معرفی کتاب مردم مشوش اثر فردریک بکمن مترجم مهرنوش عدالت

مردم مشوش

مردم مشوش

فردریک بکمن و 1 نفر دیگر
4.3
126 نفر |
49 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

18

خوانده‌ام

222

خواهم خواند

146

شابک
9786004465052
تعداد صفحات
456
تاریخ انتشار
1397/10/11

توضیحات

        معمولا حالات واقعی روزمره ما، موقعیت مرگ یا زندگی نیستند، اما یک آپارتمان دقیقا تبدیل به چنین موقعیتی می شود وقتی که یک سارق بانک ناموفق، به این مکان وارد می شود و گروهی از چند غریبه را به گروگان در می آورد. گروگان ها تشکیل شده از یک زوج که به تازگی بازنشست شده اند و مدام در پی یافتن بهانه ای برای فرار ازین واقعیت که نمی توانند ازدواجشان را سامان دهند می گردند و به هم می پرند، یک رئیس بانک پولدار که اینقدر سرش شلوغ بوده است که به غیر از خود به هیچکس دیگر تا به حال اهمیت نداده است، یک زوج جوان که نزدیک به زمان تولد اولین فرزندشان هستند اما به نظر می رسد که سر هیچ چیزی نمی توانند به توافق برسند از اینکه کجا می خواهند زندگی کنند تا اینکه اولین بار کجا یکدیگر را دیده اند. به این ها خانمی 87 ساله را اضافه کنید که به قدر کفایت عمر کرده است که  تفنگی که دائما روی صورتش حرکت می کند باعث نگران او نمی شود اما توانایی صحبت و رسیدن به توافق را در این موقعیت و نماینده دیگر افراد بودن را دارا است بدترین نمونه از یک گروه گروگان در جهان با مردی مرموز که خود را در حمام آپارتمان زندانی کرده بوده است همراه می شود. هریک از آن ها کوهی از شکایات رازها اسیب ها واشتیاق هستند که در این سال های زندگی با خود حمل کرده و هر لحظه منتظر فوراننند. هیچکدام از آن ها  کاملا آن چیزی نیست که به ظاهر باید باشند. و همه ی آن ها که سارق بانک نیز جز آن هاست گویی خواهان نوعی نجات بوده اند. همزمان با حضور مقامات و محصاره خانه توسط رسانه ها سلسه حوادثی رخ می دهد و ضمن آشکار شدن یک سری حقایق پیش بینی اتفاق بعدی نیز غیر ممکن می شود. « مردم مشوش» کتابی غنی از دیالوگ های بی نظیر که همراه با درک «بکمن» از طبیعت انسان می شود. داستانی که با هوشمندی نوشته شده و از تاب آوری قدرت دوستی، بخشش و امید؛ چیز هایی که می توانند حتی در زمان های اظطراب انگیز ما را نجات دهند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به مردم مشوش

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

نور ✨️

نور ✨️

1404/3/31

تعداد صفحه

30 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به مردم مشوش

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          شروع به شدت جذاب، میانه‌ی کسالت بار با شوخی‌های اندکی اغراق‌آمیز، دوباره اوج گیری نویسنده و پایانی قشنگ و هپی اندینگ! و اما بهتر از همه یک پیرنگ داستان عالی! 

