کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

4.1
89 نفر |
42 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

152

خواهم خواند

133

شابک
9786009407217
تعداد صفحات
252
تاریخ انتشار
1399/11/20

توضیحات

        «من سفر کردم تا این تغییرات بعد از انقلاب را از نزدیک خصوصاً در زندگی زنان کشورهای مختلف ببینم. من با زنان در آشپزخانه‌هایشان نشستم و آنها از زندگی‌شان، از بچه‌هایشان و از مردانشان برایم حرف زدند و من دیدم طرح کلی زندگی‌هامان تقریباً عین هم است. ما زن‌ها چشم‌انداز مشترکی در زندگی داشتیم که با چشم‌انداز مردها متفاوت بود. ما از پایین به مسائل نگاه می‌کردیم و چشم‌اندازمان ساده و پیش‌پا‌افتاده بود، اما امر سیاسی یعنی امر پیش‌پا افتاده.»

«کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» مجموعه مقالاتی است از اسلاونکا دراکولیچ، روزنامه نگار و نویسندهٔ کروات؛ این روایت‌های گیرا و خواندنی، حاصل تجربه‌های شخصی او و مشاهداتش از زندگی دوستان و آشنایانش در دیگر کشورهای اروپای شرقی تحت حکومت‌های کمونیستی است.

جذابیت اصلی کتاب در این است که دراکولیچ ماهرانه، تحلیل‌هایی تامل برانگیز و انتقادی را با جزئیات زندگی روزمره درهم می‌آمیزد: شگفتی دختربچه‌ای که برای اولین بار یک عروسک خارجی می‌بیند؛ نحوهٔ شستن رخت‌ها در خانه؛ زندگی یک استاد دانشگاه در آپارتمانی تنگ و شلوغ بی‌هیچ حریم خصوصی؛ دیوارهای رنگ و رو رفته و …

دراکولیچ کمونیسم را چیزی فراتر از یک ایدئولوژی یا شکل حکومت می‌بیند، از دید او کمونیسم یک وضعیت ذهنی است که به این راحتی‌ها از ناخودآگاه جمعی کسانی که تحت این حکومت زندگی کرده‌اند زدوده نمی‌شود.

برای مردم دنیای کمونیسم شعار «امر شخصی، سیاسی است» به معنای واقعی کلمه صدق می‌کرد. دراکولیچ که خود در یوگسلاوی بزرگ شده، می‌نویسد: «اینجا از همان اوایل جوانی می‌فهمید که سیاست مفهومی انتزاعی نیست، بلکه نیرویی است عظیم که بر زندگی روزمرهٔ مردم تاثیری تعیین کننده می‌گذارد…. ما برای اینکه بتوانیم ادامه بدهیم، می‌بایست قلمروهایمان را تقسیم می‌کردیم و مرزی بین زندگی خصوصی و حوزهٔ عمومی می کشیدیم. حکومت می‌خواست همه چیز عمومی باشد… اما هرچیز عمومی متعلق به دشمن بود.»

این روایت‌های گاه تراژیک و گاه طنزآمیز بهتر از تحلیل‌های تئوریک، می‌تواند وضعیت سیاسی و ذهنیت‌ افراد در حکومت‌های استبدادی را برای ما به تصویر بکشد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

