معرفی کتاب حماسه‌ی سجادیه؛ اگر غم لشگر انگیزد اثر سید مهدی شجاعی

حماسه‌ی سجادیه؛ اگر غم لشگر انگیزد

حماسه‌ی سجادیه؛ اگر غم لشگر انگیزد

4.5
14 نفر |
9 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

36

شابک
9786229333556
تعداد صفحات
424
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        کتاب اگر غم لشگر انگیزد، اثرسید مهدی شجاعی می باشد و توسط نشر نسیتان هنر منتشر شده است.

راننده‌ی جاده است این سید مهدی شجاعی.

پیچ و خم ها را خوب می‌شناسد.

خوب می‌داند کجا تند کند، کجا کند و کجا هم توقف.

چندی پیش ما را کنار دست خود نشاند و با ماشینِ “تویی به جای همه” برد به گردنه‌های صعب‌العبور شام تا مدینه و بعد در مدینه اسکانمان داد و چه‌ها که نشانمان نداد.

حالا می‌گوید مَرکَب عوض کنیم و سوار قالیچه‌ی سلیمان شویم!

می‌گوید اینجای تاریخ را نمی‌توان از روی زمین دید. هم وحشتناک است هم خطرناک.

یک جنگ معمولی نیست که بگوییم جوانمردانه -یا حالا ناجوانمردانه حتی- شمشیر می‌زنند و می‌کشند و کشته می‌شوند.

نه! اینجای تاریخ پای تعرض به دختران در میان است. پای بی‌غیرتی محض، پای خباثت مطلق، پای توحش و درنده‌خویی.

نمی‌توان از میان این وقایع ساده عبور کرد. نمی‌توان دید که حرامیانی قربه الی الله جوان‌ها را کور و شَل و ناقص می‌کنند و بعد می‌کشند.

می‌گوید باید از آسمان حرکت کنیم و زمین را ببینیم. اگر از روی زمین برویم غیرت و شرفمان نمی‌گذارد که بی‌تفاوت باشیم. می‌خواهیم چنگ بیندازیم در تاریخ و این جانیان اموی را بیرون بکِشیم و بکُشیم.

می‌گوید اینجای تاریخ رقابت عجیبی در نمک به حرامی و حرام لقمگی هست. نفاق و بی‌رحمی بی‌داد می‌کند. دروغ قوت غالب حکام است و نفاق و ریا چاشنی‌‌اش.

می‌گوید در اینجای تاریخ حکومت اصل است و باید حفظ شود و به این منظور هر جنایتی مجاز است.

بروید حالش را ببرید!

بله! با مرکب جدید سید مهدی شجاعی که نامش را “اگر غم لشکر انگیزد” گذاشته است به سفری دور اما نزدیک خواهیم رفت. و وقایعی غریب اما قریب را خواهیم دید.

حرفها دارد این نویسنده برایمان در این سفر.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به حماسه‌ی سجادیه؛ اگر غم لشگر انگیزد

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به حماسه‌ی سجادیه؛ اگر غم لشگر انگیزد

پست‌های مرتبط به حماسه‌ی سجادیه؛ اگر غم لشگر انگیزد

یادداشت‌ها

          بسم الله

این کتاب را اگر بخواهیم خلاصه کنیم شاید در یک جزوه ۴۰ یا ۵۰ صفحه‌ای کار در بیاید. اما نویسنده مطالب را ذره ذره و جرعه جرعه به مخاطب می‌دهد. شما خیال کنید که می‌خواهد با صحنه صحنه این نوشته‌ها و تصاویری که از آن‌ها خلق کرده است پازل بزرگی را برای مخاطب بچیند. شاید این طولانی بودن، مخاطب عامه را خسته کند. اما مخاطب گوهرشناس می‌داند که چه گوهری در دل این کتاب آورده شده است. می‌داند که نویسنده برای قطعه قطعه این پازل، برنامه و نقشه خاص خود را دارد. مخاطب درگیر این کتاب می‌داند، که از پس جلدهای مکرر این کتاب، به لحظه اتفاق اصلی، یعنی آنجا که عقب می‌آید و با یک دید وسیع تمام پازل را می‌بیند، خواهد رسید و این لحظه، وقتی که تمامی قطعات پازل تکمیل شده است لحظه حیرت انگیزی است. گویی که جایزه‌ای بزرگ به تو داده می‌شود و حالا می‌توانی این قطعات به هم چسبیده را برای خودت قاب کنی و مقابل دیدگانت بگذاری.

اما به لحاظ محتوا این کتاب به طور کامل به جریان واقعه حَرِّه و آنچه توسط لشکر یزید در مدینه اتفاق افتاده، می‌پردازد. شیطان در دل واقعه حَرِّه می‌خواهد زمینه‌ای بچیند، تا با به واسطه آن امام سجاد علیه‌السلام را وارد میدان نبرد کند و به همین واسطه ایشان را به شهادت برساند. در بخش‌هایی که شیطان راوی داستان است، خود به وضوح این مطلب را مطرح می‌کند.
حال سوال اینجاست، وقتی نویسنده می‌خواهد برای اینکه ویژگی‌های امام سجاد علیه‌السلام در دل روایتش را، نشان دهد، تمام یک جلد به مقدار ۴۰۰ صفحه را اختصاص به این واقعه (واقعه حَرِّه) می‌دهد و در عوض واکنش حضرت به این واقعه هیچ است و اصلاً دخالتی نمی‌کنند، در ادامه نویسنده برای ادامه جلدها چه شخصیت‌پردازی عجیبی می‌خواهد داشته باشد که تنها، مقدمه آن شخصیت‌پردازی ۴۰۰ صفحه توضیح و تفسیر واقعه حَرِّه است...؟؟؟
تو خود حدیث مفصل بخوان از مجمل‌‌...

