یادداشت پیمان قیصری
1402/10/18
در مورد کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ حرف زیاد زده شده و فکر میکنم اکثراً از موضوع کتاب مطلع هستند. جنگ ویتنام یکی از مهمترین جنگهای تاریخه و این کتاب با دید متفاوتی که به این اتفاق داشته بسیار مشهور و محبوب هست و به دلیل حرف زدن از آدمها و نه تاریخ جنگ همیشه تازه و قابل خوندنه و البته به مقدار قابل توجهی اعصاب هم نیاز داره. کتاب با یک سوال شروع میشه، سوال خواهر کوچک. این سوال که «زندگی یعنی چی؟» و این کتاب به تلاش برای رسیدن به جواب این سوال پرداخته. چرا این کتاب همیشه تازهست؟ چون جنگ همیشه بوده، هست و خواهد بود. یه قسمتایی از کتاب رو مینویسم این پایین.ه ه«من برای شناخت بشریت به اینجا آمدهام، به خاطر اینکه دلم میخواهد بفهمم مردی که مرد دیگری را میکشد در جستجوی چیست، و وقتی آخرین گلوله را در بدن مردی فرو میکند به چه میاندیشد، من برای ثابت کردن عقیدهای که همیشه به آن معتقد بودهام به اینجا آمدهام و آن پوچی و احمقانه بودن جنگ است و فکر میکنم جنگیدن، قاطعترین دلیل حماقت بشر است، من برای این به اینجا آمدهام که بگویم مردم چقدر دو رو و مزور هستند و تا چه اندازه این دو رویی به نهایت درجه میرسد، مسخره است وقتی هو و جنجال مردم را برای تعویض قلب میبینیم و بعد همین مردم در برابر کشته شدن میلیونها جوان سالم که درست بمانند گاوها در سلاخخانه میمیرند سکوت میکنند و معترض نمیشوند.»ه ه«اگر بدبختی خیلی بزرگ باشد، دیگر میلی به جنگیدن با آن نداری، فقط میخواهی برای یک لحظه هم که شده آن را فراموش کنی.»ه ه«بعضی اوقات تو حس میکنی دو چشم دارند تو را نگاه میکنند ولی در واقع آنها تو را نمیبینند. بعضی اوقات حس میکنی کسی را پیدا کردهای که همیشه در جستجویش بودهای ولی در واقع کسی را پیدا نکردهای.»ه ه«اگر تو سوپت را با چنگال بخوری فوراً به تو میگویند دیوانهای و تو را به تیمارستان میبرند ولی اگر هزاران نفر را این چنین قتل عام کنی چیزی به تو نخواهند گفت و تو را به هیچ تیمارستانی نخواهند فرستاد.» ه
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.