بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

به صرف قهوه و پیتا؛ سفرنامه و عکس های بوسنی و هرزگوین

به صرف قهوه و پیتا؛ سفرنامه و عکس های بوسنی و هرزگوین

به صرف قهوه و پیتا؛ سفرنامه و عکس های بوسنی و هرزگوین

3.9
41 نفر |
20 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

94

خواهم خواند

60

صدای اس ام اس موبایلم می آید: «شما به شبک? صربستان متصل شدید. نرخ مکالمه...»دیگر مطمئن می شوم دزدیده شدیم!

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به به صرف قهوه و پیتا؛ سفرنامه و عکس های بوسنی و هرزگوین

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به به صرف قهوه و پیتا؛ سفرنامه و عکس های بوسنی و هرزگوین

نمایش همه
ماهی ها پرواز می کنندطوفان بمبئیخارج از پروتکل

تا پخته شود خامی

13 کتاب

بستهٔ پیشنهادی کتاب سفرنامه سفرنامه، شرحی از تجربیات و ماجراجویی‌های یک شخص در سفرهایش است. این شرح ممکن است شامل توصیفات مکان‌ها، فرهنگ‌ها، غذاها، شخصیت‌ها و مردمان محلی باشد. سفرنامه‌ها معمولاً برای به اشتراک گذاشتن تجربیات و توصیه‌ها به دیرگان، نوشته می‌شوند. آن‌ها می‌توانند ارزشمند و جذاب باشند و به دیگران کمک می‌کنند تا بهترین تصمیم‌های بهتری درباره سفرهایشان بگیرند. به طور کلی، سفرنامه‌ها یک روایت شخصی از سفرهایی هستند که هرکسی می‌تواند از آن بهره‌مند شود. ویژگی اصلی ادبیات سفرنامه‌ها توصیف و تصویرسازی زیبا و جذاب از تجربیات سفر است. نویسنده سعی می‌کند با استفاده از زبان زیبا و شیوا، مکان‌ها، فرهنگ‌ها، غذاها، شخصیت‌ها و مردمان محلی را به تصویر بکشاند و تجربیات خود را به شکلی فوق‌العاده و جذاب به خواننده منتقل کند. علاوه‌براین، سفرنامه‌ها معمولاً دارای یک دیدگاه شخصی هستند که برای خواننده جالب است و می‌تواند به او درک بهتر تجربیات سفر کمک کند. همچنین، این نوع ادبیات بیشتر به توصیفات تجربیات و حوادث در سفر تمرکز دارد تا از آن به عنوان یک شکل از رمان یا داستان استفاده کند. بستهٔ مطالعاتی حاضر به معرفی سفرنامه‌ها می‌پردازد.

