یادداشتهای سیده محدثه موسوی (26) سیده محدثه موسوی 1404/4/21 آشوب مدام؛ چاقو و ایستادگی جلد 1 پاتریک نس 4.1 11 چیز زیادی برای نوشتن ندارم ولی باید همین یخته چیز میز رو به اشتراک بذارم تا بلکه یخته آروم شم💆♂🧘♂ من خیلی سخت یه کتاب یا یه مجموعه رو نصفه میذارم حتی اگه خوشمم نیاد باید تا تهش بخونم وگرنه میره رو مخم🫢 اما این کتاب با من کاری کرد که ترجیح میدم بیخیال دو جلد بعدی بشم🚶♂️ اول از همه بگم که ایدهی نویسنده خیلی باحال بود و واقعا منو جذب کرد ولی انقدر کشش داد که تهش حقیقتا با سر کوبوندم تو دیوار🤦♂️ دوما که برادر من تعلیق هم یه حدی داره! اینکه تو هی برای منِ خواننده سوال ایجاد کنی که ترغیب بشم به خوندن تکنیک معمول و از نظر من خفنیه ولی نه دیگه در این حد که من تا آخرای کتاب هیچی (علنا هیچی) دستم رو نگیره! و بعدشم چی؟ تهش دو قطره بهم اطلاعات بدی؟ نه متشکرم! سر همون دو قطره اطلاعات هم کلی اذیت کرد و هی ما رو برد لب چشمه و تشنه برگردوند... سوما که منطق داستان رو نود درصد جاها درک نکردم و اینجوری بودم که مگه میشه؟ مگه داریم؟ خلاصه که خوب شروع کردی مرد ولی همونجا متوقف شدی🚶♂️ 0 2 سیده محدثه موسوی 1404/4/8 افسون خارها مارگارت راجرسون 4.0 17 افسون خارها کتابی بود که دوستش داشتم (اصلا از همون خط اول که گفت «برای تمام دخترانی که خود را در کتابها مییابند» من دل رو دادم رفت😅) ولی از گوشه و کنارش چیزایی پیدا میکردم که درست و منطقی نبود و باعث شد همچی یخته کمتر دوسش داشته باشم🫠 🛑کتاب ایدهی خفن و دنیای بسیااااار جالب، زیبا و شگفتانگیزی داره که تو رو به خودش جذب میکنه و سوالایی رو تو ذهن به وجود میاره که به خوبی درگیرت میکنن🤗 🛑تقریبا میشه گفت روند داستان خوبه گرچه حدود ۷۵ درصد یکمی کند میشه و زیادی کشش میده😶🌫 🛑توصیفات کتاب وقتی در مورد فضاها و احساسات حرف میزد، خیلی دلنشین بودن اما وقتی به نکات مهم و صحنههای نبرد میرسید، یک مقداری گنگ و غیرقابل فهم میشدن (تا جایی که گفتم نکنه مشکل از ترجمه باشه و میرفتم اصلش رو هم نگاه میکردم ولی نچ😶🌫) 🛑اونطوری که باید و شاید به شخصیتها پرداخته نشده بود که شاید به خاطر تکجلدی بودن کتابی باشه که میخواد یه همچین دنیا و اشخاصی رو توصیف کنه (لقمهی گندهتر از دهن و این صحبتا😶🌫) ضمن اینکه گاها به نظر میرسید جادو تو این دنیا حد و مرز و قانونی نداره (اگرم داشت خوب توضیحش نداده بود حقیقتا🚶) 🛑شخصیت اصلی هم یکمی زیادی قوی و خفن بود و تو منطق من یکی حداقل نمیگنجید! یعنی مردی مجیستر (جادوگر؟) با اون دبدبه و کبکبه هم اینشکلی نبود🤦♂ بعد تازه این دلیل خفن بودنش هم برام یهجوری بود! نه که دلیل بد یا غیرمنطقیای باشه ولی کاش حداقل یکم بیشتر توضیحش میداد و بازش میکرد🚶 در کل البته من ناتانیل و سیلاس رو خیلی بیشتر از الیزابت دوست داشتم😅 🛑داستان اینجا و اونجا پالسهای هیجانی خوبی به خواننده میداد و غافلگیرش میکرد جوری که مشتاق این بود که ببینه حالا قراره چی بشه ولی از طرفی خیلی زود جمعش میکرد و اون ذوق و شوق خیلی سریع بادش میخوابید🚶 🛑تو جاهای مختلف داستان سوالایی برام پیش اومد که تا آخر منتظر بودم یه جایی و به یه طریقی بهشون جواب داده بشه که این اتفاق برای همهشون نیافتاد🚶 (البته این ممکنه به خاطر این موضوع هم باشه که من زیادی سوال میپرسم، خواهرجان در جریانن😁) 🛑راجع به داستان عشقی هم باید بگم که کیوت و دوستداشتنی بود ولی شروع خوبی نداشت! یعنی من نفهمیدم که اینا کی از رو مخ هم بودن رسیدن به عاشق ماشقی. بعدش خوب بودا! کلکلها و