یادداشتهای مسیح ریحانی (243) مسیح ریحانی 1404/3/4 بدرودها خوآن کارلوس اونتی 3.7 2 📚 از متن کتاب: «تنها بود و وقتی تنهایی مایهی آزارمان باشد، میتوانیم به هر عمل رذیلانهای دست بزنیم تا حضور همراهانی را برای خود تضمین کنیم، گوش و چشمهایی که متوجه ما باشند.» پس از مدتها دوباره به سراغ اثری از ادبیات آمریکای لاتین رفتم و، مطابق معمول، شگفتزده شدم. «خوآن کارلوس اونتی»، نویسندهی برجستهی اهل اروگوئه، بیتردید در «بدرودها» دست به آفرینش اثری درخشان زده است. این رمان کوتاه با سبک روایی پیچیده و دروننگرانهاش، شخصیتهای چندلایه و فضای رازآلود، بهراحتی خواننده را درگیر میکند. چنانکه در مؤخرهی کتاب نیز بهدرستی آمده است: «[بدرودها] یکی از نثرهای بینظیر، بینقص، پُرمعنا و در عین حال پُراِبهامِ ادبیات اسپانیاییزبان است.» «بدرودها» روایت مردی میانسال و بیمار است که پیشتر بسکتبالیستی مشهور بوده و حالا برای درمان بیماریاش (که بنا بر مؤخرهی کتاب، احتمالا سل است) به منطقهای کوهستانی و دورافتاده به نام «سانتا ماریا» پناه آورده. راوی، صاحب مغازهای محلی است که با تکیه بر مشاهدات خود و نامههایی که دو زن برای آن مرد میفرستند (و او مسئول رساندنشان است)، تصویری پارهپاره و تدریجی از زندگی، روابط و گذشتهی این بسکتبالیست سابق به دست میدهد. 📚 از متن کتاب: «زیستن در اینجا چنان است که گویی زمان نمیگذرد، یا گویی میگذرد و نمیتواند بر من اثری بگذارد، یا گویی بر من اثر میگذارد، بیآنکه مرا تغییر دهد.» نویسنده در این اثر، با بهرهگیری از راویِ غیرقابلاعتمادی که خود نیز همچون ما تنها یک مشاهدهگر است، خواننده را به چالش میکشد تا حقیقت را از دل شایعات، حدس و گمانها، خاطرات و مشاهدات پراکنده بازسازی کند. در «بدرودها»، مهمترین حقیقت داستان تا واپسین صفحات پنهان میماند؛ و آنگاه که راوی (مغازهدار) به قضاوت اشتباه خود پی میبرد و «هُرمِ شرمساری» پوستش را میسوزاند، ما نیز بهعنوان خواننده، شرمی همسنگ را احساس میکنیم. «اونتی» با این روایت ما را دعوت میکند تا خود در جایگاه یکی از شخصیتها قرار گیریم ــ و چهبسا هدفش از این بازی، تنها آن باشد که نشانمان دهد تا کجا میتوانیم دچار پیشداوری، سوءتعبیر و کجفهمی شویم. تمهای اصلی رمان شامل مرگ، تنهایی، هویت، و ناتوانی انسان در درک کامل دیگری است. اونتی با ظرافتی کمنظیر، به مضامینی چون گذر زمان و شکنندگی روابط انسانی نیز میپردازد. شخصیتپردازی در این اثر، گرچه مینیمالیستی است، اما دقت و عمقی تأثیرگذار دارد. خواننده بهتدریج با لایههای پنهان شخصیتها آشنا میشود، بیآنکه هرگز تصویری کامل و قطعی از آنها در اختیار داشته باشد ــ و همین ابهام، به رازآلودگی فضای رمان دامن میزند. «بدرودها» رمان محبوب «اونتی» است؛ نویسندهای که بهجای کشف حقیقت، بر ناتمامیِ آن تأکید میکند. او از روشنکردن تاریکیهای داستان سر باز میزند، نه از سر اهمال، بلکه چون باور دارد حقیقت همیشه از دسترس گریزان است ــ درز کرده میان خاموشیها، سایهها، و سکوتهایی که هیچ روایتی تاب برملاکردنشان را ندارد. 