۱۹۸۴در برابر استبدادکمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

حکومت توتالیتر و پس از آن

7 کتاب

مقدمه‌ای بر دیکتاتورها: سفری به تاریکی تاریخ بشر دیکتاتور، نامی که لرزه بر اندام بشریت می‌اندازد، حکمرانانی که با مشت آهنین بر جان و مال انسان‌ها حکومت می‌کنند و تاریکی را بر جوامع تحت سلطه خود سایه می‌افکنند. مطالعه تاریخ دیکتاتورها، نه تنها دریچه‌ای به سوی ظلم و ستم بی‌حد و مرز آنها می‌گشاید، بلکه زنگ خطری برای آینده بشریت نیز به شمار می‌رود. در این لیست کتاب، به معرفی آثاری می‌پردازیم که به بررسی ابعاد مختلف زندگی و حکومت دیکتاتورهای مشهور تاریخ می‌پردازند. از ظهور و قدرت‌گیری آنها تا روش‌های سرکوب و استثمار مردم، این کتاب‌ها به ما کمک می‌کنند تا عمق تاریکی وجود این انسان‌های پلید را درک کنیم. هدف از مطالعه این کتاب‌ها، صرفاَ غوطه‌ور شدن در ظلم و ستم نیست، بلکه عبرت‌آموزی و تلاش برای ممانعت از تکرار فاجعه‌های مشابه در آینده است. با شناخت ریشه‌های دیکتاتوری و عملکرد دیکتاتورها، می‌توانیم در برابر آنها هوشیارتر باشیم و برای ساختن جامعه‌ای آزاد و دموکراتیک تلاش کنیم. این لیست شامل کتاب‌هایی در زمینه‌های مختلف، از جمله تاریخ، سیاست، روانشناسی و جامعه‌شناسی است. برخی از موضوعاتی که در این کتاب‌ها به آنها پرداخته می‌شود عبارتند از: *ریشه‌های دیکتاتوری: چه عواملی باعث ظهور دیکتاتورها در جوامع مختلف می‌شوند؟ * ویژگی‌های شخصیتی دیکتاتورها: چه الگوهای رفتاری و شخصیتی در دیکتاتورها مشترک است؟ * روش‌های سرکوب دیکتاتورها: دیکتاتورها چگونه مردم را تحت سلطه خود در می‌آورند و از آنها سوء استفاده می‌کنند؟ * پیامدهای حکومت دیکتاتوری: دیکتاتوری چه تأثیری بر جامعه، اقتصاد و فرهنگ یک کشور می‌گذارد؟ *مقاومت در برابر دیکتاتوری: چه راه‌هایی برای مقابله با دیکتاتورها و استبداد وجود دارد؟

2

پست‌های مرتبط به کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم

یادداشت‌ها

          شاید کتاب های بسیاری در رابطه با کمونیسم وجود داشته باشد. درباره ی ایدئولوژی ها و چیزهای بزرگ آن. اما فکر می کنم کمتر کسی به جزئیات آن توجه کرده باشد. به تاثیرات کوچک و بزرگی که بر زندگی مردم می گذارد. از نحوه ی زندگی و فکر کردنشان تا غذا، لوازم بهداشتی، پوشاک، یا...
و این کتاب دقیقا همان جزئیات کوچک و ریزی بود که گفته نشده بودند. که من دلم می خواست بدانمشان. و فکر می کنم که همه مان می توانیم با پوست و گوشتمان درکش کنیم. لمسش کنیم.
غم و غصه خیلی درش موج می زد و من رو چندین بار به گریه انداخت. شاید نه خود نثر کتاب بلکه چیزی فراتر از اون. چیزی که شاید خود ما هم تجربه اش کرده ایم. آن ارتباطی که با زندگی ما می تواند به خوبی بر قرار کند.
و لازم می دونم به ترجمه خیلی خوب و روانش هم اشاره کنم که به نحوی بود که فکر نمی کردی کتاب ترجمه شده است!

پ.ن: مرا به خواندن بقیه ی مجموعه "تجربه و هنر زندگی" ترغیب کرد.
پ.ن دو: توی دانشگاه برای دوستانم فصل هایی را بلند خوانده ام که این اتفاق و آن احساسی که از شنیدن جمعی اش، از کنار هم نشستن و بلند کتاب خواندن، در من ایجاد شد، این کتاب را در ذهنم ماندگار تر کرد. :)
        