خوشمزهبازیاشون رو دوست داشتم حقیقتا، خوب عشق بینشون رو توصیف کرده بود🤧 ولی خب به نظرم یهویی بهش رسیدن، انگار که نویسنده یادش رفت یه تیکه رو برامون تعریف کنه😶🌫🤷♂ 🛑پایان کتاب هم به نظرم منطقی و در خور اون چیدمانی بود که پلهپله شکل داده شده بود. در کل پایانش رو دوسش داشتم مخصوصا اون آخر آخرش که... If you know, you know😏 🛑نکتهی آخر که شاید اگه خواهرم بهش اشاره نمیکرد متوجهش نمیشدم، مربوط به اسم کتاب بود؛ اینکه وجه تسمیهش (همیشه دلم میخواست از این عبارت استفاده کنم🥹) چی بود دقیقا؟ متوجهم که فامیلی داوشمون (ناتانیل🤭) thorn بود و به معنای خار، ولی خب چرا؟ تا حدود ۷۰ درصد که اصلا اشارهای بهش نمیشه و بعدشم به نظرم اونقدری خاص و مرتبط نبود که بخواد بیاد رو عنوان داستان🤷♂ در نهایت و با وجود همهی اینها، آیا از خوندن کتاب راضیم؟ بله، بله قطعا😊☺️ پینوشت: کتاب رو صوتی گوش کردم ولی چندان جالب نبود. گوینده با مکثهای بیجا و تلفظهای اشتباهی که گاه و بیگاه داشت، مفهوم رو به درستی نمیرسوند و از طرفی آهنگهایی که اول و آخر بعضی از فصلهای کتاب پخش میشد به قدری بلند (و حتی میتونم بگم ناهنجار!) بود که اصلا جملات رو درست نمیتونستم بشنوم🚶 2 19 سیده محدثه موسوی 1404/4/7 کتاب فروشی خانه به خانه کارسن هن 4.4 7 داستان در مورد یه پیرمرد کتاببر و مشتریهاشه که کتاب با زندگیهاشون پیوند عجیبی خورده:) کارل شخصیت اصلی داستانه که کارش تحویل سفارش مشتریهای کتابفروشی دم در خونههاشونه و از این کار هم به شدت راضیه و لذت میبره. همیشه هم یه رویهی یکسان داره؛ انتخاب کتابهایی خاص برای هر فرد به تناسب شخصیت و علایقش، بستهبندی تمیز و بینقص، و حتی مسیری مشخص و همیشگی برای رسیدن به مقصد. آمّااااا یه روز سر راهش سروکلهی یه دختربچهی پرحرف پیدا میشه که با اصرار کارل رو همراهی میکنه و هیچجوره هم راضی نمیشه که سرش به کار خودش باشه و پیرمرد بیچاره رو به حال خودش ول کنه😁 البته که نهایتا شاشای ۹ ساله جوری با کتاببر داستان ما رفیق میشه که تصور نبودنش هم برای کارل ناراحتکننده و سخته🥺 کتاب به شدت برای من پر از حس خوب بود. درسته که یه جاهاییش ناراحت میشدم یا دلم میخواست بعضی شخصیتا رو (دارم به تو نگاه میکنم سابینه😒) خفه کنم؛ ولی سادگی، مهربونی و گوگولی بودن کارل، و بامزگی و بعضا حرصدرآر بودن کارای شاشا حقیقتا همهی اینا رو میشست و میبرد🥹 تفکرات کارل و اینکه همهی زندگیش کتابها بودن و برای حل هر مشکلی از کتاب بهره میبرد، برام خیلی عزیز و ملموس بود و باعث میشد بینهایت این شخصیت رو دوست داشته باشم و باهاش همزادپنداری کنم🫠 اشارات داستان به کتابهای مختلف و شخصیتهاشون رو هم خیلی دوست داشتم ولی حیف که خیلیها رو اصلا نشنیده بودم و مطمئنم اگر اونها رو میشناختم، میتونستم خیلی بهتر با کتاب ارتباط بگیرم:( برای نکتهی آخر هم میتونم اینو بگم که یه کوچولو به نظرم میتونست پایان کتاب رو مفصلتر بگه و انقدر سریع جمعش نکنه🚶 (مثلا اون دخترهی کذا آخرش متنبه بشه🫤) پینوشت: یه جایی تقریبا آخرای کتاب با همچین جملهای مواجه میشیم👇 «کتابها به کسی احتیاج داشتند که راه را نشانشان دهد.» و این بهترین چیزیه که درمورد کارل میشه گفت🙃 0 12 سیده محدثه موسوی 1404/3/28 حماسهی سجادیه؛ اگر غم لشگر انگیزد جلد 2 سید مهدی شجاعی 4.4 15 محوریت این جلد از کتاب واقعهی حرّهست، همون کشتار وحشتناک مردم مدینه توسط لشکر شام و به فرماندهی مسلم بن عقبه که به شخصه واقعا چیز زیادی درموردش نمیدونستم🚶 و اما بعد... راستش این جلد رو کمی تا قسمتی