یادداشت‌های مرتبط به به صرف قهوه و پیتا؛ سفرنامه و عکس های بوسنی و هرزگوین

            «معصومه صفایی راد» یک جوان دهه هفتادی یکی از افرادی است که در دومین سفر ایرانی¬ها به بوسنی سفر می¬کند و خاطرات سفرش را در کتابی به نام «به صرف قهوه و پیتا» منتشر می¬کند. 
نویسنده قبل از شروع سفرنامه در مقدمه کتاب به طور مختصر به تاریخ بوسنی و جنگ میان بوسنیایی¬ها و صرب¬ها را می¬پردازد و در نهایت به مارش میرا می¬رسد.« از سال 2005 هرساله مراسم پیاده¬روی به نام "مارش میرا" به یاد کشته¬شدگان این نسل¬کشی انجام می¬شود. "مارش" همان پیاده¬روی است و "میر" به بوسنیایی یعنی صلح. این پیاده¬روی صلح در روزهای هشتم، نهم، و دهم جولای برگزار می¬شود و شرکت¬کنندگان مسیری در حدود صد و ده کیلومتری را بر خلاف جاده¬ئ مرگ طی می¬کنند؛ از نزوک تا سربرنیتسا و روز یازدهم جولای در قبرستان پوتوچاری مراسم یادبودی برای کشتگان برگزار می¬کنند. و ما برای این به بوسنی و هرزگوین آمده¬ایم؛ مارش میرا» سفر از استانبول و با پرواز غیرمستقیم به سارایوو شروع می¬شود. نویسنده¬ئ کتاب با نگاه جزئی¬نگر زنانه از جزئیات غافل نمی¬شود
معصومه صفایی راد در سفرنامه¬ئ خود فقط به شرح وقایع و اتفاقات نمی¬پردازد. بلکه سعی می¬کند در همین سفر کوتاه تا حد امکان به خرده¬فرهنگ¬ها ، و به تاریخ و جغرافیای مقصد توجه کرده و همه را در حافظه¬اش ثبت کرده است.
طعم قهوه¬های بوسنیایی را قبل¬تر چشیده بودم. بعد از بازگشت اولین گروه ایرانی قهوه¬ئ بوسنیایی بین ایرانی¬ها باب شد. قهوه¬ای غلیظ و به شدت تلخ. این قهوه¬ها نحوه¬ئ سرو جالبی هم دارند. سینی، قهوه¬جوش، فنجان و قندان همه مسی هستند. یکی از دستاوردهای سفر رفتن انتقال فرهنگ است. مخصوصاً اگر سفر هدف¬دار باشد. بعد از سفر گروه اول به بوسنی و به اشتراک گذاشتن تجربیات¬شان در دنیای مجازی نام بوسنی و سارایوو دوباره در ایران بر سر زبان¬ها افتاد.
ایرانیان سالها بنا به دلایل سیاسی از این حرکت جمعی دور نگاه داشته شده بودند اما این سفر و سفرنامه¬های مجازی پنجره¬ای به یک دنیای جدید را  باز کردند. سفرنامه¬های مجازی احتمالاً برای مخاطب جذاب¬ترند. چون در لحظه اتفاق می¬افتند و عکس و فیلم¬های رنگی حس و حال ماجرا را بهتر منتقل می¬کنند.  اما ماندگار نیستند. سفرنامه¬های مکتوب، هم ماندگارترند و هم می¬توانند همراه با تحلیل باشند. قطعاً هر کسی از دید خود پدیده¬ها و وقایع را تحلیل می¬کند. مثلاً  به احتمال زیاد تحلیل یک دختر جوان با یک استاد دانشگاه پا به سن گذاشته متفاوت خواهد بود. نه تنها تحلیل بلکه حتی نوع نگاه و برداشت از موضوع. یا بیان حس و حال. بنابراین یک سفرنامه به تنهایی قادر نیست همه¬ئ آنچه که اتفاق افتاده را به طور کامل روایت کند. سفرنامه-های متعدد و نگاه¬های مختلف نقش یک تکه از یک پازل بزرگ را بازی می¬کنند. در کنار هم قرار گرفتن این تکه¬هاست که تصویر کامل¬تر و منسجم¬تری ارائه می¬دهد. سنت سفرنامه‌نویسی در فرهنگ ما یک سنت فراموش شده است و تا حدودی بی¬اهمیت به نظر می¬رسد. مخصوصاً به دلیل رونق فضای مجازی و شریک کردن مخاطب در لحظه. گرچه کیفیت هر سفری هم به اندازه¬ای نیست که ارزش نوشتن سفرنامه را داشته باشد. اما سفر مهمی مثل شرکت در مارش میرا به خاطر ابعاد سیاسی اجتماعی فرهنگی¬اش قطعاً سفر مهمی است و نویسنده¬ئ این کتاب کار قابل تقدیری انجام داده است. 
          
