بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

Maedeh

@maede8609

7 دنبال شده

10 دنبال کننده

                      غمخوارمن!به‌خانه‌ی‌غم‌هاخوش‌آمدی
بامن‌به‌جمع‌مردم‌تنهاخوش‌آمـدی
بین‌جماعتی‌که‌مراسنگ‌می‌زنند
می‌بینمت،برای‌تماشاخوش‌آمدی:)
                    

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

Maedeh پسندید.
Maedeh پسندید.
Maedeh پسندید.
            کتاب دوم سال ۱۴۰۲
چقدر این داستان دوست داشتم قبل این کتابی خونده بودم به نام خالکوب آشویتس که در اون دختری بود به نام سیلکا که به لالی کمک کرد این داستان زندگی سیلکا بود
سیلکا رو چقدر دوسش داشتم و از ته دل عاشقش شدم و همینطور براش تأسف خوردم سیلکا حقش نبود اینهمه درد رنج بکشه البته هیچ یک از آدما هیچوقت حقشون نیس همچین زجرای بکشند و تحمل کنند ظلمایی که هیتلر استالین و... به بشریت کردن هیچوقت قابل بخشش نیس آدم بی‌گناهی که به خاطر یه نفر زجر کشیدن یا مردن
درباره داستان: داستان درباره دختری به نام سیلکا هستش که توی شانزده سالگی به اردوگاه آشویتس برده شد و مورد تجاوز قرار گرفت و شاهد مرگ انسان های زیادی شد و خانوادهاش رو در آشویتس از دست داد بعد از آزادی به جرم خیانت و خودفروشی به اردوگاه ورکوتا در سیبری( اتحاد جماهیر شوروی) منتقل شد و....
داستان زیبای بود از عشق استقامت و ایستادگی سفر سیلکا از اون داستان‌هایی بود که تا آخر عمر یادم خواهد موند

          
Maedeh پسندید.
Maedeh پسندید.
Maedeh پسندید.
Maedeh پسندید.
Maedeh پسندید.
            من کلا خیلی دوست دارم داستان‌هایی از افسانه‌های ملل مختلف جهان بخونم و به طور خاص از افسانه‌ها و اسطوره‌های ژاپنی خیلی خوشم میاد.
این شد که وقتی دیدم تو توضیحات کتاب نوشته یه فانتزی با الهام از افسانه‌های ژاپنی علاقه‌مند شدم بخونمش...

اول اینکه متأسفانه از افسانه‌هایی که استفاده کرده بود اصلا خوشم نیومد. در واقع موارد استفاده‌شده هیچ شباهتی به آشنایی قبلی من از این افسانه‌ها نداشت... من انتظار داشتم از همون عناصر و همون شخصیت‌ها استفاده کرده باشه نه اینکه کلا همه چیز رو از اول از خودش درآورده باشه...

حالا جدای از این، کتاب کلا خوب شروع شد. همون اول چند تا تیکهٔ بانمک اومد که خیلی دوست داشتم و واقعا امیدوارم کرد. کلا من از اینکه نثر یه نویسنده نمک داشته باشه خیلی استقبال می‌کنم!
ولی متأسفانه هر چی گذشت این تیکه‌های بانمک کم و کم‌تر شد...
و بعد اینکه واقعا کتاب هیچ هیجانی نداشت... همه چیز خیلی رو روال حل می‌شد و گره‌های داستان هم همچین چیز خاصی نبودن! بسیار کم پیش اومد که ذره‌ای هیجان‌زده بشم و بخوام با اشتیاق بخونم ببینم چه اتفاقی قراره بیفته...
یه وقتایی پیش می‌اومد که یه بارقه‌هایی از جذابیت پیدا می‌کرد و واقعا امیدوار می‌شدم ولی بعد سریع دوباره همه چیز به همون حالت لوس و بی‌نمک قبل برمی‌گشت...

فضای اصلی داستان هم این بود که چقدر به زن‌ها تو این کشور ظلم میشه و حالا این دختر که خودش تو چهارچوب‌های تنگ اینا جا نمیشه در مسیر ماجراجویی‌هاش این مرزها رو می‌شکنه و ... من اصولا همچین فضایی رو دوست دارم ولی این کتاب به نظرم واقعا کلیشه‌ای درش آورده بود. نمی‌دونم... یه طوری بود که انگار به طرز ضایعی هی این محدودیت‌ها رو تو چشم می‌کرد و بعد اینکه حالا این دختر داره با اینا می‌جنگه... اینکه زنا نمی‌تونن بدون همراهی یه مرد جایی برن، اینکه رسما تحت تملک مرد‌ها هستن، اینکه نمی‌تونن هیچ مالی به اسم خودشون داشته باشن و ... کلا از این تیکه‌های داستان اصلا خوشم نیومد به نظرم واقعا لوس بود...

این کتاب در مقایسه با کتاب «دختری که به اعماق دریا افتاد» که اونم همین نشر میلکان ترجمه و چاپ کرده واقعا به نظرم ضعیف‌تر بود. من اصولا از کتاب دختری که... هم چندان خوشم نیومد ولی اونجا حداقل یه داستان عاشقانهٔ قشنگ داشت که باعث می‌شد بخوای قضایا رو دنبال کنی... این کتاب حتی همینم نداشت...
          
Maedeh پسندید.
Maedeh پسندید.
            امسال تصمیم گرفتم بین کتاب خوندن‌هام داستان کوتاه رو بیشتر جا بدم و «پرسه‌گرد» اولین مجموعه داستان کوتاه ۱۴۰۲ بود. یه وقتی با جستجوی کلمه‌ی «پرسه» پیداش کرده بودم و کنجکاو بودم ببینم داستان‌هاش درباره‌ی چی‌ان.
این کتاب شامل ۱۹ داستان کوتاهه،‌ داستان‌هایی که یه سری فضا و مدل شخصیت‌ها و عناصر تو بیشترشون تکرار می‌شن. تنهایی و ملال شخصیت‌ها، فضای شلوغ و متشنج انقلابی شهر، بی‌خوابی و کابوس یا خواب‌های تودرتو، پرسه زدن در خیابان‌ها، برف، مرگ و قتل، سیگار و الکل از جمله این عناصر هستن. این شباهت‌ها و این فضاهای تکراری گاهی خسته کننده می‌شدن و می‌دیدم خود داستان برای من چیزی نداره. اما بعضی داستان‌ها هم برام جالب بودن، مخصوصا اون‌‌هایی که از بچگی شخصیت‌ها شروع می‌شد و ادامه پیدا می‌کرد یا آدما تو بزرگسالی و تنهایی‌شون یاد کودکی میفتادن یا درباره‌ی رفاقت‌های قدیمی بودن.
فضای بعضی داستان‌ها هم عجیب و غیرواقعی بود. از بعضیا خوشم اومد ولی تو بعضیا هم سر و ته داستان برام مشخص نبود یا یهو یه اتفاق خارج از منطق داستان میفتاد. حالا شایدم من نمی‌فهمیدم.
نمی‌دونستم به کتاب ۲ امتیاز بدم یا ۳ تا. در مجموع برام تبدیل به کتاب محبوبی نشد اما خب یه سری داستان‌هاشو هم دوست داشتم.