موزه معصومیت

موزه معصومیت

موزه معصومیت

اورهان پاموک و 2 نفر دیگر
4.0
10 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

15

شابک
9789642950515
تعداد صفحات
504
تاریخ انتشار
1399/6/17

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        داستان کتاب موزه ی معصومیت، در سال 1975 و بهاری فوق العاده زیبا در استانبول اتفاق می افتد. کمال، فرزند یکی از ثروتمندترین خانواده های شهر، در شرف ازدواج با سیبل، دختر یکی دیگر از خانواده های اشرافی، قرار دارد که با یک دختر فروشنده ی زیبا به نام فوسون که از قضا رابطه ی فامیلی دوری نیز دارند، آشنا می شود. به محض برقراری رابطه ای عاشقانه میان این دو نفر، فاصله و شکافی عمیق میان کمال و زندگی غرب گرایانه ی بورژواهای استانبول ایجاد می شود،جهانی که خود کمال، با علاقه از مهمانی ها و باشگاه های شبانه، رستوران های شیک و بناهای عظیم آن سخن می گفت. این شکاف فکری، به قدری گسترده می شود که درنهایت کمال، نامزدی اش با سیبل را به می زند؛ اما برای گرفتن این تصمیم، خیلی دیر شده است. کتاب موزه ی معصومیت، با کاوش در ماهیت دلبستگی های عاشقانه، به ژرفای زندگی در شهری نیمه غربی و نیمه سنتی به نام استانبول، مدرنیته ی رو به گسترش و تاریخ فرهنگی شگرف این شهر می پردازد.
      

پست‌های مرتبط به موزه معصومیت

یادداشت ها

          کتاب جدید نویسنده‌ی ترکیه‌ای برنده‌ی نوبل روایتگر ماجرای مردی از یک خانواده ثروتمند به نام کمال است که در میان جریان نامزدی‌اش با دختر یکی از اشراف، عاشق دختر فروشنده‌ای به نام فسون می‌شود. او بعد از پشت سر گذاشتن ماجراهای بسیار، تصمیم می‌گیرد اشیایی از خانه فسون را که دست معشوقش آن‌ها را لمس کرده با خودش به خانه بیاورد و از این اشیاء برای خودش موزه‌ای بسازد به نام موزه‌ی معصومیت. 
پاموک از همان ابتدا که تصمیم به نوشتن کتاب گرفت، فکر بازگشایی موزه معصومیت را هم در استانبول کرد، یک خانه را هم برای این کار خرید. سال 2012 اورهان پاموک بالاخره موفق شد موزه‌ی معصومیت را بازگشایی کند؛ موزه‌ای حقیقی که تمام اشیاء موجود در آن از یک داستان الهام گرفته شده‌اند. وارد موزه که می‌شوی می‌توانی جزئیات زیادی از استانبول 1950 تا 2000 را ببینی، از بلیت‌های سینما گرفته تا قوطی کبریت‌ها و شیشه‌های رنگی و ... همچنین روی دیوار موزه می‌توان ته‌سیگارهایی را دید که فسون داستان می‌کشیده و کمال روی هر کدام جمله‌ای از او را می‌نوشته و به دیوار خانه‌اش سنجاق می‌کرده. اورهان پاموک با خط خود این جملات را که اکثراً در کتاب هم هست، روی دیوار، زیر هر کدام نوشته. علاوه بر این‌ها روی دیوارها عکس‌هایی از استانبول در آن زمان به چشم می‌خورد؛ عکس‌هایی سیاه و سفید که نقطه‌ی مشترک تمامی آن‌ها حضور فسون با پیراهنی قرمز و کیفی روی دستش است. پاموک تمام اشیاء موجود در موزه را هنگام نوشتن رمان از عتیقه‌فروشی‌ها و مغازه‌ها و خانه‌ی دوستان و آشنایانش جمع‌آوری کرده و تمام چیزهایی را که قهرمانان داستانش پوشیده‌اند، شنیده‌اند، دیده‌اند، لمس یا حتی خیال کرده‌اند در این موزه به نمایش می‌گذارد. در طبقه‌ی آخر موزه هم اتاق خواب کمال است، جایی که فصل پایانی رمان در آن اتفاق می‌افتد. در این اتاق می‌توان دست‌نویس‌های پاموک از این رمان را هم دید، چون خیلی‌وقت‌ها او برای نوشتن داستان به این محل می‌آمده و روزها در آن زندگی می‌کرده، روی تخت کمال می‌خوابیده و به استانبول از پنجره اتاق او نگاه می‌کرده.

به قلم فائزه خابوری، شماره 517 همشهری جوان، 24 مرداد 94
        

4