معرفی کتاب گیلگمش: کهن ترین حماسه ی بشری اثر گئورگ بورکهارت مترجم گئورگ بورکهارت

گیلگمش: کهن ترین حماسه ی بشری

گیلگمش: کهن ترین حماسه ی بشری

گئورگ بورکهارت و 2 نفر دیگر
4.2
41 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

69

خواهم خواند

21

ناشر
دات
شابک
9789647514484
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1399/5/15

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        

از میان آثاری که از ادبیات سومری و بابلی به جای مانده است، جامع ترین و زیباترین آن، داستان گیل گمش پهلوان است. دوازده لوح شکسته که در کتابخانه آشور بانیپال به دست آمده و اکنون در موزه انگلستان نگهداری می شود جالبترین اثر ادبی بین النهرین، یعنی حماسه گیلگمش را در بردارد. تفاوت عظیم گیلگمش و دیگر افسانه های بابایی، شخصیت و غم بزرگ انسانی اوست. در این داستان، نگاه و طمع و فقر و احتیاج انسان چون لغتنامه ی بزرگ حیات در برابر سرنوشت است. این افسانه، از نظر توجه به انسان و شدت تاثیر در ادبیات بابلی بی مانند است. تردید و نابسامانی انسان و عشق به حیات و تلاش بی فرجام انسانی که ناکامی در سایه روشن لبخندهای زهرآلود توفیق در پی استهزای اوست، چون موجی گران داستان گیلگمش را فرا گرفته است.
حمید حمید (به نقل از کتاب هفته شماره 16)


      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به گیلگمش: کهن ترین حماسه ی بشری

یادداشت‌ها

          کتاب گیلگَمِش، کهن‌ترین حماسۀ بشری؛ در واقع ترجمۀ لوحه‌های میخی افسانۀ گیلگَمِش به زبان فارسی است که ابتدا از میخی به انگلیسی و بعد از انگلیسی به آلمانی و در نهایت از آلمانی به فارسی برگردانده شده‌اند.
نثر کتاب، فاخر و در عین حال روان است و اگر بخش‌هایی از کتاب کمی دشوار خوانده شود، به این دلیل است که ما داستان را نمی‌خوانیم؛ بلکه تنها ترجمۀ فارسی لوحه‌های میخی را مطالعه می‌کنیم.
کتاب با بخش‌های: (یک تاریخچه، یک پیشگفتار، خلاصه‌ای از افسانۀ گیلگمش و ترجمۀ فارسی 12 لوحی که بخش‌های اصلی افسانه را شرح می‌دهند؛ در 100 صفحه در انتشارات جاجرمی و در سال 1378 منتشر شده است.)
گیلگمش که یک موجود فرابشری است، دو سوم خداگونه و یک سوم انسان است.
پس از گذراندن ماجراهایی؛ از مُردن وحشت زده می‌شود و در پی یافتن عمر جاودان سفرها می‌کند و در نهایت پس از بازگشت به قصر و شهر خود، مرگ او را در می‌رباید.
این نکته یعنی ترس از معمای مرگ و رخت بر بستن از این دنیا؛ از نخستین روزهای موجودیت انسان بر روی زمین، همواره ذهن او را به خود مشغول داشته و تا واپسین انسان نیز این دغدغه همراه نسل بشر خواهد بود.

نمونۀ نثر کتاب: « ... گیلگَمِش به او، به گَژدُم مَرد، پاسخ داد و گفت: «من داغ اِنکیدو را، رفیق خود را، پلنگ دشت را، دارم. بهرۀ آدمی بدو رسید.
اینک از مرگ می‌ترسم، از این رو به دشت شتافته‌ام. سرنوشت انکیدو سخت و سنگین بر من هموار است.
رفیق من خاک شده. آن که او را دوست می‌داشتم، انکیدو، رفیق من، مانند خاک رُس این زمین شده ...»

