معرفی کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ اثر اوریانا فالاچی مترجم لیلی گلستان

زندگی، جنگ و دیگر هیچ

زندگی، جنگ و دیگر هیچ

اوریانا فالاچی و 1 نفر دیگر
4.2
26 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

46

خواهم خواند

41

شابک
9789640005453
تعداد صفحات
536
تاریخ انتشار
1397/3/13

توضیحات

        
اوریانا فالاچی روزنامه نگار، نویسنده و مصاحبه گر سیاسی برجسته ایتالیایی بود که در 29 ژوئن 1929 در شهر فلورانس متولد و در 15 سپتامبر 2006 در سن 77 سالگی در همان شهر درگذشت. 
وی در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان یک چریک ضد فاشیسم فعالیت می کرد. آن چه بیش از هرچیز به شهرت وی کمک نمود، مجموعه مصاحبه های مفصل و مشهور او با رهبران سرشناسی همچون امام خمینی، یاسر عرفات، ذورالفقار علی بوتو، ایندیرا گاندی، معمر قذافی، محمدرضا پهلوی و هنری کیسینجر بود.
کتاب حاضر نمایانگر یک سال از زندگی فالاچی است. او این کتاب را در پاسخ خواهر کوچکش که پرسیده بود: «زندگی یعنی چی؟» نوشته است. او پاسخ این سوال را در نبردها، زد و خوردها، وحشی گری ها و مرگ در ویتنام و نیز هنگامی که در «میدان سه فرهنگ» مکزیک و همزمان با گشایش المپیک زخم عمیقی برداشت، جستجو کرده است.
مشاهدات فالاچی ابعاد دیگری نیز دارد که مختص خود اوست؛ وی همه مشکلاتی را که گریبان گیر بشر است می بیند و مطرح می کند.
زندگی، جنگ و دیگر هیچ برداشت خاصی دارد، هم بدبین است و هم خوش بین، نمایاننده زندگی امروز ماست و بس خشن.

      

لیست‌های مرتبط به زندگی، جنگ و دیگر هیچ

داستان دو شهرچشم هایشجای خالی سلوچ

سیاهه سیاحت، سیر وسلوک یا سیمای سحر و سیاست زنانه

73 کتاب

اول خواستم فقط رمان و حسب‌حال بنویسم اما دیدم کتاب‌هایی در ذهنم هست که دلم پیش‌شان است و دستم به حذف‌شان نمی‌رود. بعدتر اگر مجالی بود شاید این فهرست را تفکیک کردم! آنروز موعود قول میدهم که در فهرست‌های جداگانه مفصل‌تر بنویسم! (وعده سر خرمن) برای خواندن این سیاهه حرف‌هایی به نظر مهم می‌رسد که بدانید. البته اگر یادداشت حقیر در خصوص داستان دوشهر را خوانده باشیددستتان می‌آید تصویر زنان در آینه این پیرمرد نورس را! 1- در کتاب، زن سوژه است و ابژه! قهرمان است و مقهور! محبوب است و منفور! قاعده است و قرار! قدرت است و غیرت! نفرت است و موهبت! زمین است و زمان! آن است و آینده! حقیقت است و فسانه! دلدار است و دل‌داده! عصمت است و پتیاره! پیامبر است و ساحره! گل است و گلاب! صواب است و عقاب! شهد است و شراب! زهر و است و سراب! حزین است و شاداب! شاهد است و شهید! شهر است و شعر! شهرت است و غریبی! ساحل است و صخره!‌ کویر است و دریا! بهشت است و دنیا! 2- در شاعرانگی‌ها بالا اگر خواستید بجای «و»، «یا» بگذارید! بجای کتاب هم اگر خواستید زندگی بگذارید! قضاوتش با شما! بگذریم! 3- سیاهه شامل کتبی است داستانی و ناداستان که در آن یا زن قهرمانی است یا بستر بروز قهرمانی یا چشم سیاهی در جستجوی قهرمانی به نظر من. ۴- اول که فهرست را که نوشتم مورد لطف و نظر تعدادی از اهل ذوق قرار گرفت و کتبی را پیش نهادند تا اضافه کنم که از ۵۰ به بعد شماره شده است. ۵- بخشی از کتاب‌ها نه فارسی و نه زبان اصلیشان در ایران نمایه نشده و متاسفانه قادر به فهرست کردنشان در بهخوان نیستم. بخاطر همین اسامی مهم‌ترین آن‌ها را در همین نوشتار تقدیم می‌کنم. ۱- نوشتن علیه فرهنگ نوشته خانم لیلا ابولغود ۲- زن در الجزایر نوشته خانم آسیه جبار ۳- عشق آوای خیال نوشته خانم آسیه جبار پ.ن. کتاب‌ها بی هیچ علتی و برداشتی ۷۲ تن شدند.

