معرفی کتاب برادرزاده رامو اثر دنی دیدرو مترجم احمد سمیعی گیلانی

برادرزاده رامو

برادرزاده رامو

دنی دیدرو و 1 نفر دیگر
3.7
20 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

33

خواهم خواند

50

شابک
0000000008493
تعداد صفحات
183
تاریخ انتشار
1369/10/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
برادر زاده رامو اثر دنی دیدرو، از فیلسوفان عصر روشنگری فرانسه، یکی از آثار مشهور ادبی-فلسفی جهان است و بیشتر به یک رساله ی فلسفی می ماند تا رمان برادر زاده رامو با این جمله از هجاییات هوراس آغاز می شود موجودی که تحت تاثیر همه ستارگان متغییر عالم زاده شده؛ که دقیقا در وصف کسی مانند ژان فرانسوا رامو که دایم از افراط به تفریط رو می کند صادق است...
.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به برادرزاده رامو

یادداشت‌ها

مهسا

مهسا

1403/12/7

          یادداشتی بر برادرزاده‌ی رامو:

آیا دیدرو این گفت‌وگو را با خودش می‌کند؟ خیلی برای من اهمیت ندارد. تنها وادارم می‌کند به شناخت عمیق‌تری نسبت به پدیده‌ای به‌نام «پرسش» برسم. آیا با صدای بلند پرسش کردن برای آن‌هایی‌ست که بلند بلند فکر می‌کنند؟ آیا گفت‌وگوهایی که می‌کنیم در نهایت به نادانی‌‌مان ختم نمی‌شوند؟ و آیا عمیق‌ترین پرسش‌ها، آن‌هایی نیستند که پاسخ‌شان را از خودمان می‌خواهیم؟ این‌ها موضوعاتی نیستند که دیدرو با برادرزاده‌ی رامو درباره‌اش بحث می‌کند، اما موضوعاتی‌ست که من پس از خواندن این کتاب درگیرش شدم. گاهی دریافتم از یک کتاب لزوماً آن چیزی که به‌طور مشخص و عریان نگاشته می‌شود نیست. خیلی وقت‌ها کتاب‌ها مرا بسیار دورتر از موضوع خودشان می‌برند، و دچار پرسش‌هایی می‌کنند که اصلا مطرح نکردند. وقتی برای کتابی می‌نویسم، بیش از آن‌که علاقه‌مند باشم درباره‌ی حرف‌های زده‌شده بنویسم، دوست دارم از حرف‌هایی که بعد از خواندن‌اش با خودم زدم بنویسم. 
چه دشوار است معرفی کردن کتابی، بدون صحبت از آن. هنوز نمی‌دانم این گفت‌وگو، برای دیدرو حکم گفت‌وگوی خودش با خودش را دارد یا صرفاً گفت‌وگوی دو انسان متفاوت است. یک چیز که می‌دانم و برایم این کتاب را خاص می‌کند، این است که من با من این‌گونه حرف می‌زند. من این‌گونه من را زیر سؤال می‌برد، اندیشه‌هایم را با اندیشه‌های عمومی مقایسه می‌کند، به من می‌خندد و حیرت می‌کند که چه‌گونه ظرفیت جای دادن انسانی شریف و انسانی پست و حقیر را توأمان در خود دارد. چگونه همان‌قدر که می‌توانی فیلسوف باشی، لازم است یک انسان بی‌فکر باشی. این پرسش و پاسخ‌ها که همیشه هم نتیجه‌‌ای ندارند اما من‌ها را به ارتباط بهتری با من‌ها نزدیک می‌کند، ابزاری‌ست که دیدرو برای پریشان‌سازی ذهن خواننده‌ای که من باشم به‌کار می‌گیرد. 
فقر و ثروت، آموزش و تربیت، زیباشناسی، موسیقی، فلسفه‌ورزی و اندیشیدن، این‌ها موضوعاتی‌ست که شخصی به نام برادرزاده‌ی رامو، که بسیار درخشان توسط راوی توصیف می‌شود (هیچ‌چیز بی‌شباهت‌تر از او به خودش نیست)، در گفت‌وگویش با راوی (فیلسوف) به چالش می‌کشد و نتیجه‌اش دیالوگ‌بازیِ کم‌نظیری‌ست که نویسنده‌ی موردعلاقه‌ی جدیدم پدیدش می‌آورد. خواندن‌اش می‌تواند چالش‌برانگیز باشد، اما چالشی‌ست که برای ما و برادرزاده‌ای که درون خودمان داریم به وجود می‌آید.
        

