معرفی کتاب بدرودها اثر خوآن کارلوس اونتی مترجم لیلا مینایی

بدرودها

بدرودها

3.8
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

2

ناشر
نشر مد
شابک
9786225385221
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1404/1/1

توضیحات

        خوآن کارلوس اونتی یکی از برجسته‌ترین نویسندگان دوران طلایی ادبیات امریکای لاتین به شمار می‌رود و بدرودها یکی از بهترین آثار اوست، با نثری کم‌نظیر و بی‌نقص. اونتی از خواننده دعوت می‌کند که خود یکی از شخصیت‌های داستان باشد و راوی و شخصیت‌های اصلی را در روشن‌کردن ماجرا یاری دهد. او قصد دارد خواننده را با خود، با نویسنده‌ی اثر، همدست و همراه سازد. بدین‌سان خواننده، به قول کورتاسار، در قبال هرگونه تفسیری از داستان مسئولیتی اخلاقی خواهد داشت. ممکن است در برابر ابهام و سرگشتگی دربماند و منفعلانه قهرمانان داستان را موجوداتی بی‌اخلاق بشمرد یا هرگز چنین برداشتی نکند. 

بخشی از کتاب
تنها تصور من از آن‌ها سفر مشقت‌بارشان در دل ظلمت بود، تجسم راه‌پیمودن آن دو، خاموش و دست در دست یکدیگر، تجسم نیم‌گام پیش‌تربودن مرد و فشار هشداردهنده‌ی انگشتانش بر دست دخترک به نشانه‌ی پرهیز از خطرات، تجسم آن شانه‌های فراخ فروخمیده، تجسم آن دو سر خمیده بر زمین ناهموار و نامرئی و غوغای نخستین پرندگان بامدادی بر فراز شانه‌هایشان و راهپیمایی گام‌به‌گام و منظم و بی‌شتابشان بر دامان نمناک خاک و علف، چنان‌که گویی خانه در بلندایی بی‌نهایت باشد و زمان در نخستین سپیده‌دم سال نو از حرکت بازایستاده باشد.
      

یادداشت‌ها

          📚 از متن کتاب:
«تنها بود و وقتی تنهایی مایه‌ی آزارمان باشد، می‌توانیم به هر عمل رذیلانه‌ای دست بزنیم تا حضور همراهانی را برای خود تضمین کنیم، گوش و چشم‌هایی که متوجه ما باشند.»

پس از مدت‌ها دوباره به سراغ اثری از ادبیات آمریکای لاتین رفتم و، مطابق معمول، شگفت‌زده شدم. «خوآن کارلوس اونتی»، نویسنده‌ی برجسته‌ی اهل اروگوئه، بی‌تردید در «بدرودها» دست به آفرینش اثری درخشان زده است. این رمان کوتاه با سبک روایی پیچیده و درون‌نگرانه‌اش، شخصیت‌های چندلایه و فضای رازآلود، به‌راحتی خواننده را درگیر می‌کند. چنان‌که در مؤخره‌ی کتاب نیز به‌درستی آمده است:
«[بدرودها] یکی از نثرهای بی‌نظیر، بی‌نقص، پُرمعنا و در عین حال پُراِبهامِ ادبیات اسپانیایی‌زبان است.»

«بدرودها» روایت مردی میان‌سال و بیمار است که پیش‌تر بسکتبالیستی مشهور بوده و حالا برای درمان بیماری‌اش (که بنا بر مؤخره‌ی کتاب، احتمالا سل است) به منطقه‌ای کوهستانی و دورافتاده به نام «سانتا ماریا» پناه آورده. راوی، صاحب مغازه‌ای محلی است که با تکیه بر مشاهدات خود و نامه‌هایی که دو زن برای آن مرد می‌فرستند (و او مسئول رساندن‌شان است)، تصویری پاره‌پاره و تدریجی از زندگی، روابط و گذشته‌ی این بسکتبالیست سابق به دست می‌دهد.

📚 از متن کتاب:
«زیستن در این‌جا چنان است که گویی زمان نمی‌گذرد، یا گویی می‌گذرد و نمی‌تواند بر من اثری بگذارد، یا گویی بر من اثر می‌گذارد، بی‌آنکه مرا تغییر دهد.»

نویسنده در این اثر، با بهره‌گیری از راویِ غیرقابل‌اعتمادی که خود نیز همچون ما تنها یک مشاهده‌گر است، خواننده را به چالش می‌کشد تا حقیقت را از دل شایعات، حدس‌ و گمان‌ها، خاطرات و مشاهدات پراکنده بازسازی کند. در «بدرودها»، مهم‌ترین حقیقت داستان تا واپسین صفحات پنهان می‌ماند؛ و آن‌گاه که راوی (مغازه‌دار) به قضاوت اشتباه خود پی می‌برد و «هُرمِ شرمساری» پوستش را می‌سوزاند، ما نیز به‌عنوان خواننده، شرمی هم‌سنگ را احساس می‌کنیم.

«اونتی» با این روایت ما را دعوت می‌کند تا خود در جایگاه یکی از شخصیت‌ها قرار گیریم ــ و چه‌بسا هدفش از این بازی، تنها آن باشد که نشان‌مان دهد تا کجا می‌توانیم دچار پیش‌داوری، سوءتعبیر و کج‌فهمی شویم.

