واقعا انتظار چنین کار ضعیفی از مک فادن نداشتم تو ذوقی بدی بود. 
واقعا اگه میتونسم یکی از شخصیتای کتابی رو بکشم صد در صد مونیکا بود یعنی مگه میشه انقدررررررررر  رو مخ ؟
درسته همه شخصیتا حتی ابی هم رو مخ بود و از دست کاراش حرص  میخوری امااا مونیکااا واقعاااااا دلت میخواد بکشیش  ( خیلی فشاری هستم در حال حاظر) 
        

          نام کتاب: مادر خونده 
نویسنده: فریدا مک فادن 
مترجم: نشاط رحمانی نژاد 
ژانر: معمایی جنایی
تعداد صفحات: ۲۷۲
ناشر: نون 
خلاصه داستان: 
کتاب روایت زندگی زن و شوهری به نام ابی و سم هست که بچه‌دار نمیشن و کسی که قبول کرده بچه‌شون رو بهشون واگذار کنه ناگهان پشیمون میشه. تا اینکه دستیار ابی پیشنهاد میکنه رحم خودش رو بهشون اجاره بده و...
بررسی: 
مثل بقیه کتابهای نویسنده متن روان و سریع پیش میره. مک فادن داخل این کتاب به مشکل زنی اشاره میکنه که احساس ناقص بودن داره به خاطر اینکه نمیتونه بچه به دنیا بیاره و برای این کار مجبور میشه دست به کاری بزنه که کل زندگی زناشوییشون رو در گیر میکنه.
شخصیت پردازی کتاب برای ابیگل معمولی بود میتونست به عنوان یه زن که بچه دار نمیشه احساس‌هاش رو خیلی قوی‌تر نشون بده بده اما بدتر از اون سم و ادم بده داستان بود.
سم شوهر ابی کلا تنها چیزی که ازش فهمیدم خیلی خوشگله 😑 سعی کرده شخصیت پردازی کنه ولی خب بازم خوشگله 😐 بگذریم.
مونیکا دختر سخت کوشی که ابی رو یاد خودش میندازه سخت کوشیش و ... همه چیزش شبیه گذشته خود ابی هست اما در همین حد میدونیم.
نسبت به کارهای دیگه نویسنده کتاب به شدت داستان ساده و بدون پیچی داره. 
یه داستان که حتی موقعی که میخواستم کنار ژانر بنویسم جنایی نمیتونستم خودم قبولش کنم در نتیجه شما فکر کنید یه کار درام معمایی میخونید. 
کتاب کم حجم و راحت خوانیه داستان اصلی تقریبا و مثل باقی کتابهای نویسنده از اواسط کتاب شروع میشه و قبلش روزمرگی و درگیری برای گرفتن بچه‌اس.
دومین کتابیه که از مک فادن میخونم و پایان کتاب منو یاد فیلم هندی میندازه.
یه سری باگ هم داره که کلا عادیه تو کار نویسنده و درکل شما با یه کتاب درام از زندگی زناشویی و تحدید اون و شک و غیره طرفید.
        

          جنون آمیز.در رابطه با این کتاب فقط می تونم بگم جنون آمیز بود.اوایل کتاب مثل سیکل تکراری مک فادن کنده و یهو از آخرای داستان به شکل وحشتناکی همه چی میپیجه تو هم.همچنین نمی دونم چرا مک فادن انقدر علاقه داره کتاباش بر اساس خیانت باشه.بشخصا اصلاً به چنین موضوعاتی علاقه مند نیستم.واقعاً این قضیه توی کتاباش دیگه داره آزاردهنده میشه.خیلی موضوعات هیجان انگیز تری برای کتاب نوشتن در این ژانر هست.و راستش این کتاب جنایی نبود،بیشتر یه عاشقانه ی وحشتناک طوفانی و غیر منطقی بود.راستش یک جاهایی قانع نشدم و جواب یک سری سوالاتم رو نگرفتم.در کل برای من کتاب به یادموندنی ای نبود و زیادی معمولی بود.
        

          داستان عالی بود
ولی از  موضوعش  زیاد  خوشم نیومد
        

          دیگه مک فادن هم داره معمولی میشه
        

          من علاقه‌ی خاصی به قلم فریدا مک فادن دارم. تقریبا اولین باری که با خوندن جملات آخر یه کتاب شوکه شدم، با کتاب این نویسنده بوده. 
اما باید بگم هر چند این کتابش هم خوب بود، به اندازه "در قفل شده" یا "هیچ وقت دروغ نگو" نتونست منو خیلی شوکه و میخکوب کنه‌. توی این کتاب، تا اواسط داستان خودتون میتونین متوجه بشین قصیه از چه قراره و با یه داستان تقریبا کلیشه‌ای روبرو هستیم. با این حال، حتی توی این داستان کلیشه‌ای هم مک فادن تونسته پلات‌ تویست‌های خوبی خلق کنه و ورق رو با یه جمله برگردونه. 
خلاصه داستان بدون اسپویل: داستان در مورد زوجی به نام اَبی و سم هست که نمی‌تونن بچه‌دار بشن و بعد از طی کردن تموم مراحل ای‌وی‌اف، سرپرستی و... تصمیم می‌گیرن از رحم اجاره‌ای استفاده کنن. اما توی آخرین لحظات، زنی که قرار بود بچه‌ رو بهشون بسپاره پشیمون میشه. اَبی که خیلی درمونده و ناامید شده، یهو با پیشنهاد فوق‌العاده‌ی دستارش مونیکا روبرو میشه که در ازای به دنیا آوردن فرزندشون، از اونا میخواد هزینه‌ی دانشگاهش رو پرداخت کنن. 
اَبی و سم بعد از تحقیقات فراوان، با این کار موافقت می‌کنن و مونیکا باردار میشه. اوایل همه چیز خوب پیش میره اما با گذشت زمان، اتفاقاتی میفته که موقعیت شغلی و  زندگی زناشویی اَبی رو تحت تاثیر قرار میده. اَبی کم کم شک میکنه که آیا  تموم این سوءظن‌ها و بدشانسی‌ها اتفاقیه یا کسی پشت این اتفاقاته. کسی که قراره زندگی و شغلش رو بدزده. 
        