با توجه به تجربه‌های قبلی‌ام از کتاب‌های بکمن، خودم را برای یک مقدمه‌ی طولانی و کشدار آماده کرده بودم ولی بر خلاف انتظارم یک دفعه پرت شدم در یک ماجرای نسبتا پیچیده و البته روایت ماهرانه‌ و کلی جملات خوب. قطعات مختلف ماجرا به خوبی کنار هم چیده شده بودند و فکر می کردم انگار یک نقشه‌ی بزرگ پیش چشم نویسنده بوده و هر بار یک قسمت‌ش را نشان خواننده می‌دهد. هر جای داستان فکر می‌کردم دیگر همه چیز را فهمیدم، نویسنده یک ورق تازه رو می‌کرد. البته اواسط داستان روند کند شد و یک مقداری هم خسته کننده. طنز ظریف اول کتاب رفت به سمت شخصیت‌های بی‌مزه و کاریکاتوری. یک زوج نچسب هم جنس‌باز و بددهنی شخصیت‌ها هم کتاب را از چشمم انداخت. ولی دوباره نزدیک‌های پایان غافل‌گیری‌های نویسنده شروع شد! و رسید به یک پایان دوست داشتنی. از آن پایان‌هایی که می بینی هنگام تصورش داری لبخند می‌زنی. البته نه آن هپیلی اور افترهای دیزنی طور. ولی از آن پایان‌هایی بود که حداقل من، هر چند وقت یک بار دوست دارم بخوانم. و در انتهای کتاب یک دفعه به خودم آمدم و دیدم دیگر اکثر شخصیت‌های داستان را دوست دارم. یاد حرف یک نفر افتادم که می‌گفت اگر برای شناختن افراد دوست نداشتنی وقت بگذارم، دوستشان خواهم داشت و انگار نویسنده‌ی این کتاب هم همین نظر را داشته است. شبیه جملات زرد روان‌شناسی و زندگی شاد و این صحبت‌ها:
وقتی سرگذشت کسی را دانستی، دیگر نمی‌توانی مثل سابق از او تنفر داشته باشی.

پی نوشت:
۱. تمام مدتی که این کتاب را می خواندم فکر می کردم باید یک این چنین داستانی بنویسم:)
۲. این حجم از روابط انسانی و گرمی هم شرقی تر از همه‌ی کتاب‌های غربی دیگری بود که خوانده‌ام.
        

8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          «مردم مُشوش» یک رمان دیگه از آثار فردریک بکمن سوئدی که بتازگی خوندمش. 
نمیتونم بگم به درخشانی «مردی بنام اُوه» هست، ریتم کتاب کنده و ممکنه خسته کننده باشه البته آخراش بهتر میشه.
داستان یک دزدی از بانک هست در شهر کوچکی در سوئد که به گروگان گیری می انجامه. ولی هیچ چیز عادی نیست. گروگان ها آزاد میشن ولی سارق گروگان گیر پیدا نمیشه. پلیس از همه شاهدان بازجویی میکنه ولی متوجه نمیشه چه اتفاقی افتاده.
نقطه اتصال همه شخصیت های داستان یک پل هست که ده سال پیش مردی از روی اون خودکشی کرده و دختری از خودکشی روی پل منصرف شده.
به تک تک شخصیتها پرداخته میشه و همین ریتم رو کند میکنه ولی درعوض نکات آموزنده زیادی داره. مثل سایر کارهای بکمن تربیت بچه ها یکی از دغدغه های نویسنده هست.
از متن : «پدر مادرهای نسل قبل می اومدن پیش من و می گفتن: بچه مون تو تختش جیش می کنه، مشکلش چیه؟ اما پدر مادرهای این نسل می آن پیشم و میگن: بچه مون تو تختش جیش می کنه، مشکل ما چیه؟ شما تقصیر همه چیز رو می‌اندازین گردن خودتون.»
خوندن این کتاب رو به پدر مادر های کتابخونی که نگرانند یوقت در حق بچه هاشون کوتاهی نکرده باشن توصیه میکنم.
#مردم_مشوش  #نشر_نون  #فردریک_بکمن
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          • سندروم استکهلم

• یک دزد با یک هفت تیر غیر واقعی یک گروگانگیری را آغاز می‌کنه اما نه این یک دزدی ساده است و نه گروگان‌ها و نه پلیس‌ها.

• اگر کتاب تمام آنچه پسر کوچولوم باید در مورد دنیا بداند را خونده باشید می‌دونید که بکمن تجربه گروگان بودن رو در یک دزدی از بانک داشته و با فضایی که درون کتابش ساخته آنچنان هم ناآشنا نیست.