بیشتر از جلد قبلی دوست داشتم؛ هم قسمتای حضور شیطانش بیشتر بود و حرفایی که میزد جالبتر (نه به اون معنیاااا😶🌫)، هم نویسنده لطف کرده بود یکم از حجم منبر رفتناش کم کرده بود🙄 و البته هنوز هم منبراش برای من یهجوری بودن؛ چه از نظر محتوایی چه از نظر تکرار صدبارهی یک حرف! قشنگ یه جاهایی اینجوری بودم که بااااااشهههه فهمیدم تو از فلان و بهمان خوشت نمیاد و به نظرت اشتباهن، ول هاکن برار (شرمنده مجبور شدم برای ابراز حس درونیم به گویش مادریم رجوع کنم😁🤭) ولی هرچی هم به منبراش گیر بدم نمیتونم از خیر قلم قشنگش بگذرم🫠 اصن زیباییه که از جملات و عباراتش میچکه🤌 همیشه تو کتابا این جمله رو در توصیف بعضی شخصیتها میخوندم که «کلماتش را با دقت انتخاب میکرد و هر کدام را در جای مناسب خودش به کار میبرد»، این قشنگ در مورد قلم این بشر صدق میکنه:) یکی از نمونههای جالبش برای من اون قسمت داستان آبان ایرانی بود (که خود اصل داستانش به شدت زیبا و جذاب بود برام🥺🥹). از همون اول که اون فصل رو شروع کردم، حس میکردم فضا و مدل نوشتار به نسبت ایرانیتر و به ادبیات ما نزدیکتره. و جلوتر که رفتم دیدم خیلی ریز ریز از نوشتن به سبک فارسی قدیم، متن رو کشونده به فارسی امروزی، که بتونه اون سیر تغییر زبان رو نشون بده؛ تغییر زبانی که خود آبان هم بهش اشاره میکنه: «به تدریج زبانی تازه برساختم که بنیان آن پارسی بود اما به لغات و ترکیبات زیبای عربی آذین یافته بود.» و در نهایت، همون نتیجهی نهایی رو میخوام بگم که تو مرورم از جلد قبل نوشته بودم، اینکه «خوندن این کتاب علاوه بر اینکه با ادبیات قشنگش روحم رو نوازش داد باعث شد اطلاعات جدید و خوبی بهم اضافه بشه و شخصیتها و وقایع و روایاتی آشنا بشم که شاید فقط ازشون اسمی شنیده بودم و چیز بیشتری نمیدونستم.☺️» (چه عیبی داره آدم هندونه زیر بغل خودش بذاره و به خودش رفرنس بده؟😁) 0 7 سیده محدثه موسوی 1404/3/27 سه غریبه در شهر مارگارت پترسون هدیکس 3.5 4 کتاب رو اواخر فروردینماه خوندم و فراموش کردم براش بنویسم. اما اونقدری یادم هست که بگم داستانش شروع بسیار جالب و جذابی داره و تا اواسط کار که هنوز نمیدونی چهخبره واقعا همش دنبال اینی که بفهمی چطور شد که ایطور شد؟ (هرچیزی بیشتر از این بگم داستان رو لو میده و مزهش میپره) در واقع ماجرا قشنگ تو رو درگیر میکنه و دنبال خودش میکشونه. موضوع داستان (بعد از اینکه برام روشن شد که چیه) هم واقعا جدید و خفن بود. فقط یه جاهایی حس میکردم منطقش مشکل داره ولی در کل راضی بودم حقیقتا. پینوشت: این کتاب اولین جلد از یه مجموعهی سه جلدی به اسم «اسرار خانوادهی گریاستون» هست که جلد آخرش هنوز ترجمه نشده. 2 3 سیده محدثه موسوی 1404/3/20 هدف کره ماه (ماجراهای تن تن 16) هرژه 4.9 2 این یکی از سری ماجراهای تنتن بود که واقعا باهاش خندیدم. از یه طرف کاپیتان بیچاره که هی بدشانسی میآورد و کلهش خراب میشد و اصلا نمیدونست اونجا داره با خودش و زندگیش چه کار میکنه😁 از اون طرف تورنسل بدبخت و عزیز که همیشه همه فکر میکنن یه تختهش کمه (به جز اون بحث کارای علمیش البته!) ولی آخرش تو این قسمت بالاخره رد میده و میزنه به سیم آخر و از خودش (اون چه جور!) دفاع میکنه😅 سر این قسمتاش واقعا از تهدل و بلند بلند خندیدم😂 0 3 سیده محدثه موسوی 1404/3/12 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 461 بالاخره با این کتاب تولستویخوانی رو تونستم شروع کنم😁 همین الان هم تمومش کردم و عجبا... مدتها کتاب دستم بود و پیش نمیومد برم سراغش. بالاخره وقتی صاحب کتاب خواست ازم پسش بگیره به دو رفتم تا بخونمش. اولش زیاد برام جالب نبود، فکر میکردم خب چی میخواد بگه الان؟ مردی مُرد؟ داره داستان زندگیش رو میگه؟ همچین زندگی خاصی هم نبوده حالا، حتی دلیل بیماری و اینهاش هم اونقدر توجهم رو به خودش جلب نکرد. همینطور که پیش میرفتم خیلی حس اینو داشتم که الان مثلا میخوای از مرگ و اینا با من حرف بزنی برادر؟ مو خودوم ته این چیزا رو در آوردم بس که بهش فکر میکنم، فکر نکنم چیز جدیدی بتونی بهم بگی🤭 اما با این وجود ادامه دادم و یواش یواش توی سطرهای کتاب گم شدم؛ جوری که خودمم نفهمیدم دقیقا از کِی و کجا بود که تولستوی غافلگیرم کرد و نشونم داد که اتفاقا خیلی حرف برای زدن داره. نمیتونم دستمو رو خط خاصی بذارم و توصیفش کنم، صرفا خیلی کلی میتونم در موردش حرف بزنم و وقتی که آخرین صفحه رو هم خوندم، یک حس تلخ و گزنده و از همه بدتر، ملموسی در من بیدار شد که بابتش احتمالا مغزم تا مدتی درگیر خواهد بود🚶♂️ اما در آخر اگر بخوام یک جمله رو اینجا بذارم تا برای خودم از این کتاب به یادگار بمونه، این رو مینویسم: «در گذشتههای بسیار دور، در آغاز زندگیام یک نقطهی روشن وجود داشت و بعد از آن پیوسته رو به ظلمت پایین میروم و پیوسته بر سرعت سقوطم افزوده میشود.» 0 7 سیده محدثه موسوی 1404/3/10 مادربزرگ سلام می رساند و می گوید متاسف است فردریک بکمن 4.1 84 کتاب رو پایان نزده بودم که "مثلا" یادم بمونه و براش یادداشت بنویسم اما خب گویا تاثیری نداشت😅🤦♂️ با اینحال اونقدر این کتاب برای من عزیز بود که دلم نیومد هیچی ننویسم. آخه از همون شروعش خودش رو تو دلم جا کرد و از نیمه به بعد دیگه به زور زمین میذاشتمش. توصیفاتش با حال و خلاقانه بودن و خیلی راحت خودشونو تو دلم جا میکردن:) داستان از زاویه دید السا که یه دختربچه "تقریبا ۸ ساله"ست روایت میشه که یکمی با همسن و سالهای خودش متفاوته و به همین دلیل هم تقریبا تنها دوستش مادربزرگشه که اونم به همون میزان (بلکه بیشتر) متفاوت و عجیب غریبه😁 مادربزرگ واقعا عشقه یعنی همهی کاراش و حرفاش باحالن و آدمو به خنده میندازن. برای نوهی عزیزش و خوشحالیش هر کاری میکنه و باعث میشه کلهی مامان السا (دختر خودش) از دست کاراش واقعا خراب بشه. مادربزرگ هر شب السا رو با خودش به سرزمین "تقریبا هنوز بیدار" میبره و قصههایی مختلفی براش تعریف میکنه که شخصیتهاش شاهزادهها، شوالیههای شجاع و موجودات عجیب و غریبی هستن که خیلیاشون (اونطور که بعدا مشخص میشه) تو زندگی واقعی هم وجود دارن:) اما متاسفانه همهی اینا با مرگ مادربزرگ تموم میشه:( البته مادربزرگ همیشه حواسش به نوهش هست و برای بعد از مرگش هم برنامههایی داره؛ اون السا رو دنبال پیدا کردن گنجی میفرسته که به یه ماجرای جالب تبدیل میشه که طی اون السا با زندگی و شخصیت آدمهای اطرافش بهتر آشنا میشه و اینجاست که میفهمه شخصیتهای قصههای مادربزرگ خیلی هم خیالی نیستن و بالاخره باهاشون تو دنیای واقعی روبهرو میشه. در کل با این داستان احساسات مختلفی رو تجربه کردم؛ خنده، غم، هیجان و ... از وسطای کتاب، داستان اوج میگیره و دیگه هر لحظه یه چیز تازه و جالب برای ارائه داره و تو هم مشتاقانه منتظری که گرهی جدید داستان برات باز بشه. پینوشت: در پاسخ به اونایی که میگفتن وقتی داستان بریت-ماری رو بفهمی انقدر بهش گیر نمیدی هم باید بگم که من از همون اولاش یه حدسایی راجع به این بشر میزدم و بابتش خیلی هم ناراحت شدم ولی بازم برای نادیده گرفتن تومخیهاش کافی نبود حقیقتا😶🌫 تقریبا همونجوری که آلف با وجود اون بحث