📚 از متن کتاب: «هیچچیز نه میپاید و نه خود را تکرار میکند.» در پایان، «بدرودها» شاهکاری است که با حجم اندک خود، تأثیری ژرف و ماندگار بر جای میگذارد. «خوآن کارلوس اونتی» در این رمان، با مهارتی کمنظیر در روایت و فضاسازی، داستانی آفریده که در عین سادگیِ ظاهری، غمانگیز، مرموز و عمیقاً انسانی است. 0 6 مسیح ریحانی 1404/1/18 آن سوی آب فریده چیچک اوغلو 3.0 1 «آنسوی آب» نخستین کتابی بود که در سال ۰۴ خواندم. من میدانستم که ترکها و یونانیها اشتراکهای فرهنگی بسیاری دارند، اما هیچگاه نمیدانستم که آنها سالهای طولانی با هم زیستهاند تا اینکه در سال ۱۹۲۴ و در جریان مبادلهی تبعههای دو کشور یونان و ترکیه، یونانیان به ناچار خانه و کاشانه و دوستان و همسایگان خود را واگذاشتند و از ترکیه رفتند. 📚 از متن کتاب: «رابطهها در گذر زمان رنگ میبازند. شاید ما هم اگر اینقدر از یکدیگر دور نمیماندیم، حالا شاهد کمرنگ شدن رابطهمان میبودیم. اصلا نکند رابطهی ما پیشتر رنگ باخته و حواسمان نبوده؟» رمان روایتگر فراز و نشیبهای دو برههی متفاوت تاریخی (دههی ۲۰ میلادی که همزمان با جریان مبادلهی ۱۹۲۴ است و دههی ۸۰ میلادی که برای ترکیه سرشار از تنشهای سیاسی بود.) در بستر دریای اژه است؛ آنجا که قصهی «صدیقه خانم» و «عربمصطفی» و «وکیل یونانی» به عنوان قربانیان سیاستهای دههی ۲۰ و زوج جوان «نهال» و «اَرتان» مستأصل از خفقان سیاسی دههی ۸۰، به هم میپیوندد و نگاه همهشان به نوعی به «آنسوی آب» است. 📚 از متن کتاب: «شهامت اعتراف کردن ندارم... کدامش شهامت است: نترسیدن از پلیس یا توانایی به زبان آوردن افکار پنهانی؟» چیچکاوغلو به زیبایی در این نوولا زندگی آدمهایی را به تصویر میکشد که در کشاکش تاریخ و جغرافیا و هویت گرفتارند؛ همبستگیِ «نهال» و «ارتان» در میانهی طوفانهای زندگی و اندوهِ پنهان در قلب بزرگ انسانهایی چون «صدیقه خانم» و «عربمصطفی» چنان با ظرافت و زیبا بیان شدهاند که خواننده تصور میکند تکتک آنها را از نزدیک میشناسد. آنچه بر سر یونانیها در جریان مبادلهی ۱۹۲۴ آمده، بیتردید مرا به یاد «یوم النکبه» اندخت که منجر به بیرون راندن صدها هزار فلسطینی و آواره شدن دائمی اکثریت مردم فلسطینی شد. میدانستم که با گذشت بیش از ۷ دهه، بسیاری از فلسطینیها همچنان کلید خانههایشان را نزد خود نگه داشتهاند، حالا میدانم که یونانیهایی نیز هستند که دستگیرهی در خانهشان یا مشتی از خاک ترکیه را نزد خود به یادگار دارند. 2 4 مسیح ریحانی 1403/12/29 عاشقان فرانتس ک برهان سونمز 4.0 2 📚 از متن کتاب: «چه چیزی شهر را سریعتر عوض میکند، خراب شدن و از میان رفتن ساختمانها یا گموگور شدن دوستان؟» «برهان سونمز» در این کتاب، خواننده را به دل تاریخ پرتلاطم دههی ۱۹۶۰ میلادی میبرد؛ آنجا که دیوار برلین، اروپا را به دو پارهی شرق و غرب تقسیم کرده و جنشهای جوانان در خیابانهای پاریس، استانبول و برلین غربی طنینانداز شدهاند. این اثر که در ضمن عاشقانه بودنش میتوان آن را تعمقی در باب ادبیات، وفاداری و میراث دانست، حول محور شخصی به نام «فِردی کاپلان» میگردد که جوانی آرمانگرا و شیفتهی «کافکا»ست و در پی انتقام از «ماکس برود» دوست صمیمی اوست. «کاپلان» به همراه گروهی از جوانان رادیکال معتقدند که «برود» با سرپیچی از وصیت صریح «کافکا» مبنی بر سوزاندن دستنوشتههایش، به میراث این نویسنده خیانت کرده است. در این میان، عشق او به آمالیا، دختری که همراهش در این مسیر پرمخاطره گام برمیدارد، لایهای احساسی و سرشار از عواطف انسانی به روایت میافزاید. 