معرفی کتاب حوض خون: روایت زنان اندیمشک از رخت شویی در دفاع مقدس اثر فاطمه سادات میرعالی

حوض خون: روایت زنان اندیمشک از رخت شویی در دفاع مقدس

حوض خون: روایت زنان اندیمشک از رخت شویی در دفاع مقدس

4.4
123 نفر |
63 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

41

خوانده‌ام

242

خواهم خواند

197

شابک
9786226689847
تعداد صفحات
504
تاریخ انتشار
1400/2/8

توضیحات

کتاب حوض خون: روایت زنان اندیمشک از رخت شویی در دفاع مقدس، نویسنده فاطمه سادات میرعالی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به حوض خون: روایت زنان اندیمشک از رخت شویی در دفاع مقدس

نمایش همه
Anna

Anna

1403/4/25 - 03:00

4

لیست‌های مرتبط به حوض خون: روایت زنان اندیمشک از رخت شویی در دفاع مقدس

نمایش همه

یادداشت‌ها

نجمه کاظمی

نجمه کاظمی

1401/2/28 - 14:06

        حوض خون کتابی ست که خواندن آن دل میخواهد،دل میخواهد که روایت زنانی را بخوانی که باهمه احساسات لطیف و زنانه شان و بادلی پرخون لباسهای پاره و خونی،پتوها و ملحفه هایی که پر ازخون و تکه‌های بدن جوانان پاک این مرزو بوم بوده راا هر روز میشستند. زنانی که شامه‌شان پر از بوی خون و وایتکس شده بود ولی بازهم با عشق به این کار ادامه میدادند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6

زینب شفیعی

زینب شفیعی

1403/6/9 - 15:08

        "حوض خون "
تجلی قرن ها روضه مکشوف کربلاست در بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک...))) 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

مجید اسطیری

مجید اسطیری

1403/1/24 - 19:18

          در جشنواره فجر 1402 یک فیلم بسیار ضعیف و شعاری به نام «دست ناپیدا» حضور داشت که کارگردان و تهیه کننده اش ظاهرا برای جذب بودجه از نهادهای مختلف فیلمشان را نوعی اقتباس از کتاب حوض خون معرفی کرده بودند.
این مسئله باعث شد من کتاب را دست بگیرم و همان اول فهمیدم که با توجه به حجم بالای کتاب نمیتوانم تمامش کنم. 64 روایت از خانم های داوطلبی که در رختشویخانه بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک رخت و پتو و ملحفه شهدا و مجروحین را شسته اند در کتاب است. واقعا به غیرت نویسنده که حاضر نشده این تعداد را به 30، 40 یا 50 کاهش بدهد و لااقل عدد را رند کند باید آفرین گفت. اتفاقا هر کدام از روایت ها هم چیز تازه و تصویر جدیدی دارند که در روایت های دیگر نیست.
اما با این همه میشد برخی حرف های کلی را از متن بیرون کشید تا حجم کتاب (که درمورد این اثر برآمده از مردم و برای مردم خیلی مهم است) کمتر شود. فکر میکنم نزدیک به یک چهارم حجم کتاب را میشد کاهش داد. 
کاش مشغله ام کمتر بود و میتوانستم کامل بخوانمش.
        

13

          کم نبودند خانم هایی که با وجود مشکلات فراوان می آمدند رختشویی . یکی از همسایه ها چندتا بچه کوچک داشت . هر روز می آمد رختشویی . خیلی با کسی حرف نمی زد . لحظه ای بیکار نبود . وقتی می خواست برود خانه لباس هایش را عوض می کرد . دست و پایش را سنگ می کشید و چند بار می شست ، طوری که سرخ می شدند . بهش می گفتم :« اگه اینقدر حساسی چرا میای ؟! »
گفت :« شوهرم راضی نیست . می گه بچه ها مریض میشن . این کار رو می کنم تا با بوی وایتکس بهانه دست شوهرم ندم .»
متوجه شدم هر بار خیلی به شوهرش التماس می کند  و حتی دستش را می بوسد تا بگذارد بیاید رختشویی !
یک روز بهم گفت :« دعا کن مزد التماس هام بشه شهادت »
روز قدس سال 64 با هم رفتیم راهپیمایی . دختر و عروسش را هم آورده بود . 
تا در مصلی با هم بودیم . گفت :« پسرم خونه خوابه . نمی تونم برا نماز بمونم .» خداحافظی کرد و برگشت خانه . بیست دقیقه ای نگذشته بود که با صدای موشک همه از جا پریدیم . دود از سمت حسینیه امام خمینی بلند شد . یکی دو ساعت بعد رفتیم غسالخانه . چشمم افتاد بهش .
شوکه شدم . چند بار چشم هایم را باز و بسته کردم ؛ خودش بود . بالاخره مزد التماسش را گرفت و با زبان روزه و لب تشنه شهید شد . بدنش را نمی شد آب بریزیم . آن را تیمم کردم و و لای کفن پیچیدم . سرم را گذاشتم روی کفن و یک دل سیر گریه کردم .
        

