اف‌.میم

@mahe7shab

40 دنبال شده

23 دنبال کننده

                      
                    
azmojha

یادداشت‌ها

                به عنوان یک زندگی‌نامه کتاب خوبی بود.
طبیعتا خالی از اشکال و ایراد هم نبود، چون نویسنده کتاب با غرض نویسندگی سراغش نرفته. 

اگر بخوام با زندگی‌نامه‌های خوبی مثل مردی در تبعید ابدی یا نخل و نارنج یا کهکشان نیستی مقایسه کنم،کتاب سطح پایینی داشت. 
یک نواختی نثر در اون رعایت نشده بود، گاهی بسیار نزدیک به زبان محاوره امروز و گاهی نثر کهن قرن ششم و گاهی زبان فلسفه و گاهی زبان عرفان و گاهی زبان تاریخ‌نگاری! 
خلاصه اینکه فراز و فرود خیلی داشت. 
 زندگی سهروردی به عنوان یک حکیم و عارف سرگشته و حیران بیشتر روایت شده بود و جز این‌که پای درس علما می‌نشسته و اهل بحث و سوال بوده اشاره بیشتری به شخصیت و بعد علمی ایشون نشده بود. پرداختن بیش از حد به نزدیکی سهروردی به آداب و اندیشه زرتشت هم جای سوال داشت... یعنی برای من مخاطب بالاخره روشن نشد که چرا حکمت اشراق رو برگزیده... 

اما در کل کتاب خوبی بود. اجمالا ما رو با سرگذشت شیخ شهاب الدین سهروردی ، حکیم مرموز و البته با حکمتی جذاب و دوست‌داشتنی که رگه‌های  اندیشه‌ش رو  در آثار صدر المتالهین هم می‌بینیم، آشنا می‌کنه. 
        
                کتاب سوژه خوب و نسبتا جدیدی داشت.. اما.. قدرت پردازش داستان ؟ خیلی ضعیف! خیلی کم! 


شخصیت‌‌ها هم نه خوب معرفی شده بودند و نه خوب تحلیل شدند و نه خوب توصیف!
ملغمه‌ای بود از هر فانتزی و کلیشه‌ای که می‌شود درباره یک مهاجر شرقی در یک کشور اروپایی گفت و نوشت. 
تاریخ‌ها و توالی وقایع هم‌خوانی نداشتند. مثلا در فصلی تولد ۱۵ سالگی تئو را در هرات به تصویر میکشد و در فصلی دیگر در زمان روایت اکنون تئوی ۳۳ ساله، خاطره‌ای مربوط به ۱۸ سال قبل را در ایتالیا روایت می‌کند! 
 وقایع و جزئیاتی بود که نویسنده می‌خواست اثر آن‌ها را در داستان و در شکل‌گیری شخصیت تئو و سایر شخصیت‌ها نشان بدهد، اما جز اشاره‌ای مختصر آن هم بدون در نظر گرفتن بافت داستان و صحنه ، کار بیش‌تری برای رسیدن به هدف نکرده بود و بیشتر به پرگویی شبیه بود تا روایت. 
مخاطب خط روایت را گم می‌کرد و خیلی از گره‌ و تعلیق‌های داستان ، باز نشد و جواب درخوری نداشت! 
 شهر‌ها، اسامی، مکان‌ها، تاریخ‌ها و ساعت‌ها با عجله و بی دقت ریخته شده بودند توی داستان، 
گویی نویسنده می‌خواسته شناخت نسبی‌اش را از ایتالیا نشان بدهد. ‌


فصول آخر کتاب به شکل به نظر من غیرقابل قبولی  سرعت گرفت و پایان بندی ؟ 
اصغر فرهادی طور و بر عهده مخاطب! 


خلاصه این‌که.. 
خوب نبود! توصیه نمی‌کنم! 