کذا همچنان به خاطر حمایتهاش و کاراش برام گوگولی و محترم بود و حس خوبی بهش داشتم😶🌫 پینوشت دوم: من کتاب رو صوتی و با صدای خانم محبوب گوش کردم و واقعا از اجراشون لذت بردم، بسی پیشنهاد میشه😊 27 35 سیده محدثه موسوی 1403/12/29 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 86 اولینبار وقتی نوجوون بودم (احتمالا حدود ۱۵ سالگی) وقتی رفته بودم نمایشگاه کتاب دوتا کتاب بود که خیلی دلمون میخواست بخونیمش، یکی دزیره بود و اون یکی گمونم جینایر. با دوستم قرار گذاشتیم که یکی رو من بخرم و یکی دیگه رو اون و بعدا با هم جابهجا کنیم (که البته هیچوقت نکردیم😅) از تجربهی اون زمانم در این حد یادمه: داستانی عاشقانه که تو فرانسهی بعد از انقلاب کبیر اتفاق میافته، ماجراهای زنی که خودش رو خیلی معمولی میدونست اما دل چند نفر از کلهگندههای زمان خودش رو برده بود😶🌫 بگذریم کتاب در واقع دفتر خاطرات همشهری دزیره کلاریه که پدرش (یه تاجر حریرفروش انقلابی) بهش هدیه داده و ازش خواسته خاطراتش رو بنویسه. چند سالی از انقلاب کبیر فرانسه گذشته که دزیره خیلی اتفاقی با خانوادهی بناپارتها آشنا میشه و از این طریق به ناپلئون و سرنوشتش گره میخوره. از اونجایی که خیلی وقته کتاب رو تموم کردم فقط میتونم تیکه تیکه نکتههایی که رو مخم حک شده رو بگم و احتمالا بینشون خیلی پیوستگی وجود نخواهد داشت😅 🛑اولین نکتهی مثبتی که به ذهنم میاد بحث تاریخی کتابه. با اینکه خیلی از دیالوگا و بعضا ماجراهای ریزریز یا احساسات شخصیتها زاییدهی تخیل نویسندهن اما مباحث کلی کتاب واقعیه و میتونه یه دید خیلی خوبی از تاریخ فرانسه به آدم بده؛ جنگها و مذاکرهها و وقایع تاریخی اصلی. حقیقتا خودم پایهی اطلاعاتم در مورد فرانسهی اون زمان رو از این کتاب یاد گرفتم😶🌫 🛑مسئلهی بعدی جمهوری بیچارهی فرانسه و بلاهاییه که سرش اومد (فقطم منظورم ناپلئون نیست!) خیلی سر این قسمتاش حرص خوردم. مردمی که با هزار سختی و بعد از شورشهای کوچک بسیار بالاخره موفق میشن انقلاب کنن (اونم چی، انقلاب کبیر فرانسه) اما همهی امید و آرزوهاشون تو یه بازهی کوتاه بعدش به فنا میره. سردمدارایی که دم از آزادی و جمهوری میزدن عملا دونه دونه مخالفش عمل میکنن و هر کدوم یهجور (یکی از داخل و اونیکی از خارج) گند میزنن بهش🚶 🛑مورد بعدی خود دزیرهست. در کل شخصیتش رو دوست داشتم. برای فرانسهی اون زمان (الان رو کاری ندارم😶🌫) خیلی پاک و معصوم بود حقیقتا🥺 اولای داستان دزیره یه دختر جسور و سرزندهست که دوست داره خودش برای زندگی خودش تصمیم بگیره. اما جلوتر که میره، شاید به خاطر مسائلی که براش پیش میاد، خیلی آرومتر و سرخوردهتر میشه. با اینکه بعد از آشنایی با همسرش خیلی خودش رو جمع و جور میکنه اما بازم به اون شخصیت قبلی خودش برنمیگرده و خیلی جاها هم بدون هیچ تلاشی صرفا بیخیال همهچی میشه و میذاره میره (میدونم گنگ گفتم ولی بیشتر بگم لو میره خب🚶) یه جورایی انگاری به جای اینکه بخواد اندکی همت کنه و خودش رو با شرایط جدید (که انصافا هم شرایط سختیه) وفق بده، ترجیح میده کلا زندگی جدید و شوهر و بچه رو ول کنه و برگرده به زندگی قبلی خودش:/ 🛑مورد بعدی صوت کتابه. من نسخهی صوتی کتاب رو با اجرای خانم بهناز بستاندوست گوش دادم که خیلی زیبا ماجرا رو روایت میکردن. اولش نمیخواستم کتابی رو که قبلا خوندم دوباره بخونم (اونم کتاب به این طولانیای) اما بعد از اینکه به پیشنهاد خواهرم یکمش رو گوش دادم واقعا جذبم کرد و باعث شد دوباره برم سراغش😅 خلاصه که خوندنش بسیار توصیه میشود😁 2 46 سیده محدثه