بعد از مدت ها یه کتاب با نویسنده ایرانی خوندم و باید بگم که عاشق این کتاب و قلم آقای نویسنده شدم...
خیلی نثر زیبایی داشت واقا و یسری از جمله هاش آدمو به فکر فرو میبرد.
کتاب درباره دختری به نام زیباست که به پدرش کمک میکنه از تيمارستان فرار کنه و بعد از فرارشون توی شهر میگردن و کارایی که هیچوقت فرصت نداشتن انجام بدن و انجام میدن ، پدر زیبا سعی میکنه پدری که هیچوقت نبوده باشه و زیباهم تما تلاششو میکنه پیش باباش خوشحال باشه و نهایت لذت رو از شبی دیگه تکرار نمیشه ببره..
درکل دلتون خیلی برای زیبای داستان میسوزه وقتی دارید میخونیدش((:
(این کتابو برای بزرگسالا هم پیشنهاد میکنم.)
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.