📚 از متن کتاب: «نقاشی برای فراموش کردن شروع میشود، اما بعد با آرزوی به یاد آوردن است که نقاشی میکشند.» نویسنده با مهارت، این روایت معمایی/عاشقانه را با پرسشهایی فلسفی درباب ارزش آثار ادبی، هویت نویسنده و مسئولیت میراثداران او درهم میآمیزد. مثل آنجا که «فِردی کاپلان» در دادگاه خطاب به دادستان میگوید: «آقای بُرود با آثاری که به او سپرده شده بود بازی کرده؛ یعنی اول تصحیح کرده، بعد منتشرشان کرده. معلوم نیست این حق را از کجا آورده. منتشر کردن با تصحیح در اصل تحریف کردن است.» دادستان: «بر چه مبنایی این حرف را میزنید؟» فِردی کاپلان: «مثالی برایتان میزنم. کافکا رمانی نوشته با عنوان مرد گمشده. آقای بُرود عنوان این رمان را عوض کرده و با عنوان آمریکا منتشرش کرده. از کجا بفهمیم محتوای رمانی که حتی عنوانش عوض شده چقدر از آنِ کافکاست؟» این رمانِ جذاب، کوتاه و خواندنی ادای دینی است به فرانتس کافکا و جهانی که او به مدد کلماتش خلق کرد. 0 2 مسیح ریحانی 1403/12/26 چقدر خوب سیگار می کشیدم الخاندرو سامبرا 3.6 7 این اثر که در واپسین روزهای سال ۰۳ توسط «نشر خوب» و با ترجمهی خوب «نیکزاد نورپناه» روانهی بازار کتاب شد، متشکل از یک نوولا بهنام «بُنسای» و داستان کوتاهی به نام «چقدر خوب سیگار میکشیدم» از مجموعهی «My Documents» است. 📚 از متن کتاب - بُنسای: «بُنسای کپی هنرمندانهای از یک درخت است، البته در ابعاد مینیاتوری.» «الخاندرو سامبرا»، نویسندهی شیلیایی، با نثر مینیمال و موجز خود، جهانی را میآفریند که در آن عشق، حافظه و هویت با لحنی آرام اما همراه با طنزی خراشنده روایت میشود. هر دو اثر کوتاهاند، اما بدونشک تا مدتها در ذهن هر خوانندهای باقی میمانند. «بُنسای» شروعِ غریب و جسورانهای دارد.: «آخرش زن میمیرد و مرد تنها میماند.» گویی که نویسنده با گفتنِ پایان قصه در همان نخستین سطر، خواننده را برای تماشای مسیر فرامیخواند. «بُنسای» که ابتدا با روایتِ رابطهی «خولیو» و «امیلیا» و عاشقانههای آنها میانِ کتابها و رمانها آغاز میشود، در نهایت به داستانی در باب نوشتن، دروغ و خلق بدل میشود. 📚 از متن کتاب - بُنسای: «اولین دروغی که خولیو به امیلیا گفت این بود که مارسل پروست خوانده.» «چقدر خوب سیگار میکشیدم» به نظر میرسد که یک خاطرهنگاری باشد از نویسندهای که در نوعی فرایند درمانی نود روزه برای ترک سیگار شرکت کرده است. نویسندهای که فکر میکند بدون سیگار حتی نمیتواند بنویسد. آیا این قصهی خود سامبراست؟ بهقول مترجم اثر در مقدمهاش: «شاید باشد و شاید نباشد.» 📚 از متن کتاب - چقدر خوب سیگار میکشیدم: «میگرنها جالباند و جز این بهرهای از زیبایی نیز بردهاند (گونهای از زیبایی که درونِ ناگفتنی میتپد.) اما دانستن اینکه از مرضی جالب و زیبا رنج میکشی چه فایدهای دارد؟» «سامبرا» در این اثر از تجربهی ترک سیگار و بازگشت به آن، پلی میسازد به سوی خود. شاید نسخههای قدیمی خود. «چقدر خوب سیگار میکشیدم» روایتی است زیادهانسانی از عادتی که هم خندهدار است، هم دردناک. هم عادی است، هم هولناک. برای من این داستان بیش از آنکه دربارهی سیگار باشد، دربارهی مواجهه با خود بود - با آن نسخههایی که شاید دیگر نیستند، اما دودشان هنوز دور و برم پرسه میزنند. 