معرفی کتاب زند و هومن یسن اثر صادق هدایت

در حال خواندن
5
خواندهام
247
خواهم خواند
61
توضیحات
کتابی که «زند وهومن یسن» یا معمولا «بهمن یشت» خوانده می شود، شامل یک رشته حوادثی است راجع به آینده ملت و دین ایران که اورمزد وقوع آنها را به زرتشت پیشگویی می کند. این پیش آمدها، هرکدام در دوره مشخصی اتفاق می افتد، دوره ماقبل آخر که هنگام تاخت و تاز «دیوان ژولیده موی از تخمه خشم» و اهریمن نژادان چرمین کمر است، قسمت عمده متن کتاب را تشکیل می دهد. در این دوره، زنگیان و آوارگان و فرومایگان، سرزمین ایران را فرا گرفته، همه چیز را می سوزانند و می آلایند و تباه می کنند، تا آنجا که روستای بزرگ به شهر و شهر بزرگ به ده و ده بزرگ به دودمانی مبدل می شود و از آن دودمان بزرگ چیزی جز مشت استخوان بازنمی ماند. این تغییرات قهقرایی نه تنها بر مردمان؛ بلکه بر جانوران و رستنیها و عناصر طبیعت نیز طاری می گردد. در زمین و آسمان، نشانیهایی نظیر پاره ای از نشانیهایی که در تورات و انجیل نیز آمده است، پیدا می آید. در خورشید لکهایی ظاهر می شود، شیوع جنایات، بایری زمین، فساد جسمانی و روحانی مردم از علامات این دوره است. افسار دیو خشم گسیخته می شود و به همه چیز لطمه وارد می آورد. احکام و سنن، دیگر مراعات نمی شود، بادهای گرم و سرد می وزد؛ ولی باران نمی بارد. این احوال همواره سخت تر و تاریکتر می شود و اهریمن پیروزمندی خود را به آواز بلند اعلام می دارد؛ اما ناگهان در امید باز می شود و کتاب با لحن خوشبین تری به پایان می رسد
بریدۀ کتابهای مرتبط به زند و هومن یسن
نمایش همهیادداشتها
1404/4/17
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
خوندن این کتاب مصادف با سالروز درگذشت صادق هدایت شد و همین مسئله معناش رو برام بیشتر کرد . این کتاب از کتاب قبلی (سگ ولگرد) تاریک تر و ترسناک تر بود . تو تمام داستان ها شخصیتها با سرنوشتشون داشتن میجنگیدن . جنگی که همیشه آدمیزاد توش بازنده است چون قدرت سرنوشت جمعی بیشتر از سرنوشت فردیه . _داستان اول مرتبط ترین داستان با عنوان کتاب هست . زنده به گور ! اگر حال مناسبی ندارین پیشنهاد میکنم سراغش نرین . برای من خوندن این بخش عقیدهای رو که خودکشی روش مرگ شریفی میدونه قابل قبول تر کرد . شاید باید به افرادی که نمیخوان زنده بمونن اجازه بدیم بمیرن و تو کارشون دخالت نکنیم و به جای متهم کردن اونا عواملی که باعث شد این تصمیم رو بگیرن رو متهم کنیم . مشکل اینجا است که ما از وسط داستان تلاش برای خودکشی وارد شدیم و از قبل و اتفاقاتی که براش افتاده خبر نداریم . گیاهخواری و تفاوت با گوشت خواری. _داستان دوم حاجی مراد بود . کسی که میدونست باید چه تصمیمی بگیره ولی از ترس تغییر و تنش اون تصمیم رو نمیگرفت و به خودش لقب خوش قلب رو داده بود تا وجدانش رو آروم کنه . در نهایت خود سرنوشت کاری کرد که پشیمون بشه. _داستان سوم نقل خاصی نداشت . _داستان چهارم هم ترکیبی از شب های روشن و چند تا کتاب دیگه بود . _داستان پنجم هم نقل خاصی نداشت . _داستان ششم هم همینطور . _داستان هفتم هم دوباره منو به این باور رسوند که خیلی جاها خودکشی بهترین راه حله! _داستان هشتم داستان یک فرد مرده (ارجاع به زنده به گور) که در واقع نمرده بود و دو تا زنش به جون هم افتاده بودن . خود داستان یه داستان خاله زنکی پوچ بود ولی اگر نمادین در نظرش بگیریم میتونه روشنگر هم باشه. _داستان آخرش داستان قشنگی بود . تخیلی و پر هیجان . یه ترکیبی از داستان یوسف پیامبر و کیمیاگر و این جور داستان ها بود که آخرش هم به خوبی و خوشی تموم شد . درمجموع باید بگم که به جز داستان اول و آخر بقیه بار ادبی خاصی نداشتن و فقط در حالتی میتونم بگم خوب بود که همهی داستان ها نمادین بوده باشن . ولی خوبی صادق هدایت اینه که خیلی خوب حس میکنه و میتونه این حواس رو در ما هم بیدار کنه . خوندنش رو اگر حال خوبی ندارین توصیه نمیکنم . بورخس
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1402/10/30
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
احتمال اسپویل داستان آخر (آب زندگی) باتوجه به شناختی که از صادق هدایت داشتم، میترسیدم پایان این داستان هم تلخ باشه اما شیرینی پایان آن، به جانم نشست. و جمله پایانی هدایت:همانطور که آن ها به مرادشان رسیدند، شما هم به مرادتان برسید! باشد که از آب زندگی بنوشیم و بینا و شنوا شویم و از کوری و کری جهالت نجات یابیم و سرنوشت خود را به دست گیریم
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.