موسوی 1403/10/22 نامزد گلوله ها مرتضی سرهنگی 4.3 37 کتابی عزیز دربارهی شخصی گرامی:) روایت جناب سرهنگی و صفحهآرایی متفاوت کتاب رو بسیار پسندیدم. کتاب صد و اندی صفحهست و از ابتدا به شرح مختصر نقاط مهم زندگی سردار پرداخته و دید کلی و خوبی از تلاشهای فراوان این مرد خستگیناپذیر به آدم میده🫠 به خاطر وقفهای که در تموم کردن کتاب افتاد (و اتفاقاتی که در جبههی مقاومت در این چندماه اخیر رخ داده) حسم نسبت به صفحات پایانی کتاب خیلی با زمانی که کتاب رو شروع کردم فرق میکرد؛ شاید بیشتر از همه به خاطر شهادت سیدمقاومت:) 0 19 سیده محدثه موسوی 1403/10/22 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 215 شاید روزی بیشتر بنویسم اما فعلا به همین یادداشت کوتاه بسنده میکنم (چون همین الان هم نوشتنش کلی به تاخیر افتاده): کتابی که مدتها بود قصد خوندنش رو داشتم و با تشکر از دوستان بالاخره فرصتش پیش اومد🩵 شروع کتاب بسیار جذاب و درگیرکنندهست. مغزم تمام مدت با شخصیت کتاب همراهی میکرد و به عاقبت خیرش امید داشت:) در جایجای کتاب و توصیفات جالبش، شخصا سعی میکردم مواردی رو با دنیای امروز خودمون تطبیق بدم که خب خیلی هم عمل دور از ذهنی نیست و احتمالا همهی خوانندههای این کتاب اینکار رو انجام میدن. اما اینکه به چه و چطور ربطش بدین به نظرم به پیشینهی سیاسی و فکری مخاطب هم بستگی داره؛ if you know, you know😏 یکجایی در اواسط کتاب، که شخصیت اصلی شروع به خوندن کتابی در مورد [آنطور که در ترجمه اومده] "نظام اشتراکی گروهسالارانه" میکنه، روند کتاب بسیااااار برام کند شد و کمی تا قسمتی باعث شد کتاب رو کنار بذارم😶🌫️ نکتههای جالبی رو توی این قسمت بیان میکنه اما همینها رو قبلتر و در خلال داستان و حتی جلوتر و در ادامه خیلی روانتر و زیباتر مطرح کرده، بدون اینکه حوصلهی منِ مخاطبی که از این مدل کتابها بیزارم رو بخواد سر ببره... در نهایت که از خوندنش راضیم و احتمالا توصیهش هم میکنم😉 0 33 سیده محدثه موسوی 1403/9/13 فادیا؛ بازگشت به خانه حدیث افخمی 2.9 16 فادیا یه کتاب علمی-تخیلیه که تو ایران سال ۱۴۱۸ اتفاق میافته. 💢سال وقایع رو گفتم چون یکی از بزرگترین مشکلاتم با کتاب همینه. تو این کتاب با فناوریهای بسیاااااار پیشرفتهای مواجه میشیم که هرجوری بهش فکر میکنم تا ۱۵ سال دیگه قرار نیست اتفاق بیافتن🚶♂ واسه یه لحظه با خودم گفتم خوب اصلا تا اونموقع اینقدر پیشرفت اتفاق نیافته، چه اشکالی داره؟ مگه همهی تصورات ژول ورن اتفاق افتادن؟ ولی بعد با خودم فکر کردم یکم قضیه فرق داره، چشماندازی که کتاب ازش حرف میزنه یکم زیادی نزدیکه و یهجورایی اجازه نمیده این قضیه تو کت من بره😶🌫 مخصوصا که این فناوریهای کذایی کاملا در سطح جامعه فراگیر شدن و خیلیهاشون در دسترس "همهی" مردم قرار دارن! 💢چیز دیگهای هم خیلی نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم بیان مسائل مذهبی توی کتاب بود. با بیانش مخالف نیستم اما اینجوری بود که یکهو و بدون هیچ پیشزمینهای میومد از یکسری مسائل مذهبی (مثل بسمالله گفتن برای شروع کار یا توسل به امام زمان (عج) و نماز و عزاداری و اینها) حرفی میزد و بعد دیگه خداحافظ! به قول امام (ره) خب که چه؟ الان باید با این قضیه من چه کنم؟ درسی بگیرم؟ توجهم رو جلب کنه؟ چی؟! بعد میدیدی که خود شخصیت اصلی هم که تا دو روز قبلش هیچ ارتباطی با این مسائل نداشت و ازشون چیزی نمیدونست خیلی راحت اینها رو پذیرفته! خب این از نظر من خیلی دور از ذهنه🚶♂ 💢مسئلهی بعدی مبهم بودن توصیفات کتابه! من آدمی هستم که خیلی آروم کتاب میخونم چون همیشه یا دارم وسطش یه چیزی رو سرچ میکنم یا درگیر فضاسازی کتاب میشم و سعی میکنم خودم رو توش تصور کنم. ولی تو فادیا خیلی کم تونستم این کار دومی رو انجام بدم. محیط، رباتها، وقایع و خیلی چیزای دیگه خیلی ابهام داشتن. جوری که گاهی واقعا نمیفهمیدم الان چرا این اتفاق افتاد؟ یا چیشد که فلانی فلان حرف رو زد؟ یا اصلا این سروکلهی فلان چیز یهو و از کجا پیداش شد؟ حتی به قول خواهرم (که با هم و جمعی از دوستان کتاب رو خوندیم) یه جاهایی آدم حس میکرد نویسنده یادش رفته ماجرای قبل یا بعد از فلان اتفاق رو توضیح بده🚶♂ جوری که منم برگشتم به شوخی گفتم اگه ترجمه بود با خودم فکر میکردم مترجم چیزی رو جا انداخته و از روش رد شده😶🌫 💢اما خب گذشته از اینها ایدهی اصلی کتاب رو دوست داشتم و احساس میکنم خیلی قشنگتر و بهتر میشد بهش پرداخت🚶♂ شاید هم به خاطر همینه که انقدر از خوندنش سرخورده شدم☹️ 💢از حق نگذریم بعضی از شخصیتهای کتاب رو خیلی دوست داشتم و به خوبی تونستم باهاشون تونستم ارتباط بگیرم، گرچه همینها هم گاهی به دلیل همون ابهام کذایی که پیشتر گفتم باعث خطخطی شدن اعصابم میشدن😶🌫💙 2 20 سیده محدثه موسوی 1403/8/27 گنج راکام سرخ پوش هرژه 4.8 2 منتظر بودم این جلد رو هم تموم کنم تا ببینم سرنوشت این گنج کذایی چی میشه آخر خوب بود ولی یکم زیادی هردمبیل بود و یه سری اتفاقا بیدلیل میافتادن🤷♂️ یکمم با نسخهی سینمایی که سال ۲۰۱۱ پخش شد مقایسه میکردم. اون فیلم ترکیبی از سه جلد کمیک اصلیه: گنج راکام سرخپوش، راز اسب شاخدار و خرچنگ پنجه طلایی. به نظرم فیلم قشنگ اینا رو با هم ترکیب کرده بود و انسجام بیشتری هم داشت😶🌫️ پینوشت: یکم هم این مقولهی اسامی برام جالبه. مثلا اسم سگه میلوئه و تو انگلیسی اسنویی؛ حالا این خیلی غیرمنطقی نیست چون تو ورژن انگلیسی اومده اسمش رو ترجمه کرده. اما مثلا دوپونت و دوپونط تو انگلیسی تامپسون و تامسون هستن یا همین آقای پروفسور تورنسل تو ورژن انگلیسی اسمش کلکیولسه که بعید میدونم اینا هم صرفا ترجمه شده باشن😶🌫️ خلاصه نمیدونم چرا تو انگلیسی چون شده🚶♂️ 4 9 سیده محدثه موسوی 1403/8/26 ماجراهای تن تن: ستاره ی اسرارآمیز جلد 10 هرژه 4.3 1 خیلی پسندیدم🤌 بیشترشم به خاطر وجود کاپیتان هادوک که خیلی از دستش خندیدم😁 از همون جلد قبلی که وارد داستان شد با اون عدم تعادل روانیش که یهو عنان از کف میداد و شروع میکرد به داد و قال تونست خودشو تو دل منِ مخاطب جا کنه😅 اون خوددرگیریهایی هم که سر الکل خوردن با خودش داره یه نمک دیگهای داره خدایی😆 ضمن اینکه کلا هم داستان نسبت به کارای قبلی متفاوتتر بود، متفاوتِ خوب! 0 13 سیده محدثه موسوی 1403/8/26 ماجراهای تن تن: عصای سلطنتی جلد 8 هرژه 3.9 6 این یکی واقعا خوب بود. هم خط داستانی خوبی داشت، هم اون هرجومرجهای معمولی که تو داستانهای تنتن وجود داره. و علاوه بر اینها یه عنصر کارآگاهی هم بهش اضافه شده بود که برای منی که داستانای معمایی دوست دارم جذابتر از قبلش کرد😁 0 9 سیده محدثه موسوی 1403/8/26 ماجراهای تن تن: جزیره سیاه هرژه 3.7 1 این جلدش هم خوب بود ولی خب یکم زیادی درهم و برهم بود😶🌫 انقدری که دنبال خلافکارا بود و هی داستان پیش میاومد که آدم یادش میرفت اصل قضیه چی بوده🚶 ولی خب تیکههای بامزه هم کم نداشت مثلا اون قسمتی که داشتن دنبال کلید گاراژ آتشنشانی میگشتن خیلی بامزه و chaotic بود🤌😅 4 13 سیده محدثه موسوی 1403/7/28 جمشید: طلوع اشکان رهگذر 3.7 10 درسته که ادامه داره ولی حقیقتا از نظر داستانی، تو