📚 از متن کتاب - چقدر خوب سیگار میکشیدم: «من آدمی هستم که تصمیم خودم را گرفتهام؛ عوض خرید خانه ترجیح میدهم سیگار بکشم. من همانیام که یک خانهی کامل را دود کرده فرستاده هوا.» ترجمهی نیکزاد نورپناه روان و وفادار است، و مقدمهاش نیز بهخوبی لحن سامبرا را معرفی میکند. اگر به ادبیات مینیمالیستی، روایتهای موجز اما تأثیرگذار، و داستانهایی علاقهمندید که با کمترین کلمات بیشترین تأمل را برمیانگیزند، این کتاب انتخاب درستیست. 0 6 مسیح ریحانی 1403/12/25 پدر، به من بگو نژادپرستی یعنی چه المیرا دادور 3.7 1 کتاب در رابطه با تعریف نژادپرستی و ارائهی مصادیق آن مفید بود. مطالعهاش را برای نوجوانان، والدین آنها و هر کسی که با نوجوانان در ارتباط است؛ توصیه میکنم. 0 5 مسیح ریحانی 1403/12/25 بر دیوار کافه احمدرضا احمدی 4.0 1 بیست دستنوشته بر روی دیوار کافهای است... این کتاب، داستان این بیست نوشته و نویسندههای آنهاست! 0 2 مسیح ریحانی 1403/12/25 تفتان زرد یاشار کمال 4.0 1 این کتاب با عنوان «تفتان زرد» با ترجمهای از «عارف جمشیدی» توسط «نشر رایبد» در پاییز ۰۳ در ایران منتشر شده است. کتاب را یکنفس و بیوقفه خواندم و در سطر به سطرش به یاد شریفِ «سالهای ابری» و اشرفِ ادبیات ایران، عالیجناب «علیاشرف درویشیان» بودم. نوع روایت، حضور کودکان و خانوادههایی که در حاشیه زیست میکنند و غمها و رنجهایشان نادیده گرفته میشوند؛ همه و همه یادآور آثار بینظیر ایشان برایم بود. کتاب مجموعهای است متشکل از ۱۲ داستان کوتاه از «یاشار کمال» نویسندهی کُرد اهل ترکیه که از معروفترین نویسندگان ترکیه در جهان است. همچنین او نخستین نویسندهی ترکیهای بود که نامزد نوبل ادبیات شد. همانطور که در پشت جلد کتاب هم آمده است، «تفتان زرد» جزو اولین آثار «یاشار کمال» است و همهی دوازده داستان این کتاب در اقلیم فلات آناتولی و در میانهی قرن بیستم میگذرد. تسلط «یاشار کمال» بر روایتهای کوتاه و عمیق از همین نخستین آثارش هویداست. قصهها در روستاهای آناتولی و میان مردمان ساده و رنجدیده روایت میشود، جایی که طبیعت نامهربان، فقر و مناسبات اجتماعی سخت، زندگی را به چالشی روزمره تبدیل کرده است. با این حال، «یاشار کمال» با زبان شاعرانهاش در میانهی رنجها و اندوهها، لحظاتی از امید و انسانیت را نیز به تصویر میکشد. تلفیق واقعگرایی و نقد اجتماعی با چنین نثر شاعرانهای را شاید بتوان برجستهترین خصیصهی داستانهای کوتاه کتاب «تفتان زرد» دانست. به یکمعنا در عینحال که «یاشار کمال» در حال روایت زندگی دشوار مردمان کمبرخودار است، دست خواننده را میگیرد و با توصیفهای شاعرانهاش او را به دل مزارع و روستاهای آناتولی میبرد. داستانهای کوتاه کتاب پر از شخصیتهایی است که درگیر مبارزه با شرایط زندگیشان هستند: کشاورزانی که با زمین و طبیعت سرسخت میجنگند، خانوادههایی که در فقر دستوپا میزنند، یوسف که در حسرت یک شلوار سفید است و شخصیتهای بسیار دیگر که هر کدامشان هنرمندانه پرداخت شدهاند، بیآنکه در کلیشهها اسیر شوند. مطالعهی این اثر را به همه توصیه میکنم. این کتاب موجب میشود که درک عمیقتری نسبت به فرهنگ و زندگی مردمان عادی ترکیه به دست آورید. گرمای ناب روایتهای این کتاب تا مدتها در ذهن خواننده باقی میماند. 