به نظرم این کتاب بیشتر از اینکه یه داستان باشه
شاید جمله درست اینه که
این داستان بیشتر از اینکه یک کتاب باشه
انتخاب رو میزارم با خودتون
یک موزه است .
مثل یه موزه پر از جزئیات دقیق که بهش توجه ویژه شده ، در چیدمانش دقت شده
و هر چیزی سر جای خودش با قاب و استند مخصوص قرار گرفته .
خوندن کتاب برام سخت بود
حوصله ام از اینهمه جزئیاتش سر میرفت
هی منتظر بودم یه اتفاق هیجان انگیز بیفته و این باعث شد فکر کنم شاید نظر نویسنده این بوده که اینطوری اون هشت سال طولانی و معلق طوری که کمال گذروند رو درک کنم
انگار ما روکرده توموزه بعد در رو قفل کرده رفته تا هشت سال دیگه
و ما مجبوریم جزئیات موزه رو ببینیم چون کار دیگه ای نمیتونیم بکنیم