و فقط داره نظر خودشو میگه! و داره چیزایی رو به ما میگه که ما همیشه اونو انکار میکنیم که حالمون خوب بمونه. ولی واقعیت اینه که زندگی هیچ وقت قرار نیست آسون باشه! شما همیشه تو زندگیتون با یه مشکلی دست و پنجه نرم می‌کنید و جالب تر اینکه وقتی به درجه های بالاتر خوشی و خوشبختی میرسید، یه چیز بالاتر از اون رو میخواید چون انسان سیرمونی نداره و همیشه دنبال بهتر و بهتره..که خب همونطور که می‌بینید این خودش باعث بروز کلی مشکل و شکست توی زندگیتون میشه!
ولی آیا شکست بده؟ عملا نه! شکست و اشتباه باعث میشه که ما یاد بگیریم؛ ولی صرفا نه هر اشتباهی! مارک منسون تو زندگیش هرچیزی رو تجربه کرده و عقیده داره کار خیلی معمولی و عادی ای انجام داده و همین باعث شده که یاد بگیره. مثلا مواد کشیدن، وارد رابطه های متعدد شدن، بیکاری، خارج شدن ناگهانی از شغلی که توش هستی و و و.. که خب اینا اصلا چیزای عادی نیستن و خود مشکلن! به نظرم اگه این کتاب بیوفته دست کسی که جنبه ی اون رو نداشته باشه، مشکل سازه و باعث میشه که فکر کنه "خب هر بی بند و باری ای در نهایت باعث پیشرفت و موفقیت من میشه..پس چرا که نه برم تو کارش"..
در نهایت چیزی که مهم بود و خیلی جاها و تو خیلی از کتابا یادش گرفتم این بود که "تو مسئول کارهای خودت هستی".. و خب فکر میکنم این باعث میشه که تو راحت‌تر بتونی با مشکلاتت کنار بیای و حلشون بکنی یا ازشون بگذری!
من این کتاب رو دوست داشتم ولی همه چیش رو قبول نداشتم و فقط به عنوان تجربه و داستان یه آدم تو طول زندگیش، بهش نگاه میکنم و سعی میکنم وارد چاله چوله های زندگی اون نشم تا کمتر اشتباه کنم و کمتر اذیت بشم :)
          

3 نفر پسندیدند.