0 2 مسیح ریحانی 1403/12/25 ذهن مه زده جی برنلف 3.7 2 📚 از متن کتاب: «گاهی پیش میآید که خاطرات برای مدتی در دسترس نباشند، مثل کلمات، ولی محال است که کاملا از زندگی پاک شوند. اما خاطرات واقعا چه هستند؟» بدون شک «ذهن مهزده» از آن دسته کتابهایی است که تا مدتها پس از مطالعهاش خواننده را درگیر خود میکند. اثری شگفتانگیز دربارهی حافظه، خاطره، هویت و واقعیت که در مرز باریک بین آنها حرکت میکند. «ذهن مهزده» اثر ستایششدهی «جی. برنلف» نویسندهی هلندی است، داستانی با نثری ساده و ملموس که خواننده را به تفکر در باب زندگی و خاطراتش وامیدارد. به کاوش در مرزهای میان واقعیت و توهم. حس تعلیق و عدم اطمینان چنان در سرتاسر کتاب استادانه حفظ میشود که بارها احساس سرما و لرزی گذرا بر اندامم نشست، گویی در فضایی مهآلود که انباشته از خاطرات و تصوراتم است قدم میزنم و مطمئن نیستم که آیا اینها ادراکات و خاطرات من هستند؟! 📚 از متن کتاب: «[خاطرات] درست مثل خواباند؛ میتوانی بازگویشان کنی، ولی هیچکس نمیداند که واقعا وجود داشتهاند یا نه.» در جایی از کتاب میخوانیم که: «دور و برت را برانداز میکنی و خوب میدانی که تقریبا تمامی این اشیاء بیشتر از تو عمر خواهند کرد.» و مگر میشود با خواندن این جمله، در تفکری عمیق غرق نشوی؟ به این فکر نکنی که صندلی یا مبلی که روی آن آسودهخاطر نشستهای و این سطرها را میخوانی، احتمالا قرار است بیشتر از تو عمر کند؟! کتاب روایت زندگی مردِ پا به سن گذاشتهای به نام «مارتین کلین» است که کم کم «مه»، «ذهن»اش را فرا میگیرد. کتابی که متعلق به خودش است و آن را پیشتر خوانده و دوست داشته است را به یاد نمیآورد و صرفا تکههایی مبهم از آن را به یاد میآورد، گویی که در مصاحبهای تلویزیونی بخشهایی از آن را شنیده است... به محل کار «سابق» خود میرود و میخواهد جلسهای را با افرادی برگزار کند که بازنشست شدهاند... او حتی یادش رفته است که «فِرا» همسرش، بازنشسته شده و دیگر در کتابخانه کار نمیکند... 📚 از متن کتاب: «انگار افکارم دچار دریازدگی شدهاند. - زیر این زندگی، زندگی دیگری میلولد که در آن زمانها، مکانها و نامها درهم آمیختهاند و من به عنوان یک انسان موجودیتی ندارم.» اگر توانِ روانی مواجهه با پرسشهای عمیق فلسفی، اندیشیدن دربارهی معنای زندگی و مواجه شدن با ترسهایتان را دارید؛ این کتاب را <b>حتما</b> بخوانید. چرا که قطعا با نخواندنش چیزی از دست میدهید... 0 17 مسیح ریحانی 1403/12/23 ورشو چندی پیش احمد محسن 4.0 1 📚 از متن کتاب: «این پنجرههای روشن تأکیدی بر ظلمتاند، چهکسی آنها را میبندد؟» «ورشو چندی پیش» توسط «ستار جلیلزاده» و با نثر شاعرانهای که همیشه از او سراغ داریم، از عربی به فارسی ترجمه و به همت «نشر افق» در مجموعهی نوولاهای این انتشارات به چاپ رسیده است. 📚 از متن کتاب: «بارها گریه میکردم، چون هر بار که زمین میخوردم، کسانی را به یاد میآوردم که افتادند و دیگر نتوانستند بلند شوند.» «ورشو چندی پیش» رمانی است شاعرانه و موسیقایی که در اوج این شاعرانگی به مفاهیم عمیقی همچون جنگ، تبعید، هویت و خانواده میپردازد. کتاب دو راویِ اولشخص دارد، یکی پدربزرگی است که از آشویتس و جانیهای نازی جان به در برده و به ورشو گریخته است. دیگری نوهی اوست که ۶۰ سال بعد در بیروتی که هماره با جانیهای صهیونیست درگیر بوده، خودش، پدرش و پدر بزرگاش را میجوید و نمییابد و به ورشو پناه میبرد بلکه پاسخی برای انبوه پرسشهایاش بیابد. روایت کتاب خطی نیست، مای خواننده هم در زمان و مکان گُم میشویم و در فصلهای کوتاه کمکم با اتفاقات آشنا و با ماجراها همراه میشویم. 