Eunjin

1402/08/25

            به‌صرف‌ قهوه‌ و پیتا، سفر‌نامه‌ای متفاوت، اثر معصومه صفایی راد است که سفرنامه‌ی اولین سفر او به خارج کشور به حساب می‌آید. سفری ده روزه به کشور بوسنی و هرزگوین، به بهانه شرکت در مارش‌میرا، پیاده‌روی صلحی که هرسال از هشتم جولای جهت بزرگداشت قربانیان نسل کشی سربرنیتسا برگزار می‌شود.
کسانی که از نقاط مختلف دنیا به بوسنی می‌روند، سه روز و ۱۱۰ کیلومتر را در جنگل های سبز و بارانی‌اش از شهر نزوک تا سربرنیتسا قدم می‌زنند، به سربرنیتسا می‌رسند و در مراسم غمناک قبرستان پوتوچاری شرکت می‌کنند.
نکته‌ی مثبت این سفرنامه این است که نویسنده فقط به توضیح اتفاقات سفر بسنده نکرده و آنچه در ارتباط با مردم این کشور رخ داده را همراه با جزئیات خواندنی و عکس های سیاه‌وسفید دوست‌داشتنی ثبت کرده است.
همراهی با نثر ساده و صمیمی به‌صرف قهوه و پیتا فرصتی است برای کشف جغرافیای تازه‌ی این کشور، چرخیدن در شهر‌های‌ مختلفش برای چشیدن طعم قهوه و پیتای معروفش و نگاهی به رویداد معاصر این سرزمین یعنی جنگ‌.
به‌صرف قهوه و پیتا سفرنامه‌ای پرکشش و دلچسب است.
با خواندنش هم می‌شود گشت‌وگذاری به یاد‌ماندنی در بوسنی امروز داشت و هم با قدم‌زدن در پیاده‌روی مارش‌میرا، به دیروز غم‌انگیز این کشور نگاهی مفید انداخت.
          
            
بوسنی و هرزگوین و کرواسی و کوزوو و صربستان و مونته نگرو و ... مجموعا ۷ جمهوری مستقل هستند که بعد از فروپاشی یوگسلاوی و مرگ ژنرال تیتو ایجاد شدند. کتاب به صرف قهوه و پیتا نوشته معصومه صفایی راد سفرنامه ایشان در تیرماه ۹۸ به کشور بوسنی خیلی خوب جزئیات سفر را بازگو کرده. ژنرال تیتو کمونیستی بود که با استالین در یک سری مسائل مخالف بود. اروپا از او به عنوان دیکتاتور خیرخواه  یاد میکند و خیلی تلاش کردند تا سرنگون شود اما نشد ولی  با مرگش کشور فروپاشید. یکی از ایرادهای وی این بود که آزادیهای فرهنگی به هر قومیت در کشورش داد اما همزمان تلاش نکرد تا یک نوع همبستگی و دلبستگی بین تمام قومیتها نسبت به یوگسلاوی ایجاد کند.