یادداشت مسیح ریحانی

        📚 از متن کتاب:
«موقعیت‌های خارق‌العاده آدم را وامی‌دارد با منطقی دیگرگونه بیندشید.»

«جمهوری مشعشع» کتابی کم‌حجم و تأمل‌برانگیز از نویسنده‌ی اسپانیایی است که میان خیال و واقعیت سرگردان می‌شود و ترس‌های پنهانِ گونه‌ی انسان را به چالش می‌کشد. کتاب با روایتِ مسئله‌ای مرموز که بیست سال پیش در شهر سان‌کریستوبال رخ داده است، آغاز می‌شود. راوی داستانْ یک کارمند اداره‌ی بهزیستی در زمان رخداد حوادث عجیب و غریب سان‌کریستوبال است؛ آن‌جایی که عده‌ای کودک ناشناس، گرسنه و بی‌خانمان که با زبانی نامفهوم با یک‌دیگر ارتباط برقرار می‌کنند، در شهر پیدا می‌شوند و شروع به تکدی‌گری می‌کنند.
آن‌ها رفته‌رفته در جامعه وحشت و وهم می‌آفرینند و نظم همیشگی حاکم بر شهر را مختل می‌کنند.

📚 از متن کتاب:
«همواره از خلق‌وخوی بچگانه‌ی بزرگسال‌ها و خصال بزرگانه‌ی بچه‌ها نفرت داشتم.»

نویسنده با مهارت تمام، فضایی پر از تعلیق و اضطراب خلق می‌کند. او خواننده را به تدریج در تاریکی فرو می‌برد و او را با ترس‌های ناخودآگاهش روبرو می‌کند. با همین شگرد است که نویسنده موفق می‌شود به بررسی مسائل عمیقی هم‌چون ترس‌های جمعی، فروپاشی نظم اجتماعی و ماهیت تاریک انسان بپردازد. بدون شک یکی از نقاط قوت این کتاب را می‌توان بازنمایی ترس جمعی انسان‌ها از بی‌نظمی، ناشناختگی و از دست دادن کنترل بر جهان اطراف دانست.

📚 از متن کتاب:
«در باورهای ساختگی ادیان، کودکان را شفیعان عفیف و مقدسی جا می‌زنند که گویی برخلاف بزرگسالان هنوز دامان‌شان به گناهِ نخستین آلوده نشده است.»

همان‌طور که از نقل‌قول بالا استنباط می‌شود، کودکان در این رمان موجودات معصومِ همیشگی که انتظار و شاید باور داریم، نیستند و گاهی در طول داستان چنین به نظر می‌رسد که خودِ راوی، به عنوان شاهدِ تمامی حوادث اتفاق افتاده در شهر و به عنوان شخصی که مسئول تحقیق و چاره‌یابی برای این بحران بوده نیز از فهمِ خواسته‌ها و انگیزه‌های این کودکان عاجز است و نویسنده به زیبایی این موضوع را با زبان اختراعی که کودکان به آن سخن می‌گویند، نشان داده است.

📚 از متن کتاب:
«دره‌ی حائل میان دنیای سرخوش‌ها و فلک‌زده‌ها در روزهای عید از همیشه عمیق‌تر است.»
      
10

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.