📚 از متن کتاب: «کشورها و جمعیتها را با چه ترسیم میکنی؟ اعدادی روی اعدادی روی اعدادی.» جنگ در این قصه، یک رویدادِ صرفاً تاریخی نیست؛ بلکه نیرویی است که میتواند زندگی چندین نسل را نابود کند و چنین هم میکند -حتی اگر آمریکای بزرگ، این پاککنِ سیارهی ما که همهی سیاهیها را میزداید و خیرخواه همهی ملتهاست(!)، تمام تلاشش را به کار گیرد تا تصویری سانتیمانتال از جنگ و ویرانیهایش به جهان عرضه کند. 0 1 مسیح ریحانی 1403/12/23 سیاهی چسبناک شب محمود حسینی زاد 3.3 1 محمود حسینیزاد رو با «بیست زخم کاری» شناختم. از مطالعهی اون کتاب حقیقتا لذت بردم. این کتاب را هم دوست داشتم. داستانهایی کوتاه. در فضایی خاکستاری. 0 5 مسیح ریحانی 1403/12/23 از وزارت تا اعدام: صادق قطب زاده علی تیموری 3.0 1 فارغ از بحث محتوا، ایرادات نگارشی و املایی خیلی زیادی داشت! 0 0 مسیح ریحانی 1403/12/23 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 31 📚 از متن کتاب: «مردم دوست دارند کسانی را پیدا کنند که بشود نقشهای مقدس را به آنها داد. دوست دارند کسی دیگر را بگذارند در تاقچهی الگو و تمثال و بعد به قلعههای دورِ دستنیافتنی تبعیدش کنند. خیالشان راحت میشود که یکی دیگر رنج نقشهای متعالی و مقدس را به عهده گفته و حالا خودشان میتوانند بیواهمه این پایین بمانند و آدمی معمولی با ضعفها و لغزشهای معمولی باشند.» کتاب مجموعهای از ۱۳ جستار در رابطه با «مراقبت از دیگری» است؛ گاه این دیگری جانباز جنگ است، گاه حیوانی در معرض انقراض است یا یک گلدان، وجه مشترک همهی این جستارها در فعل «مراقبت» است. نوشتن از این کتاب به واقع، دشوار است. بعد از تمام کردن کتاب، حس دانشآموزی را داشتم که فردا امتحان علوم دارد و هر چه خوانده را در اثر اضطراب، فراموش کرده است! 📚 از متن کتاب: «مراقبْ میانجیِ دو جهان است: جهان مردمان رنجدیده و جهان عافیتنشینانِ فراموشکار.» بیشتر نوشتن دربارهی این کتاب، از من یکی ساخته نیست؛ از اینرو این نوشته را با ارائهی فهرستی از راویان (مراقبان) این مجموعه جستار، به ترتیبی که قصهی مراقبتشان در کتاب آمده، به پایان میبرم. شاید کمکی باشد برای کسی که در کمبود وقت، بخواهد جستاری را قبل از دیگری بخواند: ۱) زنی که از خواهر مبتلا به سرطانش «مراقبت» میکند. ۲) مادری که از فرزند مبتلا به تشنج خود «مراقبت» میکند. ۳) دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشتهی جامعهشناسی که پس از زلزلهی سال ۹۶ کرمانشاه، به آنجا میروند. ۴) یک «کَرمراقبت» که از هیچکس و هیچچیز نمیتوانست مراقبت کند و دست تقدیر او را مشغول کاری میکند که باید همیشه مراقب کودکان باشد. ۵) همسر و فرزند یک جانباز جنگ (البته راوی، بچهی خواهر جانباز است.) ۶) زنی که کودکی را به فرزندی پذیرفته است و «مراقب» اوست. ۷) فرزندی که علاوه بر والدینش، «مراقب» بلوطها هم هست. ۸) مادری که «مراقب» فرزند مبتلا به اوتیسم خود است. ۹) مردی که «مراقب» شب است؛ ۴۲ سال از آخرین باری که خوابیده است، میگذرد. ۱۰) «علیرضا شهرداری» که «مراقب» پیروزِ عزیزِ ما بود. ۱۱*) مادری که باردار نمیشد و از رویای مادر شدناش «مراقبت» میکرد. ۱۲**) مرد ۳۰ سالهای که پرستار و «مراقب» سالمندان است. ۱۳***) پدری که به تنهایی از فرزند مبتلا به اوتیسم خود، «مراقبت» میکند. پینوشت: *- جستار ۱۱ بسیار لوس به نظرم آمد. شاید تنها جستاری که اگر در کتاب نبود، جای خالیاش حس نمیشد. ** و ***- جستارهای ۱۲ و ۱۳ بسیار آموزنده، عمیق و تأثیرگذار بودند. 