وقتی تیتو مرد هر قومیت ادعای خودمختاری کرد.و پرچم خاصی برای خودش درنظر گرفت.متاسفانه در کشورهای شبه جزیره بالکان علاوه بر تفاوت فرهنگی تفاوت دینی فاحش هم وجود دارد به نحوی که صرب ریختن خون مسلمان را حلال میداند. جنگ بوسنی یکی از جنگهای داخلی شدید معاصر هست به نحوی که بیش از ۸ هزار مرد مسلمان  کشته شدند و بیش از ۲۰۰۰ زن مسلمان توسط صربها باردار  شدند. تعداد تجاوزات قابل آمارگیری نیست ولی هنوز هم وضعیت صلح در بالکان شکننده است چون اون خانم مسلمان میداند فرزندش حاصل تجاوز فلان همسایه صربش هست ولی نمی تواند حرف بزند.
این مناطق جزو کشور اسلامی عثمانی بوده و اون زمان یک امنیت و رفاه نسبی داشتند.‌البته وقتی تاریخ یوگسلاوی رو به صورت مختصر بعدا مطالعه کردم دیدم همیشه کشورهای استعمارگر مثل آمریکا و شوروی دنبال تجزیه کشورهای دیگر و تصاحب اونها بودند.‌و این کار را با ایجاد نارضایتی عمومی در روان مردم این کشور انجام میدادند. همین کاری که الان با روان مردم ما دارند انجام میدند. یعنی اول محبوبیت رهبر اون کشور را با دروغپردازی کاهش میدن بعد هم مردم را به انقلاب وامیدارند بدون آنکه رهبر واحدی برای انقلاب جدیدشان داشته باشند این کار باعث میشه بعد از سرنگونی رهبر قبلی دچار تشتت آرا بر سر حکومت جدید بشه و مردم به جان خودشان بیفتند.مثل سوریه. یوگسلاوی. افغانستان و ....  به همین دلیل هم ایران در تمام مناقشات همسایه ها حتی همین ترکیه ترجیح میده همون رهبر مزخرف کنونی اون کشور پابرجا باشه تا اینکه یک آنارشیسم در اون کشور ایجاد بشه و باز هم مسلمانان و زنها و بچه ها قربانی تروریسم استکباری و جنگ تحمیلی ابرقدرتها بشن
جالب است که الان علاوه بر بوستی حتی صربستان و کرواسی که به ظاهر  سهم نسبتا بزرگی از  یوگسلاوی سابق دارند به روزهای قدرت ژنرال تیتو حسرت میخورند .اینکه یک کشور یکپارچه داشتند خودش یک مولفه قدرت بود تا اینکه الان با تجزیه خودشان را در همسایگی دشمنانی که قبلا هموطن آنها بوده اند قرار داده اند
          
