یادداشت‌های مهدی (30)

          عقاید  یک  دلقک  توصیف  یک  دلقک  ؛  هنگام  جنگ  و  مشکلاتش  که  مثل  مشکلات  ماست  .
با  اینکه  تکراری   بود  و  از  جنگ  گفت  ولی  مثل  عصر  ؛  سیگار و  بازی منچ  سر گرم  کننده  بود . همه  خودمونو  تو  این  کتاب می بینیم  !   ولی  کتاب  باید  گره گشایی  از  زندگیمون  هم  باشه  .  دردمونو  تموم  کنه  .  آیا  یه  ترجمه  با  این  همه  سروصدا  تونسته  ؟  نمی دونم  .  فقط  می دونم  نوشته های  کیرکگارد  و  هگل  را  می شه  جدی  گرفت  .  همین  دوتا  نویسنده  در  کل  برای  ما  بس  .  کتابای  دیگه  عشق  و  علاقه  هستند  .
        

          کتاب  خوبی  از  قرن  نوزدهم   نبود
        

          قصه ی  وفا 
قصه ای  که  پتانسیل  یک  سریال  را  دارد
چون  جهانیه
داستانی  که  همیشه و هنوز  در  حال  اتفاق  افتادنه 
        

          دیکتاتوری

دموکراسی

سوسیالیسم

عاشقانه
        

          عشق  به  خانواده  توصیه  می شود .
خانواده  =  اطمینان
فقط  خانواده  معنی  کلمه ی  اطمینان  است 
خانواده  مثل  این  می ماند  که  اگر  دری  را  رویشان  ببندی
دستت  را  می گیرند  ؛  تو  را  به  باغ  کنار  خانه  می برند ! 
در  را  باز  می کنند  و  تو  با  دیدن  باغ   می بینی  که  آن  طرف 
 خانه  باغی  بوده  که  تو  اصلا  خبر  نداشتی
        

          موضوع  را  دوست  نداشتم  ولی  حرفای  قشنگ  می زد
        

          فوتبال  خوبه  ولی  فقط  ۴  سال  ۱  بار 

جام  جهانی   و   دیگر  هیچ
        

          کریشنا  و  دون خوان  ما  را  از  تمرکز  می گیرند  و  به  توجه  می برند  ؛  و  این  شگفتی  آموزش  هست  .  آنها  به  ما  می آموزند که  تا  زمانی  که  ما  درگیر  فعالیت  تفکر  هستیم  آنچه  را  که  در  حال  وقوع  است  را  نمی فهمیم  .
        

          مجموعه  دون خوان  و  کارلوس کاستاندا  درباره ی   داروهای گیاهی  سرخ پوستان  آمریکا ست  .  که  تعالیم  معنوی  سرخ پوستان  آمریکا نیز  شرح  داده  می شود  .
        

          برای  من  که  آماتور  هستم  خوب  بود  ؛  واقعا  سرگرم  کننده  بود  . 
روایتی  از  جنگ  در  هنگام  عادی سازی  کشور فاتح  و  ترک  خاک  اشغالی ست  .
و  اجساد  مردانی  که  رودخانه  می آورد  ؛  که  باعث  عقده گشایی  مردم  و  نظامیان  می شود .
و  چشم  انتظاری  زنان  برای  آزادی   ؛  یعنی  زندگی  ؛  پایان  جنگ
        

          وارونگی  که  به  خواست  شخصیت  داستان  شفا  یافت
        

          با  کتاب  سمفونی  مردگان  یا  نویسنده ی  این  اثر  ارتباط  لازم  را  نگرفتم  !  یعنی  ارتباط  قطع  شد  !  ولی  یه  جمله ی  قشنگ  داشت  که  مقام  انسان  است .
 *  آدمیزاد  باید  بگوید  آب  و  آب  بنوشد  ؛  بگوید  نفس  و  نفس  بکشد  ؛  وگرنه  مرده ست  *
        

          روایت  جنگ  بود  و  فراغت  شیطان  که  برایش  سودی  نداشت
        

          کتابی  که  ایران  را  با  قرن  ۱۹  اروپا  و  آمریکا  آشنا  و  شناختی  ایجاد  می کنه
        

          در  کل  کتاب  خوبی  است  .
قسمت  روی  پشت  بام  خیلی  بهتر  بود و  احساس  دختر  را  خوب و واقعی  توصیف  می‌کنه 
        

          پلی  که  ادبیات  و  زبان فارسی  را  در  آن  سوی  آبها  زنده  و  به  روز  نگه  داشته
        

          کتابی  قابل  احترام  .  نگاهی  شبیه  نامه های  شاملو  . سطرهایی  که  عاشقانه  فریاد  می کشند  ؛  معصومیت  یک  هنرمند  را  در  کنار همه ی تلخی ها  ؛  تندی ها  و  سختی هایی   که در  زندگی  مشترک  یک  هنرمند  وجود  دارد  
        

          کتاب  انگیزشی  و  مفید  ولی  تکراری
        

          نامه  به  پدر  کافکا  نقدی  تند  بر  افکار  پدر سالارانه  است
نگاه  سرکوب  !  [ که  دهه  شسصتی ها  با  آن  خوب  آشنا  هستند .]  نقدی  که  در  ایران  پسندیده  است  بر  خلاف  چین  و  ژاپن  .
        

          چشم هایم  را  می بندم  ؛  جهان  سراسر  فرو  می ریزد  

پلکهایم  را  باز  می کنم  ؛  همه  چیز  دوباره  جان  می گیرد

گمان  می کنم  در  ذهن  خودم  ساخته  باشم ات  .

سیلویا پلات  خودکشی  می کند  چون  در  نگاه  جنسی  ما  خرس ها  [  مردها  ]  مدفون  شده بود  .  دچار  بحران  هویت  شد .  و  خسته شد  خسته ی  خسته  !