23

یادداشت‌ها

          اوریانا فالاچی زنی نویسنده، خبرنگار و روزنامه نگار در ایتالیا بود که به جهت قلم داستانی جذابی که داشت، می‌توان کارهای او را که گزارشی از ماموریت های خبرنگاری اوست، یک رمان نیز قلمداد کرد. کتاب " زندگی جنگ و دیگر هیچ " نیز همینگونه است. این کتاب، حاصل مشاهدات عمیق اوریانا فالاچی از جنگ ویتنام در دهه 60 و 70 میلادی می باشد. در همین زمان، اوریانا فالاچی ماموریت خبرنگاری از سوی نشریه ای که در ان مشغول به کار بوده دریافت می کند که او را مجبور می کند به ویتنام رفته و گزارشی از جنگ ویتنام ارائه دهد. با این حال این زن خبرنگار، در می یابد که زندگی کردن در جنگ، آدمی را بدان وابسته می کند. به گونه ای که پس از اتمام ماموریت و بازگشت به ایتالیا دیگر نمی تواند در نقطه امن کشور غربی خود دوام بیاورد و دوباره به ویتنام باز می گردد. کتاب مورد بحث گزارش های اوریانا فالاچی است که سعی کرده هر چند روز یکبار بنویسد و جریانات ان روز را ثبت کند. اوریانا فالاچی، نوشتن و چاپ این کتاب را در پاسخ به خواهر کوچکش که از او پرسیده بود: " جنگ یعنی چه؟ " آغاز کرد و در نهایت در سال 1970 برنده جایزه بانکارلا شد. 
قلم اوریانا فالاچی در این کتاب قلم جذابی است که نگاهی عمیق به اتفاقات رخ داده در جنگ دارد. شاید بتوان گفت دلیل ظرافتی که نگاه فالاچی به وقایع دارد، جنسیت اوست. اوریانا فالاچی مانند یک مادر، یک زن با تمامی احساسات مادرانه و زنانه به جنگ و سربازان درگیر در آن نگاه می کند. به همین دلیل است که کتاب او ترکیبی است از جنگ به همراه آنچه در آن گم شده و به شدت نیاز به آن احساس می شود: عشق. 


        