38

          سلام و نور
کتابی گفت و گو محور تقریبا سبک همان ژاک قضا و قدری  اما تکرار مکررات نیست و در این کتاب دیدرو حرف های  نویی میزند.
  در این کتاب دو شخصیت به نمایندگیِ دو طیف از مردم جامعه با هم گفت و گویی خواندنی میکنند 
دُنی دیدرو فردی فیلسوف و بی ادعا  که معنای زندگی را میداند و به شیوه ی صحیح زندگی کردن پایبند است . زیاده خواه نیست و برای رسیدن به خواسته هایش و داشته هایش ، آموختن و تلاش کردن را پیشه کرده است . 
به معنای واقعی شریف 
برادرزاده رامو فردی کمالگرا ، خانواده دوست، بسیار باهوش ،  فردی نسبتا آگاه ، اهل مطالعه ، از درک  موسیقی خوبی برخوردار است  اما   به تعریف خود تنبل و تن پرور و شکمو و پست  که برای تامین نیازهایش از هوش سرشارش در جهت دزدی غیر معمول از ثروتمندان استفاده میکنم. ( مجیز گویی شان، انجام دلقک بازی برای ثروتمندان، انجام کار های پست که عزت نفس انسان را زیر سوال میبرد و...)  فردی زالو صفت که چون خود را میان مایه میداند که نمیتواند هیچگاه به کمال مطلوب برسد پس دست از تلاش برداشته و تمام مشکلاتش را به گردن محیط ناجور و اقتصاد نامطلوب و کائنات می اندازد. یکجورهایی مانند ژاک جبرگراست ، در واقع برای اینکه خود را و شیوه ی زندگی خود را تبرئه کند درصورتی که کاملا آگاهانه این مسیر را انتخاب کرده و بر انتخاب خود نیز مصر  است. 
گفت و گوی بین این دو برای من خواندنی بود. از هر دری با هم گفت و گو کردند از اخلاقیات، شخصیتهای مختلف افراد جامعه، خانواده، سبک تربیت فرزندان،  موسیقی، تئاتر، از فرهیختگان و میان مایگان و مبتذلان  در رشته های مختلف هنری و....
ترجمه ی خانم مریم مشیری نسبتا روان و خوب و گیرا  بود و چون کتاب کوتاه بود در نتیجه گفت و گو محور بودنش خسته کننده نبود .


        

19

کسری

کسری

1404/1/13

          «برادرزاده رامو»؛ شاهکاری نیمه‌تمام یا گفتگویی بی‌سرانجام؟

دنی دیدرو: نابغه‌ای که فلسفه را به صحنه می‌آورد

دیدرو را باید یکی از مهم‌ترین چهره‌های روشنگری دانست، اما آیا «برادرزاده رامو» بهترین نماینده‌ی اندیشه‌های اوست؟ اثر، یک گفتگوی دیالکتیکی است که از همان ابتدا یادآور مکالمات افلاطونی یا حتی «کاندید» ولتر می‌شود. اما آیا این گفتگو از حد یک بازی فکری فراتر می‌رود؟ اینجاست که باید بی‌رحم‌تر نگاه کنیم.

نبوغ دیالکتیکی یا بازی با کلمات؟

«برادرزاده رامو» گفتگوی بین دو شخصیت است: «منِ» راوی، که نماینده‌ی عقل، اخلاق و فلسفه‌ی روشنگری است، و رامو، که با نگاه نیهیلیستی و کلبی‌مسلکی‌اش، تمام ارزش‌های مرسوم را به چالش می‌کشد. ایده‌ی این تقابل بی‌نظیر است، اما در نهایت چه چیزی به دست می‌آوریم؟ یک کشمکش فکری که شاید برای ذهن‌های فلسفی جذاب باشد، اما از منظر روایی فاقد کشش داستانی است. دیدرو، به جای آنکه اجازه دهد ایده‌ها در دل یک روایت زنده رشد کنند، صرفاً آنها را در دهان شخصیت‌ها می‌گذارد. این، هنر دیالوگ‌نویسی است یا صرفاً مقاله‌ای در لباس گفتگو؟