با تمام وجود به سراغ جلد سوم می‌روم...
        

3

لایف استای
          لایف استایل 
واژه دهان پُر کن و جذابی هست.
این روزها بیشتر دغدغه این اصطلاح و گره زدنش با سبک و سیره زندگی اهل بیت علیهم السلام را پیدا کردم.
اگر از عمق جان خواهان دین هستیم
ناگزیریم تا سبک و زندگی کسانی که حجت خدا هستند را بشناسیم.
حجتی که درباره‌شان گفته شده
"وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الوَرىٰ" 🌿🪴
خب کی چه بشود؟
وقتی توانستیم شناختی از جایگاه امام در جهان 
و 
نقش او در تعیین سرنوشت تربیتی انسان 
پیدا کنیم 
بهتر می‌فهمیم که باید لایف استایل( یا همان سبک زندگی) اهل بیت علیهم السلام را بشناسیم.
بشر بودند
در میان مردم زندگی می‌کردند 
اما الهی بودند 
نگاه بهشان یادآور نوعی دیگر از سبک زندگی میشد
انگار آدمی می‌فهمد که 
- عجب!!! انگار تا الان زندگی نمی‌کردیم 
این بزرگواران چقدر زیباتر زندگی می‌کنند
چقدر زیباتر  واکنش به کنش های زندگی نشان داده اند
چقدر خود کنش ساز بودند
چقدر بزرگوار منشانه برخورد کرده اند
استاد سبد مهدی شجاعی 
گوشه ای از این صفحات با ضرورت بسیار بالا را طراحی نموده و به بخشی از زندگی امام سجاد علیه السلام پرداخته 
و البته گاهی زندگی اطراف امام سجاد و نه خود حضرت را قلم‌زده است.
همانطور که در "تویی به جای همه" راوی اصلی کتاب ابلیس خان بود
اینجا نیز هموست...
بخوانید و لذت ببرید از قلم
اما دستمالی هم کنار دستتان باشد
که‌گاهی باید از شدت غصه اشک بریزید...
تشکر ویژه از انتشارات نیستان بابت چاپ‌و انتشار این کتاب جذاب


        

6

          جلد دوم مجموعهٔ حماسهٔ سجادیه با محوریت واقعهٔ حرّه، همون قتل و کشتار بی‌حد مردم مدینه و تجاوز به زنان این شهر توسط لشگر شام...

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

در واقع نظرم در مورد این جلد فرق خاصی با نظرم در مورد جلد اول نداره و بنابراین اول از همه شما رو ارجاع میدم به مرورم برای اون جلد! (با عنوان «تویی به جای همه»).

غیر از اون، به نظرم از بعضی جهات شاید بشه گفت این جلد بهتر بود. مثلا حضور شیطان بیشتر و پررنگ‌تر شده بود 😅
یه بخش‌هایی مثل داستان آبان ایرانی و ابوحمزه و توصیفات عبدالله بن عمر رو خیلی دوست داشتم. تعداد منبرهای نویسنده هم کمی کم‌تر شده بود!

البته همچنان شاهد همون نقطه‌نظراتش بودم که باعث می‌شد این شکلی بشم: 🙄😒

ولی سوال اصلی برام در پایان کار پیش اومد. 
توضیحش ممکنه یه مقدار لودهنده باشه، اگه حساسید نخونید، هر چند که به نظرم در مورد این کتاب و این موضوع لو دادن خیلی معنایی نداره!

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

خب ببینید، تقریبا تمام نقشهٔ شیطان تو این جلد معطوف به این قضیه‌ست که با به وجود آوردن واقعهٔ حرّه کاری کنم سجاد از سر سجاده‌ش بلند و مجبور به دخالت بشه، که بعد یزید بکشدش و زمین از حجت خدا خالی بشه!

بعد ما می‌بینیم که بنا به توصیف کتاب امام اصلا و ابدا هیچ کاری به مردم مدینه نداره و بدون توجه به این همه قتل و تجاوز به نوامیس به کار خودش ادامه میده.

من خیلی سوالی در این زمینه برام پیش نیومد چون تا جایی که خودم می‌دونستم امام سجاد واقعا تو این قضیه دخالتی نمی‌کنن.

مشکلم از اونجا شروع شد که نویسنده تو فصل دو تا مونده به آخر یه منبر رفت با این مضمون: بله یه سریا هستن که وقتی بلایی سر جامعه میاد، مثل بلای یه حکومت ظالم، کارشون نشستن و دعا کردنه، در صورتی که این بلا از آسمون نازل نشده که راه‌حلش بخواد از آسمون نازل بشه.

بعد تو فصل بعد می‌بینیم یه سری از جاسوس‌های مروان تحت عنوان درخواست کمک برای مردم مدینه میان پیش امام و امامم جوابش به اونا صرفا اینه که من براشون دعا می‌کنم!
و حدس مروان و مسلم بن عقبه (فرماندهٔ لشگر شام) اینه که سجاد چون فهمیده ما‌ چه نقشه‌ای براش داریم این‌طوری برخورد می‌کنه.

تو فصل آخر هم که یکی از دعاهای امام سجاد رو داریم با همین مضمون که خدایا شر ظلم رو از سرم کم کن و این بحثا (البته دعای قشنگیه، به این خلاصهٔ یه خطی من توجه نکنید 😅)

آوردن این سه تا فصل کنار همدیگه به نظر شما یه جوری نیست؟ 🤔
        

14