4

سامان

سامان

1403/9/30

          خانم اوریانا فالاچی در این کتاب دست خواننده رو میگیره و به دل یکی از حماقتها و جنایتهای بشری یعنی «جنگ» میبره.جنگ ویتنام.خواهر کوچک خانم فالاچی یک روز از او میپرسه: « زندگی یعنی چی»؟ و فالاچی تصمیم میگیره برای یافتن پاسخ خواهرش سفری به ویتنام غرق در جنگ و خونریزی بکنه.چندین و چند آیتم در کتاب به چشم میخوره که همگی باعث میشه با یکی از بهترین آثار در ژانر خودش مواجه بشیم.نویسنده به مشاهده و خاطره نویسی صرف اکتفا نکرده و کتاب بسیار بیش از اینهاست.
فالاچی مشاهدات خودش رو از جنگ بدون روتوش برای مخاطب به شکل روزمره نویسی تعریف میکنه.یکی از قسمتهای جالب این قضیه مربوط به روزی است که فالاچی همراه خلبانی که قصد بمباران کردن منطقه ای رو داره سوار هواپیما میشه و احساسات و مشاهدات خودش از این اتفاق رو روی کاغذ میاره.
بخش مهم دیگر کتاب مصاحبه هایی است که نویسنده با افراد مختلف حاضر در جنگ انجام میده.از سرباز و زندانی و فرمانده گرفت تا افراد محلی و غیره.شاید جالب باشه که بدونید یکی از کسانی که فالاچی با او مصاحبه میکنه فردی است که عکسش روی ی جلد کتاب در حال شلیک مشاهده میشه!
شیوه ی روایت دیگری هم استفاده شده و اون استفاده از دفترچه خاطرات سربازی است که روزانه اتفاقات حضورش در جنگ رو مینوشته تا روزی که زنده بوده.نامه هایی که خانم فالاچی پیدا میکنه که سربازی به معشوقه اش چندین و چند نامه نوشته.نامه هایی که وقتی مخاطب اون رو دنبال میکنه متوجه یک قصه پر غصه میشه و این روایات تاکید موکدی میشه بر کثافت بودن و بی رحمانه بودن جنگ.
مجموعه ی روایات و مشاهدات و مصاحبه هایی که در کتاب آورده شده باعث میشه که با یکی از وحشتناک ترین و تلخ ترین متونی که من و شمای مخاطب در مورد جنگ خوندیم مواجه بشیم.الحق که با یک اثر ضد جنگ،مستند و بسیار خواندنی مواجه هستیم که هم خواننده رو به فکر فرو میبره و هم در قسمتهای مختلف کتاب به شدت متاثر و غمگین میکنه که از جنگ خواندن به نظرم باید همچین حسی رو در مخاطب ایجاد کنه.خواننده کتاب احتمالا بلافاصله پس از پایان کتاب مثل الیزابتا خواهر 5 ساله نویسنده از خودش میپرسه: «زندگی یعنی چی»؟
        

0

          در مورد کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ حرف زیاد زده شده و فکر میکنم اکثراً از موضوع کتاب مطلع هستند. جنگ ویتنام یکی از مهمترین جنگ‌های تاریخه و این کتاب با دید متفاوتی که به این اتفاق داشته بسیار مشهور و محبوب هست و به دلیل حرف زدن از آدمها و نه تاریخ جنگ همیشه تازه و قابل خوندنه و البته به مقدار قابل توجهی اعصاب هم نیاز داره. کتاب با یک سوال شروع میشه، سوال خواهر کوچک. این سوال که «زندگی یعنی چی؟» و این کتاب به تلاش برای رسیدن به جواب این سوال پرداخته. چرا این کتاب همیشه تازه‌ست؟ چون جنگ همیشه بوده، هست و خواهد بود. یه قسمتایی از کتاب رو مینویسم این پایین.ه

ه«من برای شناخت بشریت به اینجا آمده‌ام، به خاطر اینکه دلم می‌خواهد بفهمم مردی که مرد دیگری را می‌کشد در جستجوی چیست، و وقتی آخرین گلوله را در بدن مردی فرو می‌کند به چه می‌اندیشد، من برای ثابت کردن عقیده‌ای که همیشه به آن معتقد بوده‌ام به اینجا آمده‌ام و آن پوچی و احمقانه بودن جنگ است و فکر می‌کنم جنگیدن، قاطع‌ترین دلیل حماقت بشر است، من برای این به اینجا آمده‌ام که بگویم مردم چقدر دو رو و مزور هستند و تا چه اندازه این دو رویی به نهایت درجه می‌رسد، مسخره است وقتی هو و جنجال مردم را برای تعویض قلب می‌بینیم و بعد همین مردم در برابر کشته شدن میلیون‌ها جوان سالم که درست بمانند گاوها در سلاخ‌خانه می‌میرند سکوت می‌کنند و معترض نمی‌شوند.»ه

