همین الان ساعت پنج صبح این کتاب رو تموم کردم و یع تیکه از دیشب داشتم میخوندمش
 درباره این کتاب فقط میتونم اینو بگم
محشر بووود
عاالیی
نفس گیر 
مهیج
غیر قابل پیش بینی
توی این کتاب هر صفحش استرس رو تجربه میکنید
با باز کردن کتاب شما هم پرت میشید توی دنیای کتاب و همراه بقیه استرس میگیرید ، میترسید ، میخندید ، اشک می‌ریزید و پا به پا همراهیشون میکنید
از صفحه اول خط اول کتاب استرس رو تجربه میکنید و تا پایان این استرس و هیجان باهاتون میمونه
من یه سری جاها نتونستم حتی نشسته دیگه کتاب رو بخونم مجبور شدم وایسم از شدت هیجان 
فقط میتونم بگم عالی بود
محشر 
بی نظیر
بخونیدش.
بخونیدش و بعد برای من دعا کنید که همچین کتابی بهتون معرفی کردمم
        

          بار اول که شروع کردم به خوندن این کتاب،خیلی حوصلم رو سر برد.همون اولاش که بودم ولش کردم به امون خدا،دیگه هم نرفتم سراغش تا امروز،تقریبا یه سال بعد.
خودمو مجبور کردم به خوندنش،از اولش که گذشت دیکه نتونستم جلوی خودمو بگیرم،هی ورق میزدم،هی استرس میگرفتم. تو یه روز،کتاب تموم شد انقدر هیجان‌انگیز بود،یعنی حتی اغراق هم نمیکنم،واقعا دلم از استرس درد گرفت و بالا رفتن ضربان قلبم رو حس کردم. 
دندونام رو هم انقدر فشار دادم که دارن درد میگیرن. خلاصه که به این کتاب یه شانسی بدین،اگه اولش جذبتون نکرد،خودتونو مجبور کنین که بخونینش،یکم جلوتر خودشو ثابت میکنه
        

          کتاب خیلی هیجان انگیزی بود. نمیدونم چی بنویسم راجع بهش.
باهاش ترسیدم،شوکه شدم نمی تونستم بذارمش زمین.
مدت ها بود دنبال همچین کتابی می گشتم.
این کتاب بهتون یاد میده تو شرایط سخت چیکار کنید و راه حل مشکل رو پیدا کنید با هم همکاری کنید،از هوشتون استفاده کنید،اگر ترسیدید طبیعیه فقط باید به ترستون غلبه کنید.
از همون اول به جزئیات کتاب دقت کنید چون در آخر کتاب می فهمید اون نکته چقدر مهم بوده. به نظر میاد خود نویسنده مدتی خلبان بوده چون اطلاعات فوق العاده ای داره. از اون کتاباس که تشنه ای بعدش چی میشه؟ ترجمه خیلی خوبی داشت. در یک کلام بی نظیر بود کاملا لذت بردم از خوندنش بدون هیچ نقصی.
چهاردهمین کتاب سال ۴۰۳ تمام شد
        

          اینقدر که همه گفتن این کتاب بشدت شوکه اتون می‌کنه با روانتون بازی می‌کنه  و انتظاراتم رو بالا بردن که تمام طول کتاب منتظر یه ضربه جانانه بودم و وقتی با یک پایان عادی و آروم روبرو شدم رسما خورد تو ذوقم 
بیشتر از بازی روانی یک جنایی پلیسی دلهره آور معمولی بود 
و اینکه خوب بود کتاب بدی نبود اما دوباره نمیخونمش قطعا ، اصا کتابی نیست که بشه دوبار خوند با اینکه پایانش عجیب نبود ولی اون شوک و سوپرایز اواسط کتاب اتفاق میفته و همون سوپرایز داستان رو جذاب کرده و برای بار دوم قاعدتا جذاب نیست ، بجز اون بخش سوپرایز روند کتاب معمولی بود بنظر من ، درکل ارزش یکبار خوندن رو داشت پشیمون نیستم
        

          کتاب حال و هوای جالبی داره بیشتر از همه اینکه وقایعی که در حال اتفاق هستند از زوایای دید مختلف افراد درون داستان روایت میشه که بعضی اوقات حسی که ازشون دریافت میکنی خلاف همدیگه هستن خیلی جالب ارش کرده 
در کل ارزش خوندن داره و پیشنهاد میشه😎👌
        

          کتاب زیبایی بود و داستان قشنگی داشت.
برای من به دلیل  بیش از حد آرمانی بودنش،اون جذابیت رو نداشت...
        

