این کتاب فریدا رو خیلی دوست داشتم 
تا آخرش حدس نزدم که داستان چیه 
خیلی جالب و هیجان انگیز بود 
          

            کلیر و نوآ زوجی که زندگی‌شان در شرف نابودی است به همراه دو زوج دیگر راهی سفر یک هفته ای به هتلی در وسط جنگل می‌شوند..
همون طور که قابل پیش بینی هست، قرار نیست سفر خوبی و در جنگل تجربه کنن :))

معمای کتاب ، روان بودن متن و کش ندادن داستان و دوست داشتم ^_^
انقد خوب بود که در عرض ۳ ساعت تمومش کنم 
باید اعتراف کنم تا صفحات آخر راوی ناشناس و اشتباهی تشخیص داده بودم 😁
          

            واقعاً کتاب قشنگیه آدم باید برای یه بارم که شده این کتاب رو بخونه
فریدا مک فادن مثل همیشه عالی چیده بود همه چی رو ولی خب کلیشه ایه که یه گروه توی جنگل گم  بشن و دلیل خاصی برای اون همه قتل وجود نداشت 💔
اگه مریضی روانی و خب دلیل قانع کننده تر پشت اینهمه قتل بود جالب می شد
تازه اول کتاب گفت که همه یه رازهایی از گذشته دارن ولی خب خیلی اونا راز نبودن و همه هم راز نداشتن یجورایی چند نفر قربانی بودن...
          

             کتاب چهارم سال 1402
خیلی وقت بود کتاب جنایی و راز آلود نخونده بودم برای همین تصمیم گرفتم این داستانو بخونم
داستان جذابی داش آدم هی میخواس ادامه بده ببینه آخرش کی قاتل از آب درمیاد منم به همه مشکوک شدم بجز قاتل اصلی اصلا یه درصدم فک نکردم اون قاتل از آب دربیادش آخر داستان جوری میخکوبم کرداصلا نمی‌خورد آخرش اون قاتل باشه داستان از اونجایی شروع میشه که سه زوج تصمیم میگیرین یه مسافرت یه هفته ای به یه هتلی وسط جنگل مسافرت کنند و توی جنگل ماشینشون خراب میشه و وسط جنگل گیر میفتن و راهی جنگل میشن تا هتلو پیدا کنن و در این بین اتفاقات ناگواری میفته و....
داستانش به نظرم ارزش وقت گذاشتنو داش
          

            خیلی خیلی قشنگ و هیجانی بود:)
ولی بنظرم خدمتکار ، در قفل شده وهیچ وقت دروغ نگو بهتر نبود ولی بازهم خیلی قشنگه:)
اصلا مگه میشه کتاب های فریدا مک فادن بد باشن؟