معرفی کتاب یکی از ما دروغ می گوید اثر کارن ام. مک منس مترجم فائزه ابراهیمی

یکی از ما دروغ می گوید

یکی از ما دروغ می گوید

کارن ام. مک منس و 2 نفر دیگر
3.7
120 نفر |
38 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

261

خواهم خواند

80

شابک
9786004610735
تعداد صفحات
326
تاریخ انتشار
1399/7/6

توضیحات

        استانی که ماهیت اصلی افراد را ثابت میکند و زندگی ها برای همیشه تغییر می کنند.یک اتفاق تنبیه ...پنج هم کلاسی برای تنبیه وارد اتاقی می شوند ...و تنها چهار نفر زنده از آن بیرون می آیند ...مرگ او تصادفی نبوده است . او روز دوشنبه مرد ؛ اما سه شنبه ، شروع به فرستادن افشاگری های جالبی راجع به چهار همکلاسی اش می کند که باعث می شود هرچهار نفر مظنون به قتل او شوند .آیا آنها بازیچه دست قاتلی هستند که هنوز آزاد است؟چه کسی عروسک گردان است و چه کسی عروسک ؟هر شخص رازی دارد . درست است؟مهم این است که تا کجا می خواهی رازهایت را حفظ کنی ...
      

لیست‌های مرتبط به یکی از ما دروغ می گوید

نمایش همه
حنا

حنا

1404/4/6

کاج هاکلکسیونربیمار خاموش

به هیچکس اعتماد نکن

33 کتاب

دنیایی از توطئه، خیانت و رازهای مرگبار! در این لیست، با تاریک‌ترین گوشه‌های ذهن بشر روبرو می‌شوید... جایی که هر لبخند پشت نقابی از دروغ پنهان شده، هر قربانی رازی دارد که با مرگش دفن می‌شود و هر شاهد بی گناه ممکن است تیغ تیز بعدی را در دست گرفته باشد. داستان هایی از خانه‌های متروکه با دیوارهایی که فریاد های خاموش را در خود نگه داشته‌اند، تا خیابان‌های تاریک شهری که هر چراغ روشن، سایه‌ای مشکوک را آشکار می‌کند. از قاتلی که با چهره‌ای دوست‌داشتنی در جمع حاضر می‌شود و قربانی‌ای که شاید به اندازه جلادش بی‌رحم باشد... ‼️هشدار‼️عوارض جانبی: در حین و یا بعد از خواندن این کتاب‌ها، ممکن است دچار: - واکنش های غیرقابل کنترل - فحاشی به شخصیت ها، روند داستان و یا حتی شخص شخیص نویسنده - تحسین یا شک کردن به مغز و هوش خودتان بابت حدس های درست و غلطی که در طول داستان زدید - نیاز سریع به ‌پیدا کردن قربانی بعدی و اسپویل کردن داستان برای او - میل شدید به قرار گرفتن جلوی آینه و صبحت کردن با فرد مقابلتان(که احتمالا تصویر خودتان است) " تموم شد؟ یه لحظه صبر کن؟ اصلا اخرش چی شد؟ یعنی....؟؟؟ پس.... اره خودمم حدس زده بودم ... ولی اخه.... اصلا مگه..... نه نه نه نه" پ.ن: بروز این عوارض پس از خواندن کتاب های موجود در لیست کاملا طبیعی و قابل درک می‌باشد و در صورت نداشتن هیچکدام از عوارض و علائم اشاره شده نیاز است در سلیقه‌ و سبک مورد علاقه‌تان تجدید نظر کنید.

148

یادداشت‌ها

          #یکی_از_ما_دروغ_می_گوید هم یه داستان #پلیسیه هم یه داستان #اجتماعی
شخصیت‌های اصلی داستان چند تا نوجوان دبیرستانی هستن ولی کتاب برای گروه سنی نوجوان نیست. هرچند که برای اونها هم خوندنش خیلی مناسبه.
سر یه کلاس تنبیهی یکی از دانش‌آموزان میمیره. بعد مشخص میشه که این مرگ در واقع یک قتل بوده و چهار نفری که توی کلاس همراه او بودن متهم به قتل میشن. این چهار نفر به نوبت سی فصل داستان رو روایت می‌کنند.
هر چهار نفر دلیل کافی برای #قتل داشتن و هر چهار نفر هم به نظر بی‌گناه میان.
اما چیزی که توی این کتاب مهمه پیدا کردن #قاتل نیست. مهم اون حسیه که از سرگذشت این افراد منتقل میشه. اونها چه قبل از #جنایت و چه بعد از اون در موقعیت‌های آشنایی قرار می‌گیرن که ممکنه برای هر کدوم از ما پیش اومده باشه یا پیش بیاد. تصمیمی که توی اون لحظه می‌گیریم خیلی مهمه.
نکته بعدی آسیب بزرگ #قضاوت شدنه. نه فقط به خاطر اتهام به قتل، بلکه به خاطر ماجرایی که شاید افراد زیادی درگیرش باشن اما همون افراد با حرفها و رفتارشون باعث آزار کسی بشن که دستش رو شده.
اگه فرزند #نوجوان دارید حتماً این کتاب رو بخونید و اگر فرزند بالای پانزده سال دارید این کتاب رو در اختیارش بگذارید.
        