رامو؛ شخصیتی فراموش‌نشدنی یا یک عروسک سخنگو؟

رامو بی‌شک یکی از درخشان‌ترین شخصیت‌های آثار دیدرو است؛ بی‌پروا، وقیح، ویرانگر. اما مشکل اینجاست که او گاهی بیش از حد تصنعی به نظر می‌رسد. در واقع، او بیشتر یک ابزار است تا یک شخصیت مستقل. برخلاف قهرمانان داستایوفسکی که در گفتگوهای فلسفی‌شان واقعاً زندگی می‌کنند، رامو بیشتر شبیه یک تریبون برای بیان ایده‌های متناقض است. دیدرو او را می‌سازد، اما به او زندگی نمی‌دهد.

طنز و نقد اجتماعی؛ زهر دارد، اما چقدر مؤثر است؟

دیدرو، همچون ولتر، استاد طنز است. جامعه‌ی فاسد، روشنفکران بی‌مایه، اشراف بی‌هنر، و هنرمندانی که هنرشان را می‌فروشند، همه در این اثر به سخره گرفته می‌شوند. اما نقد او چقدر پیش می‌رود؟ به نظر می‌رسد دیدرو بیشتر به توصیف بیماری علاقه دارد تا ارائه‌ی راه‌حل. او ویران می‌کند، اما آیا چیزی می‌سازد؟

نتیجه‌گیری: اثری درخشان اما ناکامل

«برادرزاده رامو» درخشان است، اما نه بی‌نقص. ایده‌هایش تیز و نافذند، اما گاهی در دام نمایش‌های کلامی می‌افتند. شخصیت رامو جذاب است، اما بیش از حد یک‌سویه باقی می‌ماند. این اثر را می‌توان یکی از بهترین نمونه‌های دیالوگ‌های فلسفی در ادبیات دانست، اما نه به‌عنوان یک داستان عمیقاً انسانی. دیدرو فیلسوفی بزرگ بود، اما آیا در این اثر یک داستان‌نویس بزرگ هم هست؟ اینجاست که می‌توان تردید کرد.


        

0

6

روشنا

روشنا

1403/5/9

          برادرزاده رامو شرح گفت و گویی احتمالاً خیالی بین دیدرو و ژان فرانسیسکو رامو، برادرزاده ژان فیلیپ رامو، نوازنده معروفه.

 مفسران بحث‌های بسیاری بر این هجویه دارن. از جمله این که خواننده قراره طرف کدوم شخصیت باشه؟ اگر قراره طرف دیدرو رو بگیره، پس چرا بخش زیادی از کتاب به صحبت‌های رامو اختصاص داده شده؟ آیا دیدرو فقط در نقش مشوق برای صحبت‌های رامو است؟ اما این صحبت‌ها که با عقاید خود دیدرو در تضاده...

یکی از برداشت‌ها اینه که در واقع هردوی شخصیت‌ها، وجوهی از خود دیدرو و به نوعی وجوه مختلف همه ما هستند که با هم به بحث بر سر انسان می‌پردازند؛ یک بخش پای‌بند به اخلاقیات و بخش دیگر بی‌مسئولیت و لذت‌طلب.

هگل بعدها در مورد این کتاب گفت: برادرزاده رامو ارائه دهنده تصویری از بحث‌های درونی دوران روشنگری است: بعد از نشان دادن محدودیت‌های ارزش‌های قدیمی، ممکن است فضایی برای هیچ ارزشی باقی نماند. همون طور که رامو ارزش‌ها رو نفی می‌کرد و فقط به پول و لذات جسمانی اهمیت میداد.

در قسمت‌های پایانی در مورد هنر هم صحبت‌هایی شد که من سر در نیاوردم و برای همین درموردش صحبتی نمی‌کنم.
پ.ن: با این که خیلی دوسش داشتم ولی آخرا واقعاً به سختی پیش می‌رفت. 😩
        

27