یادداشت‌های مریم :) (53)

          خوبی و بدی این کتاب، روایت های تیکه تیکه و کوتاهشه
خوب بودنش ک مشخصه. کوچولو و لقمه‌ایه :)).. با چند تا خط کوچولو آدم تا کجاها میره و چه چیزایی رو متوجه میشه.... 💛
ولی بد بودنش... دقیقن به همین کوتاه بودناشه ولی برا روایتایی ک تو ی اون چهار خط جمع نمیشن؛ مفهوم رو درست نمیتونن برسونن، ناواضح میشن یا حتی! ی فکر و حس اشتباه ممکنه بندازن به جون خواننده
یعنی ب نظرم با اینکه ایده خیلی خیلی خوبیه این کتابا و روایت های کوچولو کوچولو، باید با دقت خیلی بیشتری داستانا و روایت هاش انتخاب بشن تا اثر مطلوب رو بذارن 🤷🏻‍♀️☺️
        

          فک کنم بامزه‌ترین داستانش "واکس میزنم" بود
واقعن دلم ب حال مامانش سوخت 🤣
پ.ن: عکس روی جلد، برای همین داستانه 🤣.. دیگه خودتون ببینین و تصور کنین دسته‌گلای آقا رو 🤣
        

          😇
افتضاح!
خیلی بد!
هم ترجمه
هم داستانِ بی‌کششِ بی‌مزه‌اش 😑
تا ی جا خوندم... بعد خواستم تن تن ورق بزنم ببینم داستان ب کجا میرسه.. حتی اون موقعم بی‌مزه بود 😑
        

          خوندنِ دویست باره ی دشمن عزیز ✅ 
😂
از کتابایی ک عاشقشم
واقعا عاشقشم!
از همون باره اولی ک سال ها پیش تو کتابخونه مدرسه راهنماییم برش داشتم و از لحظه اولی که روی جلد رو دیدم که نوشته "رمانی دیگر از شخصیت های بابالنگ دراز" و از همون لحظه ایی که شروعش کردم و با اولین جمله‌اش لبخند نشست رو لبام!
تا همین الان... عاشقش بودم و هستم!
کتاب خیلی قشنگه!
پراز اتفاقای بامزه سالیه که کلی تجربه جدید پیدا میکنه
حتی یه وقتا با شرمندگی میتونم بگم از خوده کتابِ بابالنگ دراز هم بیشتر.... 🙈🙈😂
به هرحال چه بابا لنگ دراز چه دشمن عزیز و چه(!! )"وقتی پتی به دانشکده میرفتِ" عزیزِ دلم!!! 😂😍
کلا قلم (و ترجمه) جین وبستر رو دوست دارم 🤤
خلاصه که اگه جودی رو دوست داشتین و کتابش براتون قشنگ بود... اینم دوست خواهید داشت 😁☺️
        

          تا وسطای کتاب راستش خیلی ارتباط نگرفته بودم
ولی از وسط به آخر بیشتر ب دلم نشست :)
ینی اونجاهایی که بیشتر از خود شهید میگفتن (ابتداش زندگی مادرشون بود).. البته که مادرشونم بسیار خانوم قویی بودن!
و قلم نویسنده هم روون بود
لینک هایی که گذاشته بودنم (QR code) برای قسمتای مختلف کتاب ایده جالبی بود... مخصوصا قسمت آخر کتاب که وصیت شهیده. صوت خود شهید رو میتونیم بشنویم، ب من که خیلی چسبید آخرش :))
        

          اووووم. به نظرم... کتاب اول خیلی خیلی خوب بود ولی جلد دوم، از اونم بهتر بود!
چرا؟
کتاب اول با وجود اتفاقای متفاوت، انگار مقدمه بود.. اما این کتاب عمیق تر رفت تو داستانای اصلی و همه چیز که مارا تو جلد اول براش برنامه ریزی میکرد!
کلی اتفاق
به معنای واقعی کلی توطئه 😂🤦🏻‍♀️
ی سری اتفاقای ناراحت کننده که اشکو بدجوری میاره به چشماتون
کلی شخصیت جدید که هرموقع اسم یکیشونو میخوندم باید تو ذهنم فک میکردم، این کی بود؟؟ چیکار کرده بود؟؟ 😂😂

کتاب جذابی بود
بی‌صبرانه منتظر جلد بعدیشم! :))
        