            یادش بخیر، سال 1400با پول هایی که بابابزرگ خدابیامرز، عمه و مامان و بابام به عنوان کادو تولد بهم داده بودن برای خودم چندتا کتاب خریدم که یکیش این بود.
خانم معصومه صفایی  توی به صرف قهوه و پیتا  سفرشون به بوسنی برای شرکت در راهپیمایی "مارش میرا" رو روایت کردند.
کتاب از نظر لحن برام روون بود؛ لحن خانم صفایی راد لحن یک دختر جوون مذهبی بود که فضای ذهنیش به فضای ذهنی من نزدیکه. برای همین ارتباط گرفتن با کتاب برام راحت بود.
خانم صفایی راد توی این کتاب خیلی خوب بوسنی رو توصیف کردن طوری که از خوندن کتاب شرایط فرهنگی و اجتماعی حال حاضر بوسنی و هرزگوین نسبتا دستم اومد. اطلاعات تاریخی مفیدی هم لا به لای سفرنامه شون داده بودن. توصیفات از غذاها و محیط و آدم ها هم خیلی خوب بود و کاملا می تونستم اون ها رو تصور کنم. به طور کلی بیان نویسنده توی به صرف قهوه و پیتا خیلی خوبه و آنچنان آدم رو توی تجربه ش شریک می کنه که انگار خودت اون سفر رو رفتی و با آدم ها حرف زدی و توی راهپیمایی شرکت کردی و باشچارچیا رو دیدی و توی عبور از یک خیابون حال و هوای جنگ جهانی اول کاملا برات زنده شده. 
باشچارچیا! همین که توصیفش رو خوندم بغضم گرفت. قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق/که پر شدست جهان ز حسین سرتاسر. 
اما از جنبه دیگه کتاب، کتاب خیلی سختی بود برام. جنگ بوسنی و هرزگوین جنگ داخلی بوده و مثل هر جنگ داخلی دیگه ای بغرنج و پیچیده و زشت. اما فراتر از اون، جنگ بوسنی وجه سیاه و تاریکی داره. خط سیاهی که دست جنگ روی سفید ترین بخش زندگی بشر، لطافت زنانه، کشیده چنان منظره وقیح و هولناکی درست می کنه که به تن هر انسانی لرز می افته. یک زمانی توی نوجونیم می خواستم باید حکایت همه رنج ها رو بخونم چون عقیده داشتم حق هر رنجی اینه که گفته بشه و شنیده بشه و براش گریه کنن، شاید التیام پیدا کنه. سر این کتاب به غلط کردن افتاده بودم. دوست داشتم از درد و رنج این کتاب فرار کنم چون دردش درد مگوی زنانه بود.مثل درد روضه فاطمیه که برای مردا و زن ها فرق داره، این کتاب درد زنانه ای داره که نمی فهمیش مگر اینکه از دنیای یاسی رنگ دختر بودن بهش نگاه کنی. حالا فکر کن دختری هستی که لای پر قوی خونواده بزرگ شدی و یک دختر دیگه، که اونم مثل تو بزرگ شده، داره برات رنج دخترها و زن ها رو روایت می کنه. رنج و بی پناهی اون زن ها و شرم و ترس تجربه شون، شرم و ترسی که سالها حملش کردن،رنج نسل های بعدی و حرفای نگفته و گورهای ثانویه....همه رنج هایی بودن که به سختی خودم رو در معرض شنیدنش قرار دادم و باهاشون له شدم اما هنوز نمی تونم بگم درکش کردم. نمی خوام درکش کنم و نمی تونم حتی ادعا کنم که طاقت یک ساعتش رو دارم. 
همه این ها کار انسان بوده. مهم ترین چیزی که به خودم همیشه یادآوری می کنم اینه که ایجاد کننده اون رنج و نفرت و کثافت و سیاهی انسانی بوده که یک روزی تصمیم گرفته پست و نفرت انگیز و بی رحم باشه. این دلیل دیگه ایه که حکایت رنج بشر رو باید به خاطرش خوند؛ دیدن اون روی انسان، بلکه یک راهی پیدا کنیم برای دور موندن از تبدیل شدن به اون چیزی که افراد زیادی از نوع انسان از هر نژاد و دین و قاره ای و به هر بهانه ای بهش تبدیل شدن. 
از تلخی کتاب خیلی گفتم، اما به طور کلی لحن سفرنامه ای و توصیفی کتاب غلبه داره و خیلی اذیت نمی شید سرش. خیلی خیلی راحت خون تر از کتابایی مثل جنگ چهره زنانه ندارده. 
پ. ن:کتاب "ر" رو هم پیشنهاد می کنم بخونید. درباره یک شهید ایرانیه که توی بوسنی ماموریت داشته
پ. ن:به اون هایی که این کتاب رو خوندن، بازدید  ازموزه مقاومت رو پیشنهاد می کنم. یک بخش بوسنی داره که جالبه. 
پ.ن:الان یادم افتاد که 1400آخرین سال زندگی بابابزرگ بود و این کتابا عملا آخرین هدایای بابابزرگ به من بودن:))) 