0 2 مسیح ریحانی 1403/12/23 خوابم چه می گوید ترزا اندرسون 2.0 1 متاسفانه نویسندهی کتاب به موهوماتی همچون «انرژیدرمانی» و «بختک» و ... اعتقاد دارد. دوستان ابدا به عنوان یک کتاب مرجع و علمی به این کتاب مراجعه نداشته باشند. 0 0 مسیح ریحانی 1403/12/23 فیل در تاریکی قاسم هاشمی نژاد 3.6 22 فیل در تاریکی را نخستین رمان ایرانی در ژانر پلیسی و نوآر باید به حساب آورد. کتاب در دههی ۵۰ خورشیدی نوشته شده و فضای اون سالها رو به خوبی نشون میده. اگر داستانهای پلیسی رو دوست دارید، بخونیدش. این کتاب در سالهای اخیر توسط نشر هرمس تجدید چاپ شده است. 0 1 مسیح ریحانی 1403/12/23 تقسیم پیرو کیارا 3.4 7 برای علاقهمندان به ادبیات ایتالیا توصیه میکنم. 0 0 مسیح ریحانی 1403/12/23 بیروت 75 غاده السمان 3.5 20 اولین اثر منثور از غادة السمان بود که خواندم. همچنین اولین داستان عربی. اتفاقات کتاب همانطور که از نام آن مشخص است در لبنان رخ میدهد. برای ما که زاده و زیستهی خاورمیانه هستیم، مطالعهی این کتاب رو توصیه میکنم. 0 3 مسیح ریحانی 1403/12/23 مغالطه های پرکاربرد: 44 ترفند کثیف برای برنده شدن در بحث ها لیندا الدر 3.3 14 کتاب کوتاه است و حاوی مطالب مختصر، مفید و کاربردی. 0 1 مسیح ریحانی 1403/12/23 لالایی لیلا سلیمانی 2.8 3 📚 از متن کتاب: «روی نیمکتها، در معابر خلوت، به کسانی بر میخورد که دنیا دیگر نمیخواهدشان. آنها از آپارتمانهای تنگ، نشیمنهای غمزده و مبلهایی میگریزند که از بیکاری و ملال گود افتادهاند.» «لالایی» اثر «لیلا سلیمانی» نویسنده و روزنامهنگار مراکشیتبار است. این کتاب با ترجمهی «ابوالفضل اللهدادی» توسط «انتشارات نگاه» به چاپ رسیده است. کتاب اثری روانشناختی و تکاندهنده است که با شوکی عمیق آغاز میشود: یک پرستار در اقدامی جنونآمیز دو بچهای که از آنها مراقبت میکرده را به طرز وحشتناکی به قتل رسانده است! این نقطهی آغاز مسیری پر از تنش و اضطراب است که خواننده به آن قدم میگذارد و به تدریج متوجه مجموعهی اتفاقاتی میشود که به این فاجعه منجر شده است. 📚 از متن کتاب: «زندگی به سلسلهای از وظایف، تعهداتی که باید انجام شود و قرار ملاقاتهایی که نباید از دست برود تبدیل شده است.» نویسنده با زبانی دقیق و توصیفاتی سرد، زندگی یک زوج فرانسوی طبقهی متوسط (پُل و میریم) را به تصویر میکشد. «میریم» پس از سالها خانهداری تصمیم میگیرد در حرفهی وکالت مشغول به کار شود، همین امر سبب میشود که آنها برای مراقبت از دو فرزندشان (میلا و آدام) دنبال پرستار باشند. در نهایت آنها «لوئیز» را استخدام میکنند. زنی مهربان، وظیفهشناس و ظاهرا بینقص که به سرعت جایگاه خود را در خانوادهی «مَسه» مییابد. اما به تدریج، لایههای پنهان شخصیت او آشکار میشود و رفتارهای عجیب و غریب از او سرمیزند. 