          داستاناشو دوست داشتم :)
بعضی‌هاشو بیشتر :))
اشاره های کمی که به آدمای اینگل‌ساید میشد، اون شکلات خوشمزه‌ای بود که انگاری یهویی به آدم بدن :)) کم بود، کوچولو بود ولی اینکه یه چیزی از اینگل‌سایدی‌ها اشاره میکرد، خوشحال کننده بود :)
در کل قلم نویسنده آنی‌شرلی‌ئه دیگه... با همون لطافت و جذابیت :) *حتی مترجمشم همونه 😃
به اونا که عاشق قلم مونتگمری شدن... پیشنهاد میشه! :)
        

          از همون روز اولی که آنی رو شروع کردم، جمله به جمله ی یادداشتی که میخواستم درموردش بنویسم تو ذهنم رژه میرفت ولی الان که تموم شده، راستش با این اتفاقا انگار اون دل و دماغ و شادیی که داشتم کمرنگ شده 🙃
با این حال چون آنی‌ عزیزمه و هفت جلد حرفامو حواله دادم به جلد آخر، یکمشو مینویسم 🤷🏻‍♀️:

معمولن جمله‌ای ک همه میگن اینه: خوش‌ب‌حال کسایی که فلان چیز رو ندیدن/نخوندن و میخوان برای بار اول ببینن/بخونن
ولی برای من آنی متفاوته! من میگم خوش به حالِ من و سوز به دل همه اونا که تا ب حال نخوندن!
فکر میکنم این بار دفعه سوم یا چهارمی بود که آنی رو کامل میخوندم و باید بگم هربار عینِ عینِ دفعه اول برام لذت بخش بود :))
با قسمتای خنده دارش (که خیلی خیلی زیادم هست) از ته دلم خندیدم
و با قسمتای دردناکش (که کمه ولی واقعن دردناکه) از ته دلم گریه کردم
انگاری که با آنی من بزرگ شدم! بار اول هم‌سنِ آنی‌ئه جلد اول بودم بار دوم هم‌سن آنی‌ئه دانشجو دفعه‌های بعدم همینطور و نکته جالب؟ همیشه و تو هر کتابی کارا و فکرای آنی رو درک میکردم! با تمام وجود! چطور ممکنه اینقده دقیق حس و حال هر بازه سنی رو نوشته باشه؟ 
به هرحال
من عاشق آنی‌ام
و به هیچ عنوان به کسایی که آنی رو نخوندن حسودیم نمیشه! 😄
        

          ***گلایه***

اگه میشد حتی این نیم‌ستاره رَم بهش نمیدادم!
نمیدونم این بساط تقصیره کیه
تقصیره ناشرآ؟
تقصیره نویسنده/ مترجمآ؟
تقصیره فروشنده‌ها؟؟
نمیدونم
اینجوریه ک اسم ی کتابیو... حالا این کتاب یا چن تا کتابه مشابه ک تو خاطرم هست... میشنوی
هی میشنوی هی میشنوی هی میشنوی
هی تعریف هی تعریف
ک وای تا ب حال همچی کتابی نیومده
وای اگه نخونین از کفتون رفته
وای فلان وای بیسار
بعد کتابو ک میخونی... میبینی حتی از ی کتاب متوسطم ضعیف تره!
همه ی اون انتظاراتی ک برات پیش آوردن ب کنار!
حتی اگه عادی عادی‌اَم خودت میخوندی خوشت نمیومد!
این کتابم دقیقا از هموناس
یادمه چند سال پیش چپو راست اسمشو میشنیدم اونقد ک نخونده عاشقش شده بودم!
فک میکردم چقد عالیه!
و وقتی خوندمش... فقط سطل آب یخی بود ک روم ریخته شد!
واقعا ضعیفه
واقعا ب دلم نشست
واقعا ب سختی خوندمش... تازه اونم ب زور همخوانی (!!! - من اصلا اهل چند کتابه هم‌زمان نبودم!) با ی کتابِ دیگه ک دوست داشتم... ک سختیه خوندنه اینو بشوره ببره 😐 ک تازه بازم تا وسط کتاب دووم آوردم... و الان تصمیم گرفتم دیگه کلن بذارمش کنار!

خلاصه ک نکنین دوستان
نکنین
بذارین اعتماد آدم بمونه 🙄
ن مثه الانِ من و امثالِ من ک هرچی کتابه پیشنهادی میبینم کلن میذارمش کنار 🙄🚶🏻‍♀️
        