... اوت ناپیشتیم با او، با گیلگَمِش، سخن می‌گوید: «شِکوِه و خشم را کنار بگذار! 
خدایان و مردم، هر یک را نصیبی است. پدر و مادر ترا آدمی بوجود آوردند.
اگرچه دو سوم تو خدایانه است، یک سوم تو آدمی است و ترا به سرنوشت آدمیان می‌کشاند.
زندگی جاوید بهرۀ آدمی نیست. مرگ وحشت آور است، غایت زندگی!» ... »

علاقه‌مندان به افسانه‌های باستانی را به خواندن این متن کهن، دل‌انگیز و خواندنی دعوت می‌کنم.
        

25

شاهکار...ع
          شاهکار...عالی...بی نظیر !

من این اثر رو یک بار قبلا خونده بودم اما باید اعتراف کنم که چیزی نفهمیدم ازش ، اما این دفعه کتاب رو همراه با درسگفتارها و توضیحات استاد بهرام بیضایی خوندم که تجربه بی نظیری بود.

من نمیدونم واقعا درباره یک همچین اثری چی باید بنویسم . از طرفی هیچی هم نگم نمیشه واقعا ... این اثر نزدیک به ۴۷۰۰ سال پیش نوشته شده و این خودش به تنهایی خارق العاده ست ... خود همین موضوع باعث میشه که شما کنجکاو بشید این متن رو بخونید...

گیلگمش قدیمی ترین حماسه و نوشتاریه که به دست بشر نوشته شده و به ما رسیده ... نزدیک به ۱۳ قرن قبل از تورات و چندین قرن قبل از هومر!!!

گیلگمش یک حماسه بین النهرینی قدیمیه... درباره پادشاهی به نام گیلگمش که با دوستش انکیدو به جنگ میرن و انکیدو کشته میشه و گیلگمش با مرگ مواجه میشه ... مرگی که تا امروز اینقد برای گیلگمش جدی نبوده ... حالا از نزدیک براش لمس شده . 
این اثر شبیه مناجاته...شبیه دعاست...هرچی هست اسطوره ایه که تا امروز مونده و تاثیر زیادی بر ادبیات و حماسه های بعد از خودش گذاشته.

این متن در ۱۲ لوح در سال ۱۸۳۰ در بین النهرین کشف شد. زمانی که این متن رو تونستند بخونند ،  متوجه شدند که نزدیک به ۴۷ قرن قبل نوشته شده و دیدند که در لوح آخر درباره طوفان نوح نوشته. این باعث شد که درباره این متن کنجکاوی ها زیاد بشه و شروع کنن به تحقیق کردن...

اگر بخوام از تاثیر این اسطوره بر روی کتب بعدی بگم ، باید صدها یادداشت بنویسم...

اول باید از تورات شروع کنیم...  بعضی از جملات عینا بین دو اثر مشترکه ... یعنی نعل به نعل از گیلگمش به تورات نقل شده فقط چند خدایی گیلگمش تبدیل به تک خدایی تورات شده . 
طوفان نوح هم عینا در لوح ۱۲ ذکر شده...

از تاثیری که گیلگمش بر روی هومر گذاشته هم نباید بگذریم. 
چطوری؟ اول از ایلیاد شروع میکنیم ... آشیل شبیه گیلگمش نیست؟ از مرگ دوستش و سوگواری بعدش اگر بگیم کاملا شبیه گیلگمشه...

نیمه دوم کتاب شبیه ادیسه ست... سرگردانی ها و حتی سوال هایی که ادیسه از بقیه میکنه کاملا شبیه گیلگمشه...

جالب‌تر اینجاست که ما داستان رستم و اکوان دیو و هفت خان رستم رو هم در گیلگمش میتونیم ردیابی کنیم...

اثر خیلی کوتاه و ساده نوشته شده و راحت خونده میشه. به نظرم بهترین ترجمه همین ترجمه منشی زاده ست...