          
            شرحی است از سفر معصومه صفایی راد به بوسنی هرزگوین و شرکت در مارش میرا. مارش یعنی پیاده‌روی و میرا به زبان بوسنیایی یعنی صلح.

*این راه‌پیمایی هرسال به یاد ۸۰۰۰ قربانی نسل‌کشی سربرنیتسا بین هشتم تا یازدهم جولای برگزار می‌شود و آدم‌های مختلف از ملیت‌های مختلف و ادیان و مذاهب و عقايد متفاوت در این راه‌پیمایی ۱۱۰ کیلومتری شرکت می‌کنند.*

کتاب جالب و خواندنی بود و نکات تازه‌ای را یادم داد: اگر ضعیف باشی، به تو حتی فرصت نفس کشیدن هم نمی‌دهند....

*نکته‌ی بسيار غم‌انگیز این است که مردان بوسنیایی با اعتماد به سازمان‌های بین‌المللی اسلحه‌شان را زمین گذاشتند و شدند طعمه‌ی چرب و نرم برای صرب‌ها.*

صرب‌ها در این ۳ روز مردها را کشتند و به قصد پاک‌سازی قومی زنان و دختران را اسیر کردند و......

با فشار آمریکا و سازمان‌های بین‌المللی صلحی به نام صلح دیتون به مردم بوسنی تحمیل شد که در طی آن به صرب‌ها حتی از قبل از جنگ هم سهم بیشتری رسید. 
طبق این پیمان صلح نیروهای ایرانی مجبور شدند خاک بوسنی و هرزگوین را ترک کنند. اما مردم بوسنی هنوز خاطره‌ی خوشی از امام‌خمینی و نیروهای ایرانی دارند و می‌پرسند در این سال‌های بعد از جنگ کجا بودید؟

*با خواندن این کتاب چه‌قدر هوس قهوه و پیتا کردم. دلم می‌خواهد بروم بوسنی و هرزگوین قهوه بخورم با پیتا؛ همان غذایی که خانم‌های بوسنیایی خیلی خوب بلدند بپزند!*

روایت‌گری خانم صفایی‌راد و نوع نگاهشان به مکان‌ها و آدم‌ها را دوست دارم و احساسات جاری در کتاب را با تمام وجود دریافت می‌کنم. گاهی می‌گریم و گاهی می‌خندم. اما درنهایت می‌دانم که بدون رفتن به آن مکان لذت سفر را چشیده‌ام.

          
            خودِ خودش است! نویسنده در این کتاب خودشه و سفرنامه اش رو به خودمانی ترین شکل ممکن نوشته است. همین باعث روانی و خوش خوانی و پیوستگی مطلوب_ و  البته گم شده در کتابی مثل استانبولچی به همین قلم است_متن پیش روی ماست.

موضوع کتاب و دلیلِ سفر ، مطلبی_ و حتی مقصدی_ بکر و تلخ و ناگفته است . رنج انگار نام آشنا ومشترک تمام مسلمان های دنیاست. روایت یک‌نسل کشی ، که به خط نارنجی شاداب روی کتاب نمی آید. در بخش هایی از متن، دیگر نکته سنجی های نویسنده ، بذله گویی ها و توصیف طبیعت زیبای بوسنی و هرزگوین دیگر کارساز نیست و سیلی تاریخ شفاهی  توی گوشت می خورد! "حقیقت" ، تلخ تر از هر قهوه ای ... چه خوب که خانم صفایی راد جاهایی از متن را ادامه نمی دهد ، صادقانه معترف می شود که برای امروزم کافی است و کم می آورد، اصلا چه خوب که کم می آورد! کاش همه آدم ها تاب جنایت کردن و جنایت دیدن نداشته باشند. کاش یک‌روز برسد که همه مجسمه های مزین به کت شلوار و کرواتِ سازمان ملل و نهادهای حقوقِ آدم _ بله آدم و نه انسان ، که مبادا  نسیان و فراموشی بیاید پشت این نسل کشی ها_ کم بیاورند و دادشان در بیاید. البته که درآمده و در گوشه کنار خاطراتشان اعتراف کرده اند به روسیاهی شان در ماجرای بوسنی ...

پ،ن : مطالعه کتاب را در حرم امام رضا(ع) شروع کردم ، در یکی از ایستگاه های مطالعه ای که برای زوار داخل رواقی تعریف شده بود. کتاب های متنوعی داشت . این یکی را برداشتم و ۱۰۹ صفحه اول را پیوسته خواندم ، بعدش قلبم و سرم سنگین شد و خوب شد که حرم بودم وقتی کم آوردم ! باقی صفحاتش را در شهر و خانه خودمان خواندم ، از نسخه ی چاپ اول ۳۵ هزار تومانی که چندسال توی کتابخانه ام چشم به راه و منتظرم بود. برش داشتم و خواندمش ، از بینِ همه ی نخوانده ها !