محمدرضا سمیعی

محمدرضا سمیعی

@mrsamii

11 دنبال شده

12 دنبال کننده

            هزاران بار زیستن
نگریستن از نگاه دیگران
رها در زمان، رها از مکان 
          
booketab

یادداشت‌ها

نمایش همه
        درمان شوپنهاور دومین کتابی بود که از یالوم میخونم (بعد از وقتی نیچه گریست) و بسیار زیاد برام قابل تحسینه این سبک مفید از رمان آموزشی وقتی با نبوغ ادبی و دانش روان درمان گری یالوم توام باشه.
این کتاب رو بعد از در باب حکمت زندگی از شوپنهاور برای خوندن انتخاب کردم تا بیشتر با این فیلسوف زبردست آشنا بشم و حقیقتا این مهم با مطالعه این اثر جذاب برام محقق شد.
شوپنهاور فیلسوفی که نظرات بسیار زیرکانه و خوب فلسفیش تحت تاثیر شخصیت مردم گریز و انزواجوش ته مایه ای از سیاه نمایی گرفته و باعث میشه اگه بدون قضاوت شخصیتش که ماحصل سبک زندگیش بوده  بهش پرداخته بشه اکثر مطالعه کنندگانش رو ناامید میکنه.
(مخصوصا جامعه زنان و علی الخصوص قشر فمنیست رو)
با این وجود با آگاهی ای که یالوم در این کتاب از شوپنهاور برام ایجاد کرد علاقه م برای مطالعه سایر آثار شوپنهاور برانگیخته شد. البته باید بتونم مثل هر نظر و گفته دیگه ای بین چیزی که گفته میشه و کسیکه گوینده اون مطلبه یک سری تناسبات و تفاوت ها قائل بشم و اون بخش هایی که تحت تاثیر زمانه و سبک زندگی گوینده بوده تحمل کنم تا بخش های مفید و نظرات کاربردیش برام راهگشا بشه.
این برای من شروعی در زمینه فلسفه س و خوشحالم که از کسی شروع میکنم که تاثیرگذار ترین فیلسوف بر فلاسفه بزرگ اخیر بوده اذهانی چون نیچه، فروید و ...
      

22

        صحبت در مورد اتحادیه ابلهان با توجه به سرگذشت غریب نویسنده در هاله ای از  ندانم های بلاتکلیف خواهد بود.
این کتاب نثری بسیار غریب دارد. جنونی که پیمان خاکسار ترجمه کرده را می شود به راحتی لمس کرد.
تقریبا هر عبارتی که کاراکتر اصلی (ایگنیشس ج رایلی) بیان می کند، حال چه در قالب نوشته هایش و چه تعاملاتش با دیگران ، به گونه ای غریب اندیشیده و نگاشته شده اند و از آن غریب تر و عجیب تر فهمیده و درک می شوند.
به نظرم شیوه بیان و روایت را باید ستود و بسیار در آن غرق شد و لذت برد.
 اما در نقطه مقابل، داستانی که نویسنده نقل میکند چنگی به دل دنیای مفاهیم عمیق نمی‌زند و داستانی سطحی را بازگو میکند که نقص عضو جدی دارد و در پاسخ به سوال خب که چی؟ چه چیز برای گفتن و آموختن داری؟ هیچ جوابی به ذهن حداقل من نمی‌رساند مگر تجربه زندگی کاراکترهایی عجیب 
طنز و شیوه بیان داستان و حال و هوای کلی این کتاب طوری بود که واقعا هم میخواستم کنار بگذارمش و هم نمی‌توانستم از خواندنش دست بکشم.
یک جور اذیت شدن خوشایند که روان خواننده ام را قلقلک می داد.
      

2

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

بهترین داستان های کوتاه گابریل گارسیا مارکز

0

دوبلینی ها

15

سور بز

3

سور بز

3

و من دوستت دارم

17

و من دوستت دارم

2