معرفی کتاب سه قطره خون اثر صادق هدایت

سه قطره خون

سه قطره خون

3.9
176 نفر |
31 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

17

خوانده‌ام

478

خواهم خواند

88

شابک
9643512150
تعداد صفحات
160
تاریخ انتشار
1384/5/23

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب سه قطره خون، اثری نوشته ی صادق هدایت است که اولین بار در سال 1932 انتشار یافت. این داستان کوتاه فوق العاده جذاب و عجیب، توانایی و استعداد هدایت در نوشتن نثری احساس برانگیز، مشوش کننده و تأثیرگذار را به بهترین شکل به نمایش می گذارد و همانند کتاب بوف کور، جایگاه او را در میان نویسندگان بزرگ و صاحب سبک سده ی گذشته به تثبیت می رساند. نثر هدایت، دنیایی را به تصویر می کشد که لبریز از اسرار، سرگشتگی، پوچی و جنون است. داستان سه قطره خون، با شخصیتی همراه می شود که به شکلی تدریجی اما پیوسته، در حال از دست دادن سلامت عقل و پایداری هویت خود است و مدام با سه قطره ی خون در برابر چشمانش و یا در درون ذهنش مواجه می شود. صادق هدایت در این اثر، با ارائه ی داستانی عجیب و ناآشنا، موفق می شود حقایقی جهان شمول را مورد واکاوی قرار دهد و از دریچه ای نو به سرشت بشر نگاهی بیندازد.
      

یادداشت‌ها

5

سه قطره خو
          سه قطره خون

قطره
قطره
قطره
سیاهِ جوهری


گشت‌وگذار فکر، جمع‌آوری واژه‌ها و عبارات و اصطلاحات، نشستن و برخاستن با آدم‌هایی از قشرهای مختلف، خواندن، گوش سپردن، همه و همه برای او که می‌نویسد ذره‌ذره توشه در توبره انداختن است تا کجا چه فکری و چه واژه‌ای به هم پیوند بخورند و داستانی از میانش سر برآورَد و شخصیت‌هایی پا بگیرند. قلم نویسنده گاهی در نقطه‌ای فرود می‌آید و شخصیتی از جوهرش فرو می‌چکد که به خورد زبان و خاطرۀ ملتی می‌رود و دیگر پاک نمی‌شود. شخصیت‌هایی مثل داش آکل، میرزا یداللّه، میرزا حسینعلی. اما این قطره‌های جوهر چطور باید در بافت جامعه و ذهن آدم‌هایش نفوذ کند؟ با چه فاصله‌ای باید از قلم چکه و کجا با صفحۀ سفید ذهن خواننده تلاقی کند؟ در نقطۀ اوج جنون و از گلوله‌ای نشسته بر تن گربه‌ای خیالی؟ در ادغام تردید و مرگ؟ از قمه‌ای در پهلو یا از شنیدن شکرپرانی طوطی مقلد؟ میان نامه‌های عاشقانۀ زنی غربی؟ در میانۀ افشای جنایت؟ در چهرۀ معصوم لالوی کولی؟ در هیاهوی بالماسکه؟ در اتاق نمور بالای آب‌انبار یا در خشونتی موروثی؟ در اوج لحظات عرفانی؟ در انتهای حماقت؟ یا شاید ته شرارت؟
داستان‌های مجموعۀ «سه قطره خون» و شخصیت‌هایش به هنگام فرود بر واقعیت، پایشان در لجه‌ای خونخوار فرو می‌رود که آنها را در خود می‌کشد و عصاره‌شان را خراب و مفلوک به دست مخاطب می‌دهد. انگار در رگ زمان و مکان و آدم‌ها به جای خون یخ جاری‌ست. نخ هیچ رابطه‌ای به دیگری گره نمی‌خورد و بریده‌بریده، میان تردید و خشونت و خیانت و شیفتگی و فقر رها می‌شود. هر راهی به بن‌بستی از استیصال می‌رسد و در هر کنجی مرگ خفته است. هر آرزویی زود پوچ می‌شود و هیچ رویایی دوام ندارد. جهانی به‌تمامی بناشده بر تزلزل و شک و خودویرانی که هر عشقی را تباه و هر امیدی را یأس می‌کند؛ پنجه بر چهرۀ مفاهیم والا می‌کشد و آسمان را به زیر می‌آورد تا چاره‌ای باشد اما آسمان نیز چون سایه‌ها زیر لوای جادو می‌گریزد و محو می‌شود. اما این جهان لغزان و تاریک برای ما آشناست. انقدر آشنا که مدت کوتاهی بعد از ورود به آن احساس می‌کنید که باید دستتان را به دیوار بگیرید تا زمین نخورید، اما شاید هیچ دیوار محکمی پیدا نکنید. پس آنگاه قدم به آن بگذارید که آمادۀ سقوط و ویرانی باشید.
        