13

سارا.م

سارا.م

1402/5/31

          کتاب قشنگی بود. ماجرای سرگرم کننده و پرکششی داشت. داستان یک پرونده قتل که چهار نوجوان مظنون آن هستن.
عنوان کتاب و عکس روی جلد غلط اندازه، اما وقتی ماجراها از دید مظنونین بیان میشه من به عنوان خواننده یک لحظه هم به نیت و برانوین و کوپر و ادی شک نکردم چون خیلی واضح داره احساساتشون و افکارشون رو بیان میکنه و خب طرف به خودش دروغ نمیگه یا فیلم بازی کنه. 
اصولا کتاب با ژانر معمایب بخونی و بخصوص با یک پرونده قتل ناخودآگاه به همه چیز بادقت بیشتری توجه میکنی. یعنی تمام حرف ها و جزئیات مهم میشن. پس کی میمونه که بتونه قاتل باشه؟! اینجاست که انگیزه قتل مطرح میشه و خب معمای داستان حل میشه. من از نیمه کتاب به حدس درست رسیدم اما روند کل ماجرا نامعلوم بود و همین قصه کتاب رو جذاب میکرد.
چیز دیگری که نمی فهمم بیان تاریخ و ساعت بالای هر بخش بود، اول فکر کردم مهمه اما دیدم نه، توجه نکردن بهشون خیلی هم مهم نیست.
در کل کتاب خوبی بود و پیشنهاد می کنم که بخونید😉
        

11

Aylin𖧧

Aylin𖧧

1402/10/30

          این‌که وسط بازی تیم‌ملی نشسته‌ام و دارم این یادداشت رو می‌نویسم یعنی این کتاب واقعاً درگیرم کرده. 
شخصیت‌پردازیش که محشر بود =) و این اولین ملاک من برای دوست داشتن یک داستان یا رمانه. همون لحظه‌ که شخصیت جدیدی وارد می‌شد، باهاش ارتباط می‌گرفتم و می‌تونستم خیلی خوب بشناسمش. همون اول که نیت وارد داستان شد، فهمیدم که قراره تبدیل بشه به شخصیت موردعلاقه‌ام. هرچیزی هم که بعداً در موردش فهمیدم تغییری تو این مورد ایجاد نکرد (البته اون آخرآخرها یه بار بدجوری عصبانی شدم از دستش -.-) و البته برانوین که هرچقدر داستان پیش می‌رفت، دوست‌داشتنی‌تر می‌شد :) 
هر صفحه که جلوتر می‌رفتم، داستان به نظرم جذابتر و دلنشین‌تر می‌شد و بیشتر دلم نمی‌خواست تموم شه :') داشتم با این کتاب زندگی می‌کردم. 
قلم نویسنده رو دوست داشتم؛ از ترجمه هم یکی-دو جا دلخور شدم اما خب در کل خوب بود.
حدس که زیاد داشتم؛ اما ترجیح می‌دادم با روند داستان همراه بشم تا روایت نویسنده غافلگیرم کنه. و چی شد؟ حدس اصلی‌ام درست از آب دراومد! و البته خوشحالم از این موضوع😂🌿
بعضی قسمت‌ها تپش قلب می‌گرفتم؛ طوری که صدای قلبمو می‌شنیدم! و به لطف این کتاب، رسماً شدم یکی از اون کتاب‌خون‌هایی که موقع خوندن، طوری واکنش نشون میدن انگار دارن فیلم می‌بینن! چیزهای جالبی هم از این کتاب یاد گرفتم. 
خلاصه که نیت، برانوین، میو و اشتون هم به لیست شخصیت‌های فراموش‌نشدنی‌ام پیوستن و همیشه دوستشون خواهم داشت :') 
        

29

          به لطف ترافیک عید دیدنی های به صرف افطار فامیل  کتابای سنگین و چاپی رفتن توی کتابخونه و پناه آوردم به طاقچه و کتابایی که تمرکز زیادی نمی خوان.
یکی از ما دروغ می گوید داستان پنج تا دانش آموز دبیرستانیه که تنبیه می شن بعد مدرسه بمونن.یکی از این دانش آموزها به نام سایمون یک برنامه اینترنتی جنجالی داره که توش شایعات آبروبری درباره بچه های دبیرستان پخش می کنه و عملا زندگی اون طرف رو به فنا میده. سایمون یک لیوان آب می خوره و یهو حالش بد میشه و می میره و زندگی چهارتا هم کلاسیش دچار بحران می شه.
داستان اصلا معمایی  و جنایی نیست؛بیشتر تینیجریه. شاهکار نیست، خسته کننده هم نیست. یک داستان روونه که تا تمومش نکردم زمینش نگذاشتم و احتمالا گاهی توی وقت های خستگی و بی حوصلگی بازم بخونمش.
چندتا نکته ای که درباره داستان به نظرم رسید اینا بودن :
1_شخصیت نیت به نظرم غیرواقعی بود. فرزند یک خونواده معتاد و الکلی و بحران زده که اهل فروش مواده و با آدمای خلاف سروکار داره خیلی آقا و جنتلمن بود. رفتارهای نیت بیشتر شبیه یک بچه طلاق یا رها شده معمولی بود تا کسی که اهل خلاف هم هست.از اون غریب تر رابطه شون. این دیگه خیلی تینیجری و دور از واقعیته. 
2_تا به حال این تمیز ترین و لعنتی ترین  جا کردن همجنس باز  توی کتابای رمان بود که دیدم. خیلی نرم، خیلی گوگولی، اونقدر که آدم با خودش بگه آخیی. لعنتی!
3_دروغ چرا، از اون جایی که می افتن دنبال قاتل یک کم غافلگیر شدم. از غافلگیر شدنه خوشم اومد! 

        

7