📚 از متن کتاب: «باید کسی بمیرد. باید کسی بمیرد تا ما خوشبخت شویم.» بدونشک شاید مهمترین وجه تمایز این اثر با سایر آثار این ژانر را بتوان تمرکز بر «چگونگی» رسیدن به نقطهای که دیگر وقوع جنایت برگشتناپذیر است، به جای تمرکز بر «چرایی» جنایت دانست. همین امر سبب میشود تا خواننده به اندیشیدن در رابطه با طبقات اجتماعی، فشارهای مادرانگی و انزوای انسانها در جهان مدرن بپردازد. شخصیت «لوئیز» به بهترین نحو پرداخت شده است و خواننده را در میان ترس - ترحم معلق نگه میدارد. علاوه بر مسائلی که پیشتر اشاره شد، «سلیمانی» با ظرافت به مسائلی نظیر نابرابریهای اجتماعی و استثمار کارگران خانگی نیز میپردازد. خواننده در آغازِ کتاب با سرنوشت شومِ قصه روبهرو میشود. اینکه «سلیمانی» توانسته تنش را تا صفحات انتهایی کتاب حفظ کند و خواننده را با خود همراه کند؛ از نقاط قوت نویسنده و کتاب است. پینوشت: 🔴 مطالعهی کتاب برای والدینی که فرزند کوچک دارند، ممکن است آزاردهنده باشد. برای من، بدونشک، یکی از نقاط عطف داستان آنجایی بود که «لوئیز» اسکلت مرغ را روی میز قرار میدهد... 1 1 مسیح ریحانی 1403/12/23 جمهوری مشعشع آندرس باربا 2.9 2 📚 از متن کتاب: «موقعیتهای خارقالعاده آدم را وامیدارد با منطقی دیگرگونه بیندشید.» «جمهوری مشعشع» کتابی کمحجم و تأملبرانگیز از نویسندهی اسپانیایی است که میان خیال و واقعیت سرگردان میشود و ترسهای پنهانِ گونهی انسان را به چالش میکشد. کتاب با روایتِ مسئلهای مرموز که بیست سال پیش در شهر سانکریستوبال رخ داده است، آغاز میشود. راوی داستانْ یک کارمند ادارهی بهزیستی در زمان رخداد حوادث عجیب و غریب سانکریستوبال است؛ آنجایی که عدهای کودک ناشناس، گرسنه و بیخانمان که با زبانی نامفهوم با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، در شهر پیدا میشوند و شروع به تکدیگری میکنند. آنها رفتهرفته در جامعه وحشت و وهم میآفرینند و نظم همیشگی حاکم بر شهر را مختل میکنند. 📚 از متن کتاب: «همواره از خلقوخوی بچگانهی بزرگسالها و خصال بزرگانهی بچهها نفرت داشتم.» نویسنده با مهارت تمام، فضایی پر از تعلیق و اضطراب خلق میکند. او خواننده را به تدریج در تاریکی فرو میبرد و او را با ترسهای ناخودآگاهش روبرو میکند. با همین شگرد است که نویسنده موفق میشود به بررسی مسائل عمیقی همچون ترسهای جمعی، فروپاشی نظم اجتماعی و ماهیت تاریک انسان بپردازد. بدون شک یکی از نقاط قوت این کتاب را میتوان بازنمایی ترس جمعی انسانها از بینظمی، ناشناختگی و از دست دادن کنترل بر جهان اطراف دانست. 📚 از متن کتاب: «در باورهای ساختگی ادیان، کودکان را شفیعان عفیف و مقدسی جا میزنند که گویی برخلاف بزرگسالان هنوز دامانشان به گناهِ نخستین آلوده نشده است.» همانطور که از نقلقول بالا استنباط میشود، کودکان در این رمان موجودات معصومِ همیشگی که انتظار و شاید باور داریم، نیستند و گاهی در طول داستان چنین به نظر میرسد که خودِ راوی، به عنوان شاهدِ تمامی حوادث اتفاق افتاده در شهر و به عنوان شخصی که مسئول تحقیق و چارهیابی برای این بحران بوده نیز از فهمِ خواستهها و انگیزههای این کودکان عاجز است و نویسنده به زیبایی این موضوع را با زبان اختراعی که کودکان به آن سخن میگویند، نشان داده است. 📚 از متن کتاب: «درهی حائل میان دنیای سرخوشها و فلکزدهها در روزهای عید از همیشه عمیقتر است.» 0 1 مسیح ریحانی 1403/12/23 اعترافات یک قاتل: روایت شده در یک شب یوزف روت 3.7 11 قصهای بسیار پرکشش و جذاب با روایتی سینمایی... بسیار لذت بردم. توصیه میکنم. 0 1