یادداشت Melika_ Ghanami

        با بسکتبالیست سابقِ  و بیماری روبه رو هستیم که برای درمانِ بیماریاش که گمان میرود سل باشد به شهر کوچکی سفر میکند. او در هتلی اقامت میگزیند که دکتری ، بهیاری و دختر خدمتکاری ، از جمله ساکنانش هستند. اما روایت داستان نه از زبان آنها، که از نگاه مردی فروشنده پیش میرود؛ صاحب کافهٔ نزدیک هتل که میزبان این جمعِ رنگارنگ است.
از لحظهٔ ورود مرد بیمار به کافه، حضورش توجه همه  را جلب میکند. اما داستان از جایی شکل میگیرد که این شخص نامه هایی دریافت می کند .
      
168

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.