          راستش از کتاب دختر شینا هیچ خوشم نمیاد
اون همه سختیی ک همسر شهید کشیدن... واقعا اذیتم میکرد.
تو این کتاب... خوب... بیشتره :)
انگاری ی دختر شینای قطور تریه
چون علاوه بر خود خانواده شهید ک از زبون همسرشون زندگیشون نقل میشه، یکی دوتا خانواده‌های نزدیکشون هم ب کتاب اضافه شده و سختی‌های اونام ی مقداری گفته میشه
ولی.. در عین دردناکی.. برا من عزیز بود
شناختن اینکه اینجور آدمایی هم هستن ... یا اصن اینجور آدما چطورین! چطوری خودشون کنار میان.. سختی هارو رد میکنن... بچه هاشون چی؟
مرسی از خانوم ماه :)... ک بخشی از زندگیشونو گفتن
مرسی از ناشر و نویسنده بخاطر ثبت بخشی از این زندگی 

بخاطر عظمتش... دوست دارم کتابو پیشنهاد کنم
اما بخاطر دردناکیش... راستش ن 🙃
#پیشنهادی_غیرِ_پیشنهادی
        

          آیا فک میکنین چون این کتاب خیلی سر و صدا نکرده، کتابه جذابی نیس؟
آیا فک میکنین چون ۶۰۰ صفحه‌اس خسته‌اتون میکنه؟

خب.. اگه اینجوری فک میکردین کاملن در اشتباهین :))
ی کتاب جذاب
با تصویرسازیای جذاب‌تر

مارا دختریه ک بهش خبر میدن پدر و برادرش تو جنگ کشته شدن و حالا اون حاکم خاندانشونه.. تو ی دنیا پر از خیانت و دسیسه و توطئه! 🤤
تصویرسازی و شرح همه حالات و فضاها تو کتاب خیلی خیلی خوبه... (مشخصن ترجمه خوبی هم داره :)) .. ینی ب راحتی میتونی خودتو اونجا و کنار شخصیتا تصور کنی :)

این کتاب اوله مجموعه سه‌جلدیه.. ک ب شخصه خیلی راضی بودم ازشو میرم سراغه جلد دومش :)

پی‌نوشت: منظور از تصویرسازی قدرت توصیف و دنیایی ک ساخته شده‌اس 😁
ن ک نقاشی داشته باشه 😁😁
        

          همین الان صفحه آخرشو بستم و .. وای!
سه‌گانه ی (چهارگانه دراصل!) میراثو خوندین؟ (مجموعه عزیزِ دلم!)
فک نمیکردم دیگه کتابی مثه اون بخونم!
داستان اژدهاها و سواراشون!
کلی اتفاقِ پس و پیشش
کلی پردازشِ قوی! از خود داستان تا شخصیتاشون!
البته ک هنوز جلد اوله و باید بقیه کتاباشم بیاد و بخونیم ببینیم ب این قوت هست یا ن (هه... هنوز مونده کتابی ب میراثه عزیزم برسه! 😏😂)
ولی برای جلد اول، خیلی راضی بودم :)
خیلی دوسش داشتم
هم کلی خندیدم... هم گریه کردم 🤧
بم چسبید :)

اسپویل صفحه آخرِ آخر:

.
ینی از اتفاقی ک افتاد پر برآم نموند 🤯
مثه ی دُم‌پَری ک ب بلوغ رسیده باشه... تک تکِ پرآم ریخت 🍃

.
        

          نیکولا واقعن توضیح میخواد؟ 😂
ی کتاب راجع ب زندگی ی پسر کوچولوی شیطون با دوستا و خونواده..
کتابای نیکولا همه‌اشون خیلی روون و ساده‌ان
تصویرسازیاشم عالین!
تو دسته‌بندی کتابای کودکه ولی واقعن از اون کتاباس ک از ۹ تا ۹۹ سال میخونه و لذت میبره! 😄😄
        

          همون‌قدر شیرین
مثه داستانای آنی‌شرلی! :)
هرچی میخوندم هم لذت میبردم ازش هم غصه میخوردم ک چرا ی تک جلده!
خیلی دوسش داشتم
خیلی چسبید بهم :)
        

          ی کتاب پر زرق برق ولی فقط همین
مگه اینکه خیلی کم سن باشین (ک کتاب در اون صورت مناسبتون نیس 😒)
یا کتاب با این ژانر و موضوع هیچ نخونده باشین ک این براتون متفااااوت و جذاااب ب نظر بیاد 😒
ابتدای کتاب و شروع موضوع کتاب خیلی شبیه مجموعه انتخاب‌ئه (ک خودش کتاب خیلیی قویی نبود 😐)  حالا اینکه اول کدوم کتاب نوشته شده.. نمیدونم - البته از نوع داستانش ب نظرم اون 🤔 -
باقی کتابم تمرکز رو چن تا موضوع غیر جذابه 😒

ب طور کلی.. کتاب رو برا کسایی ک دنبال ی فانتزی خوبن پیشنهاد نمیکنم
برا کسایی ک کلی کتاب خوندن پیشنهاد نمیکنم (براتون تکراری و ضعیفه)
برا کسایی ک تعریفا و شلوغ کاریای تبلیغاتی کتابو ندیدن، پیشنهاد نمیکنم

