جمعشان جمع شد. مجید هم از خواب پا شد. یوسف سفرهی شام را پهن کرد. تا بشقاب های کتلت نشست وسط سفره، ابوعباس دستانش را بالا گرفت و گفت:《جَیِّد!》رسول پشت بندش گفت:《جَیِّد جَیِّد!》 عباس که با سالاد آمد، حاج یاسین ادامه داد:《جداً جَیِّد جَیِّد!》انگار دومینو به جواد رسید:《جداً جداً جَیِّد جَیِّد!》بعد همگی با مشت های گرهکرده شبیه سرودهای حزبالله لبنان همنوا شدند:《جداً جداً، جَیِّد جَیِّد!...جداً جداً، جَیِّد جَیِّد!》