• ترجمه و جمله بندی کتاب گاهی اوقات گیج کننده و بد میشه که تنها نقدی هست که میتونم به نشر نون داشته باشم

• اگر  یکی از دنبال کننده‌های بکمن باشید بعید می‌دونم از اشارش به کتاب‌های دیگرش در هر کتاب بی‌خبر باشید و رمان مردم مشوش هم از این قاعده مستثنا نیست.

•  اگه بخوام به این کتاب نمره بدم باید به سه بخش تقسیمش کنم

° بخش اول ،  ۳/۵ از ۵ :
نویسنده برای شروع کتاب از ایده ای جذاب استفاده می‌کنه ، مثل یک پدر شروع به گفتن داستان زندگی یک سارق می‌کنه و گاهی به زبان طنز و انتقادی خواننده را مورد قضاوت قرار میده و یک شروع تقریباً جذاب را برای کتابش آغاز می‌کنه.

° بخش دوم ، ۲ از ۵ :
بخش بد داستان دقیقاً از همین جا شروع میشه ، کتابی که یک ایده نوین و جذاب درون قلب خود داشت از پتانسیلش خوب استفاده نمیشه و اتفاقات داستان حوصله سربر و تکراری دنبال میشه و همین اتفاق خوندنش را سخت می‌کنه ، جدول زمانی اتفاقات کتاب بهم ریخته میشه و هیچ اشتیاقی برای ادامه دادن کتاب به وجود نمیاره.

° بخش سوم ، ۴ از ۵ : 
تمام مشکلات بخش قبل کتاب در آخر داستان به عنوان یک نقطه مثبت تغییر ماهیت می‌دهند ، دیالوگ های عمیق و قابل تفکر یک شاهکار پایانی رو شکل می‌دهند که موقع خوندنشون سخت بود که نیام و در بهخوان قرارشون ندم ، این نوشته‌ها و شخصیت‌هایی که حالا دوست داشتنی تر هستند موفق می‌شوند کاملاً پیام نویسنده رو به مخاطب هدیه دهند و چقدر که این پیام زیبا و حیاتیست : تمام ما با نقش‌های ریز و درشتمان در زندگی انسان‌ها آینده آنها را شکل می‌دهیم، خودکشی یا زندگی کردن ، موفقیت یا تسلیم شدن ، پس چرا فقط یکم باهم مهربان‌تر نباشیم ؟
        

42

مریم

مریم

1404/1/9

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

مین‌ا

مین‌ا

1403/11/9

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          برای منی که تاحالا هیچ‌کدوم از کتابای بکمنو کامل نخوندم ارتباط گرفتن با این کتاب کار سختی بود. اولش همه چیز برام شلوغ و بهم ریخته بود و کلافم می‌کرد ولی هرچقدر رفتم جلوتر بهتر تونستم با داستان و شخصیت ها ارتباط برقرار کنم. روایت شیرین و بامزه ای داشت. یه جاهایی خندیدم، یه جاهایی تو فکر فرو رفتم، یه جاهای غمگین شدم و باید اعتراف کنم این صحبت که بکمن با داستاناش تمام احساسات آدم رو به کار می‌گیره حقیقت داره. 
اما داستان برای من زیادی شلوغ و شلخته و پر از اضافه گویی بود. ترجیح می‌دادم که حداقل صد صفحه کمتر باشه و به نظرم زیادی کش دار بود. پایان بندیش کلیشه ای بود و به نظرم نویسنده ها بعضی وقتا باید بیخیال توضیح تمام جزئیات بشن و اجازه بدن که ادامه ی ماجرارو خودمون تصور کنیم. به شخصه از این میزان اطلاعات گرفتن درباره آینده شخصیتای داستان خوشم نمیاد.
در کل کتاب دوستداشتنی بود. نگاهش به عشق در سنین مختلف با توجه جزییاتی که معمولا دیده نمیشن، و دیالوگ های زیباش، جذاب ترین بخش داستان برای من بود. 
خوشحالم که نصفه رهاش نکردم و به نظرم ارزش یک بار خوندن رو داشت. 
        

25

متین

متین

1402/3/29

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2