این جلد چیز خاصی دست آدمو نمیگیره. حتی در حد یه مقدمه! ولی تصویراش واقعا خوب کار شده بود🤌 البته میشه گفت در عین جذابیت اندکی هم شلوغ و گیجکننده بود😶🌫️ 0 6 سیده محدثه موسوی 1403/7/28 ماجراهای تن تن: تن تن گوش شکسته جلد 6 هرژه 4.3 3 این جلد هم واقعا پرماجرا بود و داستان جالبی داشت، از سوءقصدهای مختلفی که به جون تنتن و بقیه میشد بگیر تا داستانهای بروز انقلاب و جنگ و مثل همیشه دخالت آمریکاییا و انگلیسیا برای سود خودشون (همون راه انداختن جنگ برای بهره بردن از نفت و در عین حال فروختن اسلحه برای سود بیشتر، چون چرا که نه!) کلا این اشارههای ریزی که جابهجا به اینجور مسائل میکنه رو دوست میدارم. مثلا فکر کنم تو جلد "تنتندر آمریکا" بود که به لینچ کردن رو مخ آمریکاییا و رفتار مزخرفشون با سیاهپوستا اشاره کرده بود. و البته همچنین غصب زمینای سرخپوستا و تغییر کاربریشون بدون اینکه حتی به نظرشون اهمیت بدن! پیامای مثبتی رو هم تو خودش داره، همینکه مثلا خوبی که به کسی بکنی بیجواب نمیمونه و بالاخره بهت برمیگرده. خلاصه که لذت بردیم:) 0 6 سیده محدثه موسوی 1403/7/27 ماجراهای تن تن: گل آبی هرژه 4.3 4 از جلد اول که شروع کردم خط داستانی و ترسیم تصاویر به نظرم خیلی ساده و ابتدایی میومد. روایت هم خیلی پراکنده بود و همش از شاخهای به شاخهی دیگه میپرید. ولی تو این جلد و جلد قبلیش (سیگارهای فرعون) اوضاع به طرز چشمگیری بهتر شد و با روایتی منسجمتر و مرتبطتر روبهرو شدم. پیچیدگیها و سورپرایزهای داستان هم واقعا بهجا بود و آدم رو به وجد میآورد. 0 4 سیده محدثه موسوی 1403/6/11 حماسهی سجادیه؛ تویی به جای همه جلد 1 سیدمهدی شجاعی 4.5 28 کتاب به روایت اتفاقاتی که بعد از واقعه کربلا رخ دادن میپردازه و گهگداری به عاشورا و حتی زمان امام علی (ع) هم گریزی میزنه. اولین چیزی که توجه شخص من رو به این مجموعه جلب کرد همین برههی تاریخی انتخاب شده بود. برههای که کمتر راجع بهش صحبت شده ، اغلب زیر سایهی وقایع عاشورا گم شده و اونطور که باید و شاید بهش نپرداختیم.🧐 و اما بعد... بخشهایی کتاب از زاویهی دید شیطانه که به نظرم یکی از جالبترین قسمتهاش محسوب میشه. این تیکهها یه زبان آمیخته به طنز دارن و طرح و نقشههایی که شیطان ریخته رو بیان میکنن.😅 توصیفات ادبی کتاب و کلمات و جملاتی که به کار برده شدن خیلی زیبان و به شدت به دل میشنن، طوری که گاهی میدیدم دارم خط به خط کتاب رو هایلایت میکنم😁 اما جاهایی هم هست که نویسنده اندکی بیش از حد بالای منبر رفته و یک حرف رو بارها و بارها (به معنای واقعی کلمه!) تکرار کرده که از یه جایی به بعد حقیقتا خستهکننده میشه🚶 مشکل دیگهای هم که داشتم این بود که احساس میکردم اون جایی که نویسنده از حکومت امام علی(ع) صحبت میکنه، ناقصه؛ به این معنا که اون وجه از حکومت رو که میپسندیده مطرح کرده و بخشهای دیگه رو (به هردلیلی) اصلا بهش نپرداخته! در صورتی که اینها مکمل همدیگه هستن، ترکیب اینهاست که حکومت امام رو تشکیل داده. قطعا کامل و جامع مطرح کردن یه همچین چیزی کار سختیه ولی اینطور مطرح کردنش هم میتونه تصورات غلطی رو در ذهن مخاطب ایجاد کنه🤷♂ ولی در نهایت، خوندن این کتاب علاوه بر اینکه با ادبیات قشنگش روحم رو نوازش داد باعث شد اطلاعات جدید و خوبی بهم اضافه بشه و شخصیتها و وقایع و روایاتی آشنا بشم که شاید فقط ازشون اسمی شنیده بودم و چیز بیشتری نمیدونستم.☺️ پینوشت: جا داره بگم که خیلی اسم کتاب رو دوست میدارم:) هم اسم جلد اول و هم عنوان کلی مجموعه🤌 البته طرح جلدها نیز:) 4 9