          این کتاب پر از وحشت و استرس بود به طوری که منم حس میکردم جزو یکی از مسافرین هستم!قلم تی.ج.نیومن؟عالی بود طرز نوشتن کتابشون عالی و جالب بود به طوری که تمام حوادث رو خواننده احساس می‌کنه👌✨:)
        

          فقط تا یه جایی کتاب رو میخونی
بعدش با کتاب زندگی میکنی 🙂
        

          قبل از هرچی باید به اطلاعات نویسنده و ایده‌هاش جهت امنیتی کردن داستان احسنت گفت!
شخصیت ها با مهارت چیده شدن و هر کدوم در زمان خود به بهترین نحو داستان رو جلو بردن و زیاد بودن کاراکتر ها خواننده رو گیج نمی‌کرد. 
با وجود همه نقاط قوت باید بگم با فضا سازی و نوع داستانی که انتخاب شده بود هم عقیده نیستم. به‌نظرم اینکه نویسنده فردی از کشور سوریه رو برای انتقام از آمریکا اونم به این نحو انتخاب کرده اصلا جالب نبود... و امیدوارم داستان واقعی نباشه:(! 
        

          کتاب به شدت محشر بود.این اتفاق در دنیا زیاد افتاده،یکم گنگ بود اول کتاب اما قشنگ بود پیشنهاد میکنم بخونید ارزش خواندن داره.
اخیرا یک فیلم کره ای اومده به اسم اعلام اضطراری و یک فیلم آمریکایی هم در این رابطه هست. پیشنهاد میکنم فیلمش رو هم ببینید البته یکم موضوع فیلم فرق داره ولی من با دیدن فیلم انگار کل کتاب رو دوباره خوندم البته فقط نظرم منه
        

          بیشتر پلیسی بود . قشنگ بود ولی من ازش انتظار هیجانی بودن بیشتری داشتم. خیلی نظرم رو جلب نکرد. 
        

          کتاب چهاردهم سال 1402
کتابی بود که از همون صفحات اول جذبم کرد و تا آخرش برام جذاب بود 
حس میکنم قبلاً یه فیلم اینجوری دیدم ولی هر چی فک میکنم اسمشو یادم نمیاد
کتاب اینقدر جذاب بود که هی ادامه میدادم ببینم آخرش چی میشه همیشه کتاب و فیلم های با تم آدم ربایی هواپیما ربایی و دزدی برام جذاب بودن و این کتاب هم از اون جذاباش بود   
فک کن خلبان باشی هواپیماتو بدزدن و بدتر خانوادتو هم بدزدن  و مجبورت کنن یکیشو انتخاب کنی و...
        

          حدسم درست بود . این کتاب رو تموم کردم و حالا سرمو بالا گرفتم و میگم خوبه که خوندمش .
خلاصه بگم . باهاش زندگی میکنید . شما فقط نظاره گر ماجرا نیستید ، بلکه خوتون بخشی از اون هستید ‌. میتونید همه ی افراد داخل محیط رو درک کنید . بهشون کمک کنید‌. به خاطر اسیب هایی که دیدن اشک بریزین و موفقیتشون رو باهم جشن بگیرید .زمانی که تمومش کردم ساعت ها به دیوار خیره بودم چون نمی دونستم چجوری باید خودمو قانع کنم که اون فقط یک کتاب بوده و بالاخره تموم شده . انقدری در‌ بند به بند داستان هیجان داشتم که فقط از بریده های کتاب عکس گرفتم تا بعدا در بهخوان منتشر کنم . 
در یک جمله . ممنونم اقای تی . ج . نیومن:)
        

          از ظهر دارم میخونم کتاب رو و الان که تموم شد تقریبا هنوز تو شوکم. پایانش چیزی نبود که تو شوک فرو بری، کل داستان بود که مدام میخکوبت میکرد. و میدونین جالب ترین قسمتش چی بود؟ تروریست ها همین بغل ما زندگی میکردن! سوریه! و دقیقا مثل ما از امریکا ضربه خورده بودن؛ 
نقاط خاکستری داستان، نه خوب و نه بد تروریست ها بودن که هنوزم معتقدم ادم های بدی نبودن