ه«اگر بدبختی خیلی بزرگ باشد، دیگر میلی به جنگیدن با آن نداری، فقط می‌خواهی برای یک لحظه هم که شده آن را فراموش کنی.»ه

ه«بعضی اوقات تو حس می‌کنی دو چشم دارند تو را نگاه می‌کنند ولی در واقع آنها تو را نمی‌بینند. بعضی اوقات حس می‌کنی کسی را پیدا کرده‌ای که همیشه در جستجویش بوده‌ای ولی در واقع کسی را پیدا نکرده‌ای.»ه

ه«اگر تو سوپ‌ت را با چنگال بخوری فوراً به تو می‌گویند دیوانه‌ای و تو را به تیمارستان می‌برند ولی اگر هزاران نفر را این چنین قتل عام کنی چیزی به تو نخواهند گفت و تو را به هیچ تیمارستانی نخواهند فرستاد.» ه
        

0

          #یادداشت_کتاب 
#زندگی‌_جنگ_و_دیگر_هیچ
کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ، نوشته خبرنگار معروف اوریانا فالاچی است. این کتاب شرح حضور چند ماهه او در ویتنام، در دوران جنگ ویتنام است. (حدود سال ۱۹۶۸) فصل انتهایی کتاب هم خاطرات او از حضور و زخمی شدن در کشتار دانشجویان مکزیک در زمان المپیک مکزیک است. 

فالاچی در مقدمه کتاب از علت رفتنش به ویتنام می‌گوید. او ادعا می‌کند برای یافتن پاسخ به سوال خواهر ۵ ساله‌اش درباره معنای زندگی به ویتنام رفته‌ است. (اینکه چطور او در ۴۳ سالگی یک خواهر ۵ ساله دارد هنوز برای من سوال است.)

در طول کتاب، ما از حضور او در میان سربازان آمریکایی می‌خوانیم و مصاحبه‌هایش با ارتشی‌های ویتنام جنوبی (متحدان آمریکا) و زندانی‌های ویت‌کنگ (چریک‌های متحد ویتنام شمالی). خاطرات او نگاه مستندگونه‌ای از زاویه دید یک خبرنگار است اما نمی‌شود ادعا کرد که بی‌طرفانه نگاشته شده است. به هر حال ما به جز غر زدن و فحش دادن به مسببان جنگ، هیچ اظهارنظری مبنی بر جنایت جنگی آمریکا برای به استعمار در آوردن یک کشور دیگر در قرن بیستم (دوران پایان استعمارگری‌ها) نمی‌بینیم. در انتهای کتاب، همکار فالاچی، فرانسوای فرانسوی، نظر خودش را این‌طور اعلام می‌کند: جنایت در همه‌ جای دنیا هست،  مثل مکزیک، اندونزی و ... اما همه آن‌ها فراموش می‌شوند چون قربانی‌های آن‌ها فقط قربانی‌اند اما ویتنام هیچ‌وقت فراموش نمی‌شود چون قربانیان آن سال‌ها مقاومت کردند. 

اما به هر حال نظر فالاچی همچنان خنثی است. جنگ را در هر صورت بد می‌داند و سربازان آمریکایی را مانند مردم ویتنام و ویت‌کنگ‌ها، قربانی. مدل روایت کردن او هم به گونه‌ای است که مخاطب تقریبا با همین نظر همراه می‌شود و این سوال را فراموش می‌کند که اصولا، سربازان یک کشور خارجی، چرا باید از آن طرف کره زمین به یک کشور دیگر بیایند و مردم آن‌جا را بکشند و با آن‌ها بجنگند؟!!


        

16