          نوشته ی پشت کتاب : 👇
_ابی ادلر بیشتر از هرچیزی در زندگی یک بچه میخواهد.
اما پس از سال ها درمان ناباروری و تلاش برای فرزندخواندگی ناموفق، به نظر می‌رسد که مادر شدن در آینده اش جایی ندارد. تا وقتی دستیار شخصی اش، مونیکا، پیشنهاد سخاوتمندانه می دهد که ظاهرا تمام رویاهای ابی را محقق می کند. اما معلوم می‌شود مونیکا آن کسی نیست که می گوید. زنی که حالا فرزند ابی را شکم دارد، رازی ناگفتنی هم دارد و برای رسیدن به خواسته اش به هرکاری دست می زند.
کسی که یک زندگی به تو بخشیده ، حالا زندگی خودت را می خواهد.

این کتاب واقا اعصاب خورد کن و هیجانی بود🥲🤝🏻
بعد از صفحه ی ۹۰ به بعد اصلا نتونستم چشم ازش بردارم...
مثل بقیه کتاب های فریدا مک فادن پیشنهادش میکنم.
        

          میتونم بگم محشر بود هیجانش منو تا لحظه آخر وادار به خوندنش کرد🫶🌷
        

          متاسفانه کتابای فریدا مک فادن یه الگوی مشخص پیدا کرده🥲 از همون اول هرکس آدم پرفکت و عالی به نظر میومد یه ریگی تو کفشش هست🥲🥲 در کل کتاب قابل حدسی بود.
        

          ریتم داستان تنده بخاطر همین یک نفس می‌خونیدش. ولی من قبل از نیمه‌های داستان کاملا متوجه قضیه شدم و دلیل اینکه تا انتها خوندمش این بود که ببینم آیا حدسم درست بوده یا نه. به نظرم پایان بندیش می‌تونست خیلی بهتر باشه‌ و حداقل عمق بیشتری داشته باشه. یخورده زیادی سطحی به نظر می‌رسید.
در کل اگه حوصلتون سر رفته انتخاب خوبی می‌تونه باشه.
        

          این هشتمین کتابی بود که از این نویسنده خوندم
خوب بود، ولی می تونست حتی بهتر باشه
شخصیت مونیکا من رو یاد شخصیت زن کتاب هیچ وقت دروغ نگو و شخصیت مرد و پسر کتاب زندانی میندازه
4.5
رتبه بندی جدید 8 کتابی که از مکفادن خوندم میشه این:
1- خدمتکار
2- هیچوقت دروغ نگو
3- زندانی
4- مادرخوانده
5- آموزگار
6- بخش دی
7- راز خدمتکار
همسری در طبقه بالا هم ارزش گذاشتن توی این لیستو نداره
✌
        

          خوب نبود
        

          ریتم اول داستان کمی کند بود اما در وسط ها هیجان به سراغت میاد 
کتاب خدمتکار فریدا مک فادن خیلی جذاب تر بود 
        

          اولین کتابی که از فریدا مک فادن خوندم
از نظر من عالی بود پر از معما و تعلیق توی ۳ روز خوندمش
اوایل کتاب رو به زور خوندم و برام کسل کننده بود اما از یک جایی به بعد دیگه نتونستم کنارش بذارم و یه نفس تا تهشو رفتم😁
حدودا می‌شد حدس زد که داستان چیه اما یه جاهایی واقعا غافلگیر کننده بود 
البته که کتاب اعصاب خورد کنی بود و واقعا از دست شخصیت ها کلافه میشدم اما در کل دوسش داشتم و علاقه مند شدم آثار دیگه مک فادن رو هم بخونم🤌🏻
        

          بازم مثل همیشه، امکان نداره از کتابای فریدا خوشم نیاد. و راجب این کتاب، خوب نمیتونم بگم عالی بود، ولی خوب بود. به نظرم داستان اموزگار و مادرخوانده خیلی شبیه همدیگه بودن و هردو راجب خیانت و اعتماد بودن(و البته تشابه اینکه هردو شوهراشون خیلی کراش و استاد دانشگاه بودن). ولی میشه گفت که نسبت به اموزگار خیلی هیجان بیشتری داشت و همچنین این تنها کتابی از فریدا بود که باعث میشد کتابو ببندم حرص بخورم و دوباره بخونم. و این ماجرا سه بار توی طول کتاب واسم پیش اومد. حتی حاضر بودم یکی بیاد واسم اسپویلش کنه که یکم با ارامش بیشتری بتونم بخونمش. شخصیت پردازی های خوبی داشت به نظرم. فقط ابی واقعا گاهی وقتا خیلی احمق میشد و چشمشو رو همه چی میبست. در کل نتیجه گیری که میتونم بکنم اینه که، بخونیدیش. حتما بخونید o(╥﹏╥)o