        
                یاحق

#زیر_تیغ_ستاره_جبار ، در ظاهر یک اتوبیوگرافی یا خود زندگی‌نامه #هدا_مارگولیوس_کووالی است. یک زن یهودی اهل #پراگ است که در دوران جنگ جهانی توسط آلمان‌ها به اردوگاه‌های کار اجباری فرستاده میشود، و داستان از فرار او از یکی از این اردوگاه‌ها و بعد تلاشش برای زنده ماندن شروع می‌شود. پس از اتمام جنگ، #چکسلواکی برای ادامه مسیر هم‌سویی با کمونیسم و #سوسیالیسم اتحاد جماهیر شوروی را انتخاب می‌کند و هدا در سراسر کتاب با بیان واقعیات دردناکی که به زعم خودش نتیجه کارآمدی حاکمیت یک حکومت توتالیتر و آرمان‌گرای مبتنی بر ایدئولوژی‌ است، به نقد کمونیسم می‌پردازد. 
کمونیسمی که همسرش را از او گرفت، او را در انزوایی عمیق و نهایت فلاکت و رنج رها کرد و پراگی که دوست می‌داشت را در اقتصادی مریض با مردمی مریض‌تر و جو مستبدانه و سرکوب‌گرانه‌ای که بویی از #آزادی و تعالی نبرده بود، فرو برد ..
کتاب برای من زوایای مختلفی داشت. از آن‌جایی که خیلی مطالعات تاریخ سیاست ندارم، روند وقایع که در #اروپای_شرقی پس از جنگ جهانی رخ داده بود با تحلیل جانب‌دارانه و زنانه از هدا اطلاعات جالبی به من داد. 
از جهت دیگر تلاش عجیبی که این زن برای مبارزه و با سیا‌هی‌های زندگی و جهانی به زعم خودش تاریک داشت، و شوق عجیب زنده‌ ماندن و زندگی کردنش در فضای مسموم کتاب، امیدبخش و قابل تقدیر بود. 
نکته بعدی کتاب برای من، هم‌ذات پنداری ناخودآگاهی بود که در ذهنم بین پراگ #کمونیسم قرن بیستم و جامعه پس از #انقلاب ایران ایجاد شد.. یک هم‌ذات پنداری که بیشتر از ایجاد حس همدردی برای من یک هشدار بود! 
یک تلنگر و فکر  به این‌که نه تنها در این اثر، بلکه در غالب کتاب‌هایی که ویژه درباره تاریخ سیاست اروپای شرقی تالیف میشوند، هدف از بین بردن باور ملت‌ها و انسان‌ها به امکان موفقیت یک حکومت مبتنی بر #ایدوئولوژی، ترسیم نهایت فلاکت و #استبداد ناشی از اندیشه و آرمان مضحک کمونیسم و برابری، با رویکردی تماما آزادی‌خواهانه و #دموکراسی مطلق که خود این رویکرد هم بوی ایدئولوژی می‌دهد، است..
مخاطب خودش را در تمام دردهای هدا شریک می‌داند، با مبارزه او مبارزه میکند، نگاه او را به تلاش بی فایدا حزب برای رسیدن به آر‌مان‌های از بین بردن شکاف طبقاتی و برابری اقتصادی می ستاید و هم‌زمان با او برابر این همه ظلم آشکار و خفقان شدیدی که موجب شکل‌گیری یک نسل مریض، ترسو، منافق و دورو، منزوی و فریب خورده، به ستوه می‌آید .. 

و این زنگ خطری ست.. زنگ خطری که لزوم تبیین مبانی و ایدوئولوژی حاکم بر جمهوری اسلامی را روشن میکند.. 

        
                #للحق 

می‌تونم قاطعانه این گزاره رو بنویسم که زندگی‌ هر کسی بعد از آشنایی با مدرسه قرآن و عترت و مباحث استاد اخوت، به دو قسمت قبل و بعد این آشنایی تقسیم میشه. 

