یادداشت مریم :)
1404/3/26
از همون روز اولی که آنی رو شروع کردم، جمله به جمله ی یادداشتی که میخواستم درموردش بنویسم تو ذهنم رژه میرفت ولی الان که تموم شده، راستش با این اتفاقا انگار اون دل و دماغ و شادیی که داشتم کمرنگ شده 🙃 با این حال چون آنی عزیزمه و هفت جلد حرفامو حواله دادم به جلد آخر، یکمشو مینویسم 🤷🏻♀️: معمولن جملهای ک همه میگن اینه: خوشبحال کسایی که فلان چیز رو ندیدن/نخوندن و میخوان برای بار اول ببینن/بخونن ولی برای من آنی متفاوته! من میگم خوش به حالِ من و سوز به دل همه اونا که تا ب حال نخوندن! فکر میکنم این بار دفعه سوم یا چهارمی بود که آنی رو کامل میخوندم و باید بگم هربار عینِ عینِ دفعه اول برام لذت بخش بود :)) با قسمتای خنده دارش (که خیلی خیلی زیادم هست) از ته دلم خندیدم و با قسمتای دردناکش (که کمه ولی واقعن دردناکه) از ته دلم گریه کردم انگاری که با آنی من بزرگ شدم! بار اول همسنِ آنیئه جلد اول بودم بار دوم همسن آنیئه دانشجو دفعههای بعدم همینطور و نکته جالب؟ همیشه و تو هر کتابی کارا و فکرای آنی رو درک میکردم! با تمام وجود! چطور ممکنه اینقده دقیق حس و حال هر بازه سنی رو نوشته باشه؟ به هرحال من عاشق آنیام و به هیچ عنوان به کسایی که آنی رو نخوندن حسودیم نمیشه! 😄
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.