یادداشت‌های آرام (16)

آرام

آرام

1403/11/16

          دهن من رو باز نکنید که درباره‌ی این کتاب خیلی حرف دارم بزنم.
عشق بین شخصیت‌های اصلی. شخصیت مرد (که اسمش رو یادم رفت) و مینا عاشق هم هستن،صرفا چون به ما که خواننده هستیم گفته شده که این دوتا عاشق هم هستن و ما چیزی از این عشق و عاشقی نمیبینم. نمیدونم دارم منظورم رو درست میرسونم یا نه،ولی میخوام بگم ما که عشقی ندیدیم. فقط خوندیمش.
اخرای کتاب،یکی از شخصیتا میگه که اصلا چرا خدای دریا طلسم شده و کی این کارو باهاش کرده؟
و اولین چیزی که من بهش فکر کردم این بود که من ۸۵ درصد این کتاب رو خوندم و چرا من هم هیچ ایده ای ندارم؟!...
سرعت حرکت داستان خیلی خیلی کند شروع شد و آخرش خیلی یهویی زیاد شد و همه چی با عجله تموم شد،انگار نویسنده پول کم آورده و هر چه سریع‌تر باید کتاب جدید بنویسه.
راستش نکته ی مثبت هم داشت،مثلا دنیایی که نویسنده برامون ساخته بود دنیای جالب و قشنگی بود و درباره راستای فرهنگ کره جنوبی صحبت کرده بود که خب به نظر من،چیز جذابیه.
از کتابی که انقدر امتیاز بالایی داشت همچین انتظاری نداشتم.
        

8

آرام

آرام

1403/2/23

        من قرار بود عربی بخونم واقعا نمیدونم چجوری به اینجا کشیده شد داستان.
این کتاب عالی بود. من یه اشتباهی کردم و اخر داستان رو خوندم و فهمیدم جست میمیره و این یکی از بزرگترین ظلم هایی بود که به خودم کردم. حتی با اینکه پایان کتاب رو میدونستم بازم دلم شکست ناراحت شدم. ببخشید اگه شما هم با این یادداشت به سرنوشت من دچار شدید,ولی بازم خواهش میکنم این کتاب رو بخونید,پشیمون نمیشید.
پی نوشت: ماری ان/ان ماری که اسمت رو هم یادم نمیاد,واقعا ای کاش تو میمردی و جست عزیزم زنده میموند
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

10