استاد اخوت در این کتاب با تعریف کلام و اقسام اون و تاثیر هر کدوم از این قسمت‌ها در مراحل مختلف زندگی ۷ سال اول کودک، درباره این کلیت صحبت می‌کنند که چطور "میشه" و چطور "باید"  در گفت و گوهای روزمره‌مون با فرزندمون از رویکرد #طیب_گزینی استفاده کنیم  و اصلا این رویکرد یعنی
 چی و چه ضرورت، لوازم و هدفی داره؟ 

من به تجربه دریافتم که بهترین راه ارتباط با کودک ، استفاده از بیان صریح، شفاف، صادقانه و نیکو هست که اثرات شگرفی در کودک میگذاره؛ من جمله این‌که بلاغت و منطق گفت‌وگو و کشف روابط علت و معلولی رو در کودک به طرز قابل مشاهده‌ای افزایش میده؛ چون شکل ارتباط شکل نیکو و صادقانه‌ای بوده زمینه اعتماد به والدین در کودک پررنگ و پررنگ تر میشه که خود این شکل‌گیری صحیح اعتماد در ۷ سال اول، منجر به اتفاقات خوبی مثل ولایت پذیری کودک در دوره‌های بعدی زندگی‌اش خواهد شد. 
این رو می‌دونیم که هدف دوره اول رشد کودک، تادیب نطق هست. به این معنی که کودک بتونه امیال و منویات و افکار درونی‌اش رو به شیوه احسن، با کلمات نیکو، با مدیریت هیجانات و استفاده به‌جا از کلمات، حروف و افعال و قیود ، بروز بده و بیان کنه.
#استاد_اخوت در این کتابشون به طور جامعی و با بیان خوبی از اهمیت و شیوه‌های گفت و گو با کودک صحبت می‌کنند که البته میشه گفت اینطور کتاب‌ها برای والدین و اصلاح خودشون کاربرد خیلی بیشتری دارند.
در مجموع اگر قصد پدرو مادر شدن دارید، یا اگر منتظر اومدن ف زند هستید یا حتی اگر چندتا بچه دارید، باز هم خوندن این کتاب رو بشدت بهتون توصیه می‌کنم.
‌
        
                یاحق

جمله‌ای که پایین جلد کتاب نوشته شده ترغیب‌کننده‌ی خوبی بود برای اینکه کتاب را شروع کنم. فکر میکردم از کتابهای زردی‌ است که بیخودی اینقدر تجدید چاپ شده و جایزه گرفته :).
نینا پس از یک تجربه سوگ و از دست دادن خواهر بزرگ‌ترش طی چهارماه بیماری سرطان دچار فروپاشی میشود، نمیتواند زندگی کند و بعد از سه سال دست و پا زدن طی یک اتفاق تصمیم میگیرد یک سال کتاب‌خوانی اش را شروع کند. سالی که در هر روز آن یک کناب بخواند و درباره آن بنویسد. ۳۶۵ کتاب و در طول این یک سال با خواندن روایت‌ها و داستان‌های مختلف و تجربه‌ی بی نظیر و تکرار نشدنی سفری بی زمان و بی مکان در انبوهی از داستان‌ها و کتابها و به یادآوری خاطرات و روزهای پیش از مرگ خواهرش یاد میگیرد چگونه زندگی کند، چگونه ادامه بدهد، چگونه عاشق باشد و چطور برای فرزندانش مادری کند. او جنگ و کشتار، عشق و اعتیاد، ترس و شادی، غم و لذت را لابلای صفحات کتاب‌ها و سطور خاطراتش دوباره یاد میگیرد و با اتمام سال کتاب‌خوانی‌اش دیگر خودش را مسئول و شرمنده‌ی فوت خواهرش نمی‌داند و دوباره زندگی کردن را شروع میکند. 
داستان روان و دوست‌داشتنی است. با انبوهی از نام نویسنده‌ها و کتابها. روند داستان اما نظم زمانی و مکانی ندارد. صرفا روایتی دل‌نشین است از لذت زیستن با کتاب.. 
که شخصا مرا وسوسه کرد زمانی بتوانم سال کتاب‌خوانی ام را شروع کنم.. . 
شگفت‌انگیز‌ترین لحظات زندگی برای من لحظاتی‌ است که میتوانم سالها به عقب برگردم، کیلومتر‌ها سفر کنم، عمیق‌ترین احساسات نوع بشر را غیر از آن‌طور که خودم میبینم ، درک کنم و بی وزن در اوج آرامش و انگار که عقربه‌های ساعت حرکت نمیکنند، کتاب بخوانم 🤍