اگه خارج از این سه گروه بودین... بخونین 😁😂

پ.ن: با سن شخصیتای اصلی اصصصصصصصصلن کنار نیومدم 😐😐😐😐 خداوکیلی ۱۸ و ۱۹؟؟؟؟ خدایییییی؟ 😐
پ.ن۲: آخر داستان ی چرخش کاملن عجیب و غیرقابل باور (ها ها .. اصن مثه بقیه داستان نیس 😒😂) داره ... ک صرفن برای جذااااب تر شدن آخر داستان بوده... ک شبیه چرخشای داستان تو فیلم هندیاس 😂😂😂.. حالا اگهههه خوندین متوجه میشین 🤦🏻‍♀️😂😂
        

          چقد نوشتار و روند کتاب روون و دوست‌داشتنی بود 😍
چقد خوب شخصیت خانوم یامامورا (بابایی 😌) نشون داده شده بود
خیلی روند کتاب رو دوست داشتم
داستان زندگیشون رو از کوچیکشون شروع میکنه اما هیچ موضوعی رو زیاده کش نداده و اصلا طولانی روی یک موضوع یا تاریخ نمونده .. اتفاقات رو خیلی ساده و حتی کوتاه گفته .. ک با همین ۲۰۰ صفحه، روند زندگی ایشون و اتفاقات مهم تاریخی یا مهم زندگیشون رو کامل متوجه میشیم :)
دوس داشتم کتابش رو
شخصیت و زندگیشون رو بیشتر :)))
        

          الان من تا ترجمه و چاپ جلد دوم چیکاااار کنممم؟؟؟ 

بده مدت ها ی کتاب تخیلی خوب ک خوب پردازش شده باشه و چالشای خوبی داشته باشه
خیلی روونه و داستانش ب دل میشینه
من خیلی خیلی خوشم اومد
نمیدونم تا چاپ جلد دومش چیکار کنم واقعن
و چقد جون میده ی سریال از روش بسازننن 🤤 (فقط کاش خرابش نکن 😒)
        

          یکونیم ستاره دادم.. با این حال جلو دستمو گرفتم ک کمترش نکنم .. خوندش برام عذاب بود 🤦🏻‍♀️
موضوع داستان خیلی قشنگه و قلم نویسنده هم خوبه .. برای من یه خورده سخت بود چون عادت کردم ب قلمای روون تر.. اما بعده یکی دو فصل بهش عادت کردم.
مسئله من با کتاب جزئیات خاصیه ک درمورد اشخاص میگه.. من مطالعه خیلی زیادی در مورد داستانایی ک گفت نداشتم.. ب نظرم خیلی عجیب بودن و از ی جایی ب بعد واقعن آزار دهنده شد برام.
و تقریبا از وسطای کتاب فقط تند خوانی کردم ک کتاب رو نصفه نذاشته باشم. 🤦🏻‍♀️
اصلن پیشنهادش نمیکنم.. اصلن
        

          جزو کتابای خوب معمایی :))
خیلی جذاب بود و واقعن من خواننده رو میذاشت تو کلی سوال ک کی کیه... 
کی راست میگه کی دروغ
خیلی خوشالم ک خوندمش
البته ک چون همه معماهاش حل شده .. واقعن ب نظرم خوندن دوباره نداره ... همون ی بار بسه.. ولی میچسبه خوندش 😁
هم داستانش کشش داره
هم ترجمه‌اش خوبه
ب نظرمممم نویسنده اونقد داستانو خوبو جذاب پیش برده .. تیکه آخرش یکمی اضافه بود... نیازی نبود بهش
ولی خوب نویسنده من نیستم 🤷🏻‍♀️😁
.
.
.
.
ی نکته اسپویلی:
.
‌.
ی چی جا موند.. حالا یا شخصیت کتاب جا انداختش یا نویسنده... ولی با توجه ب اینکه نویسنده اینقده کامل و با دقت نوشته .. ب نظرم شخصیت کتاب این نکته رو جا انداخته و متوجه نشده
وقتی ایمی رفت تو اتاق مری بنده‌خدا... تختو زیر و رو کرد و فهمید شال بافتنیش اونجاس ب جای خودش.. دستاش خونی نشده بود
ولی وقتی جید و رامونا تختو نشون دادن تو نور ... خون تازه رو تخت ریخته بود
ینی ایمی اینجام باید متوجه میشد ک جید و رامونا دارن مارمولک بازی درمیارن دیگه 🚶🏻‍♀️😁