22

          «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» نوشته اسلاونکا دراکولیچ، مجموعه‌ای از چند جستار روایی پیوسته است درباره زندگی (به ویژه زندگی زنان) درون یک نظام توتالیتر و کمونیست/سوسیالیست. موضوع جستارها، چه روزنامه‌نگاری باشد که مقاله‌اش باب میل حزب نبوده، چه کمبود شیر خشک و مواد غذایی و ذخیره و انبار کردن دائمی، چه راه‌های خلاقانه زنان برای جبران کمبود لوازم آرایشی، چه شستن رخت در تشت و خشک کردنش روی بند، چه عروسک‌های دست‌ساز و چه کوچک‌شدن و تقسیم شدن روز به روز آپارتمان‌ها، چه دیوارهایی که مرز میان «ما» و «جهان» باشند و چه ژست محیط زیستی و جنگ، برای هر که در نظام‌هایی از این دست زیسته باشد خواندنی است و گاه حتی نوستالژیک و شیرین اما افشاگرِ این‌که پشت این دلتنگی‌ها و «نوستالژی»ها چه واقعیت‌های مهیبی نهفته است. گویا جهان کودکی و دلتنگی‌های امروزی برای آن جهان را برایت ترسیم می‌کند و سپس پرده از روی آن کنار می‌زند و می‌گویی: «وای... نه...»
هر مادری در بلغارستان، می‌تواند بگوید کمونیسم کی و کجا شکست خورد... «یه‌دفعه شیر خشک وارداتی تاریخ گذشته‌ی فروشگاه‌های دلاری رو ریختن توی بازار. ناچار شدم همون شیر رو بدم به بچه، اما بدجور مریض شد. دولت خودمون با اجازه فروش این شیرها بچه‌های شیرخوره‌مون رو مسموم کرد. حتی توی تلویزیون هم خبرش رو پخش کردن؛ ناچار شدن...»
«اداره مخابرات کاری می‌کند که تلفن داشتن نه به معنای داشتن یک وسیه ضروری و معمولی ارتباطی بلکه معادل برخورداری از یک مزیت باشد، و قدرت این اداره در همین نهفته است...»
«چه چیزی باعث می‌شود احساس کنیم این قدر با مردم جهان تفاوت داریم... واقعا چند بار کسانی را دیده‌ایم که از خارج آمده‌اند و به وضوح احساس کرده‌اند به جهانی دیگری پرتاب شده‌اند؟»
«کلا در کشورهای کمونیستی مردم کمتر چیزی را دور می‌اندازند. حتی می‌توان گفت خانوار کمونیستی تقریبا نمونه کامل واحد اکولوژیک [محیط‌زیستی است. فقط اکولوژی آن ریشه‌ای به کلی متفاوت دارد: از سر اهمیت دادن به طبیعت نیست، بلکه ناشی از نگرانی و ترس خاصی از آینده است... همه فقیر بودند، فقر و محرومیت وضعیتی بود که بعید بود هرگز تغییر کند چون با حرف، اعلامیه، وعده و وعید سیاستمداران نمی‌شد آن را تغییر داد. نگه داشتن و دور نریختن یک ضرورت بود چون هیچ کس واقعا به ان سیستم اعتماد و اعتقادی نداشت، به سیستمی که چهل سال تمام بلکه هم بیشتر توانایی تامین نیازهای اولیه شهروندانش را پیدا نکرد. مردم مشغول ذخیره کردن بودند و اگر سیاستمداران به گنجه‌های ما سرک می‌کشیدند -البته نه در پی یافتن کتاب‌های چیز ضد دولتی- می‌دیدند که چه آینده‌ای در انتظار طرح‌های بی‌نظیری است که برای کمونیسم ریخته‌اند؛ اما نگاه نکردند.»

کتاب را نشر گمان، با ترجمه رؤیا رضوانی منتشر کرده است.
        

1

          کمونیسم یا هر ایدیولوژی دیگری فقط در میان حکومت‌ها و اخبار و رجال سیاسی نمی‌چرخد، ایدئولوژی‌ها در ذهن ما ادامه پیدا می‌کند و سرسفره‌ی غذای ما، در حمام و دستشویی، در خیابان و ماشین‌ها، در خرید کردن، خوردن، پوشیدن، رخت شستن و تمام زندگی ما نمود پیدا می‌کند. شاید این، مهم‌ترین پیام کتاب باشد. اسلاونکا از کمونیسم متنفر است، این کتاب توضیح تنفر او و چیزهایی است که به نظرش قربانی کمونیسم شده‌اند. شاید اگر از زبان کسی که دل در گروی این ایدئولوژی دارد چیزی بخوانیم نظرمان عوض شود.
پی‌نوشت؛ شباهت ما و کشورهای کمونیستی باعث میشه کتاب طعم دیگه‌ای داشته باشه و ذهن رو نسبت به آینده‌ی احتمالی‌مون باز می‌کنه. مثلا نویسنده وقتی از نحوه‌ی نگاه حکومت به زن حرف می‌زنه، یا از عادات شستشو یا نحوه‌ی مصرف کشورهای اروپای شرقی می‌گه با این که نمی‌دونه و فکرش رو هم نمی‌کنه، انگار از زبون ما داره کشور خودمون رو روایت می‌کنه. فقط سوال این جاست که ما شبیه کمونیست‌هاییم یا هر چیزی در مقابل غرب بایسته این خصلت‌ها رو پیدا می‌کنه؟!
        

2

نرگس عمویی

7 روز پیش

0