1

        بسیار عالی 
درسته که نویسنده های ایرانی الحق که از قلم هدایت زاده شدن
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

عرفان

عرفان

1403/11/15

معرفی کتاب
          معرفی کتاب سه قطره خون
این کتاب در سال 1311 در تهران به چاپ رسید و مدت کوتاهی طول کشید تا به شهرت دست یافت. صادق هدایت این کتاب را در 11 داستان به نگارش درآورده است.
داستان اول: سه قطره خون
این داستان که نام کتاب هم هست روایت یک مردی را میکند که در دیوانه خانه بستری است و خواستار قلم و کاغذی برای نوشتن است اما به او کاغذ و قلم نمی دهند اما یک روز بدون آنکه قلم و کاغذ بخواهد به او قلم و کاغذی می دهند اما تنها چیزی که می تواند بنویسد:<<سه قطره خون>>. مدیر این مکان یک قناری دارد که گربه آنرا خورده و او به قراول دستور میدهد که اورا بکشند اما گربه می گریزد و سه قطره خون از او باقی می ماند. این مرد(همان شخصیتی که از اول توضیح دادم) حال هوای آنجا را روایت می کند و داستان همه ی شخصیت های این کتاب را بیان میکند.

داستان دوم:گرداب
این داستان یک روایتی از یک خانواده است که سه نفراند. داستان ابتدا درباره ی همایون و بهرام سخن می گوید که باهم رفیق و چه قدر صمیمی بودند. چندی نمی گذرد که بر همایون گیجی سرازیر می شود که اصلا انتظارش را نداشت....... .
این داستان فضاسازی بسیار عالی دارد که تمام هواستان را به خودش جلب میکند.

داستان سوم:داش آکل
این داستان سه قطره خون شاید یکی از معروف ترین داستان های این مجموعه باشد. داستان در شیراز اتفاق می افتد که در آنجا داش آکل یه رقیب یا یک دشمن دارد به اسم<<کاکا رستم>>. داش آکل بارها پوز اورا به خاک مالیده بود ولی کاکارستم از رو نمی رفت........ .
/ شرمنده ام که نمی توانم ادامه دهم زیرا داستان را فاش خواهم کرد./

داستان چهارم: آینه شکسته
داستان در مورد فردی است که اسمش اودت است. او در فرانسه است و در خانه ای زندگی می کند که پنجره اش اشراف دارد به اتاق ساختمان روبرو. در آنجا یک دختر زندگی میکند که اودت را می پاید و سرانجام اتفاقاتی می افتد که اگه گفته شود مزه ی داستان از بین می رود.

داستان پنجم: طلب آمرزش
این داستان در مورد جهل و نادانی افرادی صحبت می کند که در راه کربلا هستند. این داستان اشاره ای دارد به عقاید دینی غلط زمان قدیم که شاید یکی از دلایل سانسور یا ممنوعیت آن همین قضایا باشد. این کتاب طرز فکر یک آدم را نشان می دهد که هر غلطی دلش بخواهد انجام می دهد اما چون در راه زیارت است آمرزیده می شود...... .

داستان ششم: لاله
این داستان در مورد یک فرد به اسم خداداد است که 60 سال دارد و 20 سال است که از اهالی دماوند پنهان مانده بود و تنهایی گزیده بود. گاهی مردم اورا با یک پارچه زنانه می دیدند و اورا میدیدند که با یک کولی در آب گرم است.
این داستان مثل داستان های قبلی فضا سازی بسیار جذابی دارد که شما را میخکوب می کند.

داستان هفتم: صورتکها
این داستان در مورد فردی به اسم منوچهر است که برنامه رفتن به بال را با خجسته یعنی نامزدش چیده است که شخصی با گفتن حرفی به منوچهر، سبب گیج شدن او می شود که اتفاقات عجیب و غیر قابل باوری می افتد..... .

داستان هشتم: چنگال
این داستان درباره دو خواهر و برادر به اسم های << احمد و ربابه>> است که در خانیشان بسیار اذیت می شوند و فکر رفتن هستند. احمد پایش علیل است و به سختی راه می رود. این داستان درباره ی سختی های این خواهر و برادر و اتفاقاتی که برایشان می افتد می پردازد.

داستان نهم: مردی که نفسش را کشت
این داستان درباره ی میرزا حسینعلی است که بسیار متواضع است و کم حرف است. او به علوم فلسفه بسیار علاقه داره و درباره ی آنها تحقیق می کند. او یک رفیق هم داشت به اسم شیخ ابوالفضل که معلم عربی بود. اتفاقاتی رخ می دهد که سبب می شود یک روز شیخ حسینعلی نزد شیخ ابوالفضل برود که بسیار شوکه می شود...... . 

داستان دهم: محلل 
این داستان در یک قهوه خانه می باشد که دو شخصیت <<مشهدی رمضان و یدالله>> است که باهم درباره ی زن هایشان صحبت میکنند که آنهارا زمین گیر کرده بودند. که آنها یکی پس از دیگری روش بدبخت شدن خودرا تعریف می کند .این داستان دارای فضاسازی جالبی است و داستانی عجیب و تاریکی دارد.

داستان یازدهم: گجسته دژ
داستان ابتدا درباره ی قصری صحبت می کند که صاحبش کیست و فضای آن چگونه بوده و به شایعات مردم درباره ی این قصر می پردازد.
نگهبان قصر <<خشتون>> است که با دیدن <<روشنک>> که در رودخانه ی جلوی قصر شنا می کند عوض می شود. او تصمیمی می گیرد که این تصمیم اگر درست اجرا شود وبه خواسته اش برسد زندگی اش عوض می شود.

این یکی از بهترین کتاب های ایرانی بود که خواندم. فضاسازی کتاب بسیار عالی است که شمارا به ایران قدیم می برد و شمارا با عقاید مردم آن زمان آشنا می کند. در کل کتابی بی عیب و نقص بود.
        

15