تم‌های اصلی رمان شامل مرگ، تنهایی، هویت، و ناتوانی انسان در درک کامل دیگری‌ است. اونتی با ظرافتی کم‌نظیر، به مضامینی چون گذر زمان و شکنندگی روابط انسانی نیز می‌پردازد. شخصیت‌پردازی در این اثر، گرچه مینی‌مالیستی است، اما دقت و عمقی تأثیرگذار دارد. خواننده به‌تدریج با لایه‌های پنهان شخصیت‌ها آشنا می‌شود، بی‌آن‌که هرگز تصویری کامل و قطعی از آن‌ها در اختیار داشته باشد ــ و همین ابهام، به رازآلودگی فضای رمان دامن می‌زند.

«بدرودها» رمان محبوب «اونتی» است؛ نویسنده‌ای که به‌جای کشف حقیقت، بر ناتمامیِ آن تأکید می‌کند. او از روشن‌کردن تاریکی‌های داستان سر باز می‌زند، نه از سر اهمال، بلکه چون باور دارد حقیقت همیشه از دسترس گریزان است ــ درز کرده میان خاموشی‌ها، سایه‌ها، و سکوت‌هایی که هیچ روایتی تاب برملاکردن‌شان را ندارد.

📚 از متن کتاب:
«هیچ‌چیز نه می‌پاید و نه خود را تکرار می‌کند.»

در پایان، «بدرودها» شاهکاری است که با حجم اندک خود، تأثیری ژرف و ماندگار بر جای می‌گذارد. «خوآن کارلوس اونتی» در این رمان، با مهارتی کم‌نظیر در روایت و فضاسازی، داستانی آفریده که در عین سادگیِ ظاهری، غم‌انگیز، مرموز و عمیقاً انسانی است.
        

9

          وداع با خویشتن: اگزیستانسیالیسم و تراژدی مدرن در رمان «بدرودها» نوشتۀ «خوآن کارلوس اونتی»

«بدرودها» (Los Adioses) نوشتۀ «خوآن کارلوس اونتی» نویسندۀ اروگوئه‌ای، آینه‌ای است فروکشیده به ژرفنای روان آدمی، آنجا که سایه‌های تنهایی و گسست از جهان بیرون قامت می‌افرازند. بدرودها روایتی است که در آن مرزهای واقعیت و وهم، همچون موجی ناپایدار در هم می‌آمیزند و خواننده را به قلمرویی می‌برند که هر خداحافظی، آغازی است بر وداعی دیگر. اونتی با چیره‌دستیِ یک رمان‌نویسِ مدرنیست، تنهایی انسان معاصر را در قالبی از ابهام و چندصدایی روایت می‌کند، گویی هر شخصیت او پرتوِ شکسته‌ای است از آینه‌ای که خُرد شده است.

در این اثر، اونتی با بهره‌گیری از زاویۀ دیدهای متغیر و تک‌گویی‌های درونی، ساختاری پلکانی می‌آفریند که هر طبقۀ آن به حفره‌ای در روان شخصیت‌ها راه می‌برد. راویانِ داستان، همچون سایه‌هایی ناتمام، هر یک بخشی از حقیقت را بازمی‌گویند، اما هیچ‌یک قادر به ارائۀ تصویری کامل نیستند. این چندپارگی روایت، نه‌تنها بازتابی از فروپاشیِ حقیقت عینی است، بلکه نمادی است از گسستِ انسان مدرن از خویشتن و دیگری. اونتی در بدرودها، همچون فلسفۀ اگزیستانسیالیستی هایدگر، انسان را در جهانی پرتاب‌شده می‌بیند که ناگزیر از ساختن معنایی است در میان تهی‌بودگی‌ها.

شخصیت اصلی رمان، بسکتبالیستی کهنه‌کار که به بیماریِ لاعلاجی دچار است، در انزوای کوهستانیِ خود، با خاطرات و توهماتش دست‌به‌گریبان است. اینجا بیماری تنها یک تمثیل جسمانی نیست، بلکه استعاره‌ای است از زخمِ هستیِ بشری که درمانی ندارد. اونتی با وام‌گیری از اسطورۀ سیزیف، تلاشِ بی‌پایان انسان برای یافتن معنا را در تقلایی بی‌ثمر تصویر می‌کند. با خوانش این رمان به یادِ شعر خیام می‌افتیم که می‌گوید: «جامی است که عقل آفرین می‌زندش/صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش»، اما در جهان اونتی، این جام تهی است و بوسه‌ها نشان از زخم‌هایی دارند که التیامی نمی‌یابند.

زبانی که اونتی در این رمان به کار می‌گیرد، بیانی است فشرده و شاعرانه، گاه نزدیک به وهم. جملات کوتاهِ تکرار شونده و پر از ایهام، فضایی دلهره‌آور می‌آفرینند که در آن زمان و مکان نیز در هم می‌ریزند. این شیوۀ روایت، یادآور سبک نویسندگانی چون «ویلیام فاکنر» یا «ویرجینیا وولف» است، اما اونتی آن را با رنگِ بومیِ آمریکای لاتین می‌آمیزد؛ خاکی که بوی تنهایی و انقلاب‌های ناکام از آن به مشام می‌رسد.

در پایان، بدرودها کتابی است دربارۀ وداع‌های پی‌درپی: وداع با سلامت، با عشق، با حافظه و در نهایت با خودِ خویش. اونتی نشان می‌دهد که چگونه انسان، در مواجهه با مرگِ تدریجیِ معناها، ناچار است خداحافظی را به مثابۀ شکلی از مقاومت برگزیند. این اثر تجلیِ همان تراژدیِ مدرنی است که در آن قهرمان نه با سرنوشتی کیهانی، که با پوچیِ درونیِ خویش می‌جنگد؛ جنگی که پایانی ندارد مگر در سکوتِ آخرین خداحافظی.
        

8