معرفی کتاب زنده به گور اثر صادق هدایت

در حال خواندن
6
خواندهام
251
خواهم خواند
61
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
اثر حاضر، حکایت ذهنی رابطه ی عاشقانه ی غم انگیزی است بین دانشجویی ایرانی و دختری فرانسوی، راوی، شخصی منزوی و در بستر افتاده است که حتی مرگ هم سراغش را نمی گیرد. آن گاه در دهن خود، دوران کودکی و ماجرای عاشقانه ای را به یاد می آورد که بر اثر تمایل نشان ندادن او به معشوقه، به شکست انجامیده است. این اثر، بخشی از زندگی نامه ی روحی نویسنده است که نمی تواند با زندگی سراپا دروغ و خرافات کنار بیاید.
بریدۀ کتابهای مرتبط به زنده به گور
نمایش همهلیستهای مرتبط به زنده به گور
نمایش همه1404/1/27
یادداشتها
1401/9/12
1402/4/27
1402/10/12
1403/2/24
1404/4/17
خوندن این کتاب مصادف با سالروز درگذشت صادق هدایت شد و همین مسئله معناش رو برام بیشتر کرد . این کتاب از کتاب قبلی (سگ ولگرد) تاریک تر و ترسناک تر بود . تو تمام داستان ها شخصیتها با سرنوشتشون داشتن میجنگیدن . جنگی که همیشه آدمیزاد توش بازنده است چون قدرت سرنوشت جمعی بیشتر از سرنوشت فردیه . _داستان اول مرتبط ترین داستان با عنوان کتاب هست . زنده به گور ! اگر حال مناسبی ندارین پیشنهاد میکنم سراغش نرین . برای من خوندن این بخش عقیدهای رو که خودکشی روش مرگ شریفی میدونه قابل قبول تر کرد . شاید باید به افرادی که نمیخوان زنده بمونن اجازه بدیم بمیرن و تو کارشون دخالت نکنیم و به جای متهم کردن اونا عواملی که باعث شد این تصمیم رو بگیرن رو متهم کنیم . مشکل اینجا است که ما از وسط داستان تلاش برای خودکشی وارد شدیم و از قبل و اتفاقاتی که براش افتاده خبر نداریم . گیاهخواری و تفاوت با گوشت خواری. _داستان دوم حاجی مراد بود . کسی که میدونست باید چه تصمیمی بگیره ولی از ترس تغییر و تنش اون تصمیم رو نمیگرفت و به خودش لقب خوش قلب رو داده بود تا وجدانش رو آروم کنه . در نهایت خود سرنوشت کاری کرد که پشیمون بشه. _داستان سوم نقل خاصی نداشت . _داستان چهارم هم ترکیبی از شب های روشن و چند تا کتاب دیگه بود . _داستان پنجم هم نقل خاصی نداشت . _داستان ششم هم همینطور . _داستان هفتم هم دوباره منو به این باور رسوند که خیلی جاها خودکشی بهترین راه حله! _داستان هشتم داستان یک فرد مرده (ارجاع به زنده به گور) که در واقع نمرده بود و دو تا زنش به جون هم افتاده بودن . خود داستان یه داستان خاله زنکی پوچ بود ولی اگر نمادین در نظرش بگیریم میتونه روشنگر هم باشه. _داستان آخرش داستان قشنگی بود . تخیلی و پر هیجان . یه ترکیبی از داستان یوسف پیامبر و کیمیاگر و این جور داستان ها بود که آخرش هم به خوبی و خوشی تموم شد . درمجموع باید بگم که به جز داستان اول و آخر بقیه بار ادبی خاصی نداشتن و فقط در حالتی میتونم بگم خوب بود که همهی داستان ها نمادین بوده باشن . ولی خوبی صادق هدایت اینه که خیلی خوب حس میکنه و میتونه این حواس رو در ما هم بیدار کنه . خوندنش رو اگر حال خوبی ندارین توصیه نمیکنم . بورخس
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/5/25
1402/10/30
احتمال اسپویل داستان آخر (آب زندگی) باتوجه به شناختی که از صادق هدایت داشتم، میترسیدم پایان این داستان هم تلخ باشه اما شیرینی پایان آن، به جانم نشست. و جمله پایانی هدایت:همانطور که آن ها به مرادشان رسیدند، شما هم به مرادتان برسید! باشد که از آب زندگی بنوشیم و بینا و شنوا شویم و از کوری و کری جهالت نجات یابیم و سرنوشت خود را به دست گیریم
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/10/25