1

کتاب خوب

کتاب خوب

1403/2/10 - 12:57

          اغلب اوقات اتفاقاتی که در جنگ افتاده است را از زبان مردان شنیده‌ایم اما کم پیش آمده که داستان جنگ را از زبان زنان بشنویم. شستشوی خون شهدا از لباس‌هایشان، فرستادن غذا برای رزمندگان و جنگیدن مادران، خواهران و همسران رزمندگان با درد دوری و غم از دست دادن عزیزانشان از جمله ایثارهای بانوان مبارز در دوران دفاع مقدس است. روایت‌ها با حوادث تلخ آن روزها پیش می‌رود: یکی خانه‌اش در بمباران خراب می‌شود، دیگری جگرگوشه‌هایش را از زیر آوار بیرون می‌کشد؛ مشکلاتی که هرکدام بهانه‌ی خوبی برای ترک رخت‌شورخانه و حتی اندیمشک است؛ اما در نهایت جبهه رخت‌شورخانه را خالی نمی‌کنند و آنچه در نهایت می‌ماند احساس مسئولیت و همدلی این زنان است. کتاب «حوض خون» خاطرات و روایت‌های ۶۴نفر از بانوان اندیمشکی است که فعالیتشان در بخش رخت‌شویی البسه رزمندگان دفاع مقدس را شرح می‌دهند. این کتاب سومین عنوان از مجموعه‌ «پشتیبانی جنگ» و چهارمین عنوان مجموعۀ «زنان انقلاب» است که توسط انتشارات راه‌یار به چاپ رسیده است. این کتاب با تصاویر و نوشتار دلنشینش بخش کمتر دیده‌شدۀ جنگ را از زبان زنانی می‌نگارد.
        

4

نصراللهی

نصراللهی

1401/12/9 - 06:33

          میخواهم تا چند روز آینده این کتاب را بخوانم. چرا واقعا؟ بیکاری؟🤔 هر مطالعه ای باید برای پاسخ به یک سوال ذهنی شکل بگیرد در غیر اینصورت مانند ریختن آب بر سنگ است. البته که اصلی ترین دلیلم این است که چگونه نسلی بر سخت ترین فشارهای روحی و جسمی فائق امدند؟  چرا ما بعد از جنگ با نسلی از ادم های روانی و خسته روبرو نشدیم حتی ادم هایی که سرنوشت سازان اصلی ان دوره بحرانی بودند هنوز در صحنه اند. این انرژی وصف ناشدنی از کجا آمده است؟ چرا این ها میتوانند کاندید قهرمان من باشند؟ ایا این نقش آفرینی فقط مختص زنان ایرانی بود؟ برای درک راوی ها معمولا سعی می کنم جریان شناسی و شرایط زیست او را بشناسم تا درکی روشن از  عملکرد انها داشته باشم. مثلا برای خواندن این کتاب پادکست پایداری قسمت اخر را شنیدم.
فهمیدم بمباران اندیمشک طولانی ترین بمباران شهری بوده با300شهید و...(حتما در این باره بخوانید واقعا عجیب بوده و امار های تکان دهنده! 
 یاد کتاب اقای سرهنگی و بهبودی از بازدید موزه جنگ روسیه افتادم و ریسمانی که زنان روسی از موها خود بافته بودند  برای نیروی دریایی؛ یاد کتاب جنگ چهره زنانه ندارد..
        

16