        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

                به نامِ خدا 
کتاب مربوط به سال ۱۳۷۲ و قیمت پشتِ جلد ۲۵۰ تومان از الک مکنزی است. کتاب و راهکارهایش بیشتر به کارِ کسانی می‌آمد که مشغول به کار هستند و بهره وری بیشتری را میخواهند. اما بعضی از متدها و آسیب شناسی هایش فراگیر بود و دقیقا نقطه ضعف خیلی از آدمها..‌ چیزی که در این مدت مطالعه ام درباره وقت به آن رسیده ام این است که واژه #مدیریت_زمان بی معنی ‌ست و جایگزین درست و دقیق آن #مدیریت_خود است! اگر بتوانیم عادتهای غلط، نه نگفتن و تنبلی را از خودمان دور کنیم بقدر کافی زمان بدست خواهیم آورد.. و پرسش مهم #الک_مکنزی این بود که با این چندساعت وقتِ اضافه آمده چه میخواهی بکنی؟! کتاب میخواهد تصویر غلط ذهنی ما را نسبت به مدیریت زمان تغییر دهد؛ به ما میگوید موفقیت در ۲۵ ساعت یا بیشتر در شبانه روز بدست آوردن نیست، بلکه در انجام کامل کارها و رضایت داشتن از خود تعریف میشود. تغییر نگرشی که میتواند از عجله و فشار کارهای نامنضبط ما بکاهد و به کیفیت کارها و عدم اضطراب ما منجر شود..
..
پی‌نوشت: 
اول و آخر همه سخنرانی ها و کتابهای مدیریت زمان مقابله با این نفس سرکش و هوس‌باز است.. 

        

باشگاه‌ها

باشگاه ۱۶هزارتایی‌ها

124 عضو

دیار اجدادی

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

            به عنوان یک زندگی‌نامه کتاب خوبی بود.
طبیعتا خالی از اشکال و ایراد هم نبود، چون نویسنده کتاب با غرض نویسندگی سراغش نرفته. 

اگر بخوام با زندگی‌نامه‌های خوبی مثل مردی در تبعید ابدی یا نخل و نارنج یا کهکشان نیستی مقایسه کنم،کتاب سطح پایینی داشت. 
یک نواختی نثر در اون رعایت نشده بود، گاهی بسیار نزدیک به زبان محاوره امروز و گاهی نثر کهن قرن ششم و گاهی زبان فلسفه و گاهی زبان عرفان و گاهی زبان تاریخ‌نگاری! 
خلاصه اینکه فراز و فرود خیلی داشت. 
 زندگی سهروردی به عنوان یک حکیم و عارف سرگشته و حیران بیشتر روایت شده بود و جز این‌که پای درس علما می‌نشسته و اهل بحث و سوال بوده اشاره بیشتری به شخصیت و بعد علمی ایشون نشده بود. پرداختن بیش از حد به نزدیکی سهروردی به آداب و اندیشه زرتشت هم جای سوال داشت... یعنی برای من مخاطب بالاخره روشن نشد که چرا حکمت اشراق رو برگزیده... 

اما در کل کتاب خوبی بود. اجمالا ما رو با سرگذشت شیخ شهاب الدین سهروردی ، حکیم مرموز و البته با حکمتی جذاب و دوست‌داشتنی که رگه‌های  اندیشه‌ش رو  در آثار صدر المتالهین هم می‌بینیم، آشنا می‌کنه.