ما خیلی خوشحالیم که در باشگاه راوی،  ایلیاد ، ادیسه ، هزار و یکشب و گیلگمش رو خوندیم ... 
        

42

🔴حماسه‌گی
          🔴حماسه‌گیلگمش(Gilgamesh)  کهن‌‌ترین ویکی از نام‌دارترین آثار حماسی ادبیات تمدن باستان است که از سرزمین «میان‌رودان» پا گرفته و یکی از کهن‌ترین متن‌هایی است که به زبان سومری نوشته شده است.
گیلگمش پادشاه اوروک( شهری از سرزمین سومر در میان‌رودان)،دو سوم خدا و یک‌سوم انسان است.حماسه گیلگمش را نخستین اثر ادبی و حماسی جهان دانسته‌اند اصل متن به سه زبان سومری آکادی و بابلی بر ۱۲ لوح گلی نوشته شده است مضمون اصلی آن بررسی مرگ و جاودانگی و نبرد میان زندگی و مرگِ محتوم برای هر انسانی است کتیبه گیلگمش در سال ۱۸۴۵ توسط استنهان لیارد انگلیسی و همکار ایرانی‌اش هرمز رسام از آشوریان کشف گردید.
 📌 لوح‌اول:اهالی اوروک شکایت زورگویی گیلگمش را به درگاه الهه‌ها می‌برند آنها نیز به ارورو(الهه‌ی قالب پرداز) می‌گویند که مردی زورمند بیافریند تا با گیلگمش مبارزه کند و اورک به آسایش برسد ارورو انکیدو را می‌آفریند انکیدو در دشت‌ها با حیوانات زندگی می‌کند یک صیاد که اندیکو و دام‌هایش را می‌رماند،راهبه شادی را به دست  او داده  تا اندیکو را از این کار باز دارد 
📌 لوح دوم :گیلگمش برای رام کردن و آوردن انکیدو به شهر یکی از روسپیان مقدس معبد ایشتر را نزد وی می‌فرستد( آن زمان عمل روسپی‌گری در معبد عملی مقدس تلقی می‌شده است،از این رو از متون از چنین زنانی به راهبه‌های شادی بخش نام برده شده است) انکیدو شیفته زن می‌شود و پس از هفت شبانه روز هم آغوشی با وی دریافت که جانوران از آن به بعد از انکیدو می‌گریزند و متوجه می‌شود که همه چیز در وی در اطراف او دگرگون شده است( شباهت خوردن میوه ممنوعه در قرآن و تورات) مردی را دیدند که با نارضایتی بسیار از زورگویی‌های گیلگمش برای مردم سخن می‌گوید انکیدو خشمگین به سوی اوروک رفت تا با گیلگمش مبارزه کند انکیدو به شهر می‌آید و در آستانه خانه مقدس با گیلگمش روبرو می‌شود،آنها با هم می‌آویزند چهارچوب دروازه شکست و دیوار به لرزه درآمد اما مبارزه آنها فایده‌ای نداشت چون قدرت هر دو یکسان بود و گیلگمش و انکیدو پی بردند که برای جنگ با یکدیگر آفریده نشده‌اند آن دو یکدیگر را در آغوش گرفتند. 
📌لوح سوم :گیلگمش از دوست خود انکیدو می‌خواهد که با همراهی هم به جنگ خومبابا که اهالی جنگل سرو را آزار می‌دهد.
 انکیدو که نزد گیلگمش راه رام شده بود پیشنهادش را قبول کرد گیلگمش و انکیدو با دعای مادرگیلگمش ونصحیت پیرسالان  و قربانی دو بزغاله برای خدای خورشید شِمِس راهی جنگ می‌شوند.
 📌لوح چهارم: گیلگمش و انکیدو به سوی جنگل سرو به راه می‌افتند سلاح‌های آنها کمان تیر و ترکش می‌باشد در این سفر گیلگمش ۵ بار خواب می‌بیند که انکیدو آنها را به پیروزی تعبیر می‌کند. 
📌در لوح پنجم: دو قهرمان داستان باحومبابا مبارزه می‌شوند به راهنمایی خدای آفتاب(شَمَس).با تیرهایی اورا زخمی می‌کنند گیلگمش با سه ضربه سرش را جدا می‌کند آنها سپس درختان جنگل صدر را می‌کوبند و می‌کنند 
📌لوح ششم: ایشتار خدای عشق به گیلگمش ابراز عشق می‌کند ولی گیلگمش عشق او را نمی‌پذیرد، گیلگمش نه تنها عشق او را نمی‌پذیرد بلکه عشق ایشتر را تحقیر می‌کند و بدو یادآور می‌شود که با چه ترفندها بسیاری از همسران گذشته خویش را به کام مرگ کشانده است. ایشتر برای انتقام از گیلگمش از انو می‌خواهد نره گاو آسمانی را فرو فرستد تا گیلگمش را فرو کوبد انو می‌گوید اگر چنین کند مردم شهر ۷ سال دچار قحطی و گرسنگی می‌شوند سرانجام گیلگمش به کمک دوست خود انکیدو  سراز تن نره گاو جدا می کند،اینکار سبب خشم ایشتر می‌شودوآنهارا نفرین می کند وتصمیم به کشتن یکی از دونفر می‌کند وقرعه بنام انکیدو افتاد.
📌 در لوح هفتم: انکیدو خواب دیده که الهه‌ها برای مجازات گناهان گیلگمش وانکیدو یعنی کشتن حومبابا،نابودکردن جنکل سدر وازهمه مهمتر کشتن نرگاو آسمانی،تصمیم به ازبین بردن انکیدو گرفته اند.انکیدو کم کم حالش درگرگون میشود و۱۲روز بر زمین دربستر بیماری می افتد،که حتی خود پی می‌برد مرگش نزدیک است.
📌 در لوح هشتم :انکیدو پس از چندروز در بستر افتادن می‌میرد و گیلگمش بر مرگ او مویه می‌کند تا ۷روز برجنازه او می‌گرید وسپس اورا دفن میکنداو دستور می‌دهد تندیسی از انکیدو بسازد.وبا اندوه مدام با خود تکرار می‌کند من هم مانند دوست خود خواهم مرد؟!
📌درلوح نهم:گیلگمش اندوهگین از مرگ انکیدو..به فکر فرو میرود که چگونه زندگی خودرا بی‌گزند کند.. راهی جایگاه اوت ناپیشتیم می‌شود تا راز جاودانگی را از او بیاموزد او پس از چند هفته سفر زمینی ودریایی سرانجام به دوکوه می‌رسد که نگهبان دوکژدم هستند،راه را نشانش می‌دهند.
📌در لوح دهم: گیگمش با سابیتو ملاقات می‌کند و از جایگاه اوتنا پیشتیم می‌پرسد سابیتو به او می‌گوید اکسیر حیات را که به جستجوی آن هستی هرگز نخواهی یافت آن هنگام که ایزدان آسمانی انسان‌ها را آفریدند حیات جاودانی را برای خویش نگاه داشتند. سپس سیدوری اورشه زورق بان می‌نماید تا یاریش کند
گیلگمش پس از سه روز آنگاه یک ماه و نیم دیگر با زورق او به جایگاه اوتناپیشتیم می‌رسد و ماجرای خود را برایش می‌گوید
اتناپیشتیم به او می‌گوید که مرگ تقدیر گریز ناپذیر انسان است از زمان‌های دور هیچکس جاودانه نمانده است.
📌لوح یازدهم :گیلگمش از راز جاودانگی اوتناپیشتیم می‌پرسد او ماجرای طوفان بزرگ را تعریف می‌کند در زمان  طوفان بزرگ او به دستور آقا کشتی ساخته و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت(داستان حضرت نوح) وقتی الهه‌ها از زنده بودن او مطلع شدند او و جفتش را در شمار خود پذیرفته و ساکن آن سوی دریا کردند. اوتنا پیشیم از گیلگمش می‌خواهد که یک هفته بی‌خوابی بکشد اما گیلگمش در این آزمون شکست می‌خورد آنگاه اوتنا پیشیم جای گیاه جوانی را به گیلگمش آشکار می‌کند گیلگمش راهی سفری سخت  و طولانی شد تا به آب چشمه مقدس برسد و آن گیاه را به دست بیاورد اما وقتی که مشغول شستشوی دست‌های خود بود ماری آن گیاه را خورد و گیلگمش دست خالی به اورک باز می‌گردد بنابراین گیلگمش که به گیاهی دست یافته بود که او را جوان و شاداب نگه می‌داشت دست خالی بازگشت مار نزد برخی اقوام باستانی نماد جاودانگیست
مانند در اعماق دریا می‌روید این گیاه رمز جاودانگی نیست بلکه هر کس آن را بخورد حتی تا هنگام مرگ جوان و نیرومند باقی می‌ماند مار به محض خوردن گیاه پوست انداخت و جوان شاداب شد
📌لوح دوازدهم :گیلگمش انکیدو را برای بازگرداندن چیزی به دنیای زیرین می‌پرسد و به او توصیه‌هایی می‌کند تا بتواند به آنجا بازگردد اما انکیدو به توضیح‌های گیلگمش عمل نمی‌کند و در دوره دنیای زیرین گرفتار می‌شود گیلگمش از الهه‌ها طلب یاری می‌کند و آنا اجازه می‌دهد که روح انکیدو بالا بیاید در نهایت انکیدو احوال دنیای زیرین را برای گیلگمش بازگو می‌کند سرانجام سرنوشت چنین رقم زده که گیلگمش بمیرد. سرنوشت محتوم گیلگمش را رقم زد شهریار بر بستر آرمید و دیگر بر نخواهد خاست هرچند او بر اهریمن چیره گشت اما هرگز باز نخواهد گشت.
💫برای گیلگمش:
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت


        

54

          چیز زیادی نمی‌شه در مورد خود اثر گفت چون ترجمه یه متن فوق العاده قدیمی و مربوط به چند هزار سال پیشه. با این حال یه چیزی برام اذیت کننده بود و اونم این بود که وقتی دو نفر به هم می‌رسیدن و قرار می‌شد ماجرایی تعریف بشه دوباره همون جملاتی که تو ص قبلی یا دو ص قبلی نوشته شده بود عینا تکرار می‌شد. انگار انسان‌های قدیم چیزی به اسم خلاصه کردن بحث موقع روایت کردن داستان نداشتن.
موضوع بعدی سخنان فردی به اسم حمید حمید در ابتدای کتاب هست که با عنوان وجیزه‌ای بر افسانه گیلگمش پهلوان به تاریخ ۱۳۴۰/۱۰/۱۵ تنظیم شده. چیزی که توی این متن نظر منو جلب کرد این بود که این بزرگوار اصرار داشته به ملت بقبولونه که طوفان نوح چیزی به جز یه داستان ساختگی که کاهنان معابد ساختن نیست و تورات و انجیل و قرآن هم این داستان رو گرفتن و تبدیل به اعتقادات خودشون کردن. برام جالب بود که حتی ذره ای تلاش نکرده به این فکر کنه که شاید این داستان واقعیه و به این دلیله که هم در افسانه‌های بابلی و سومری و هم در تورات و انجیل و قرآن اومده.

در آخر لازمه به ظاهر کتاب اشاره کنم. کاغذ‌های کتاب تماما کاغذ کرافت بودن که این به نوع خودش بسیار برام جالب بود و حس قدیمی بودن رو بهتر منتقل می‌کرد.
        

4