بریدۀ کتاب
راننده دم پلهها ایستاده بود. جوان هیکلی با تیشرت مشکی چسبان، زیر نمنم باران سیگار دود میکرد. امیر معرفیاش کرد: اسی. لا مشکل؟! چشمانش را تنگ کرد. پک محکمی به سیگارش زد و گفت: لا مشکل. مشکل فقط آمریكا!
راننده دم پلهها ایستاده بود. جوان هیکلی با تیشرت مشکی چسبان، زیر نمنم باران سیگار دود میکرد. امیر معرفیاش کرد: اسی. لا مشکل؟! چشمانش را تنگ کرد. پک محکمی به سیگارش زد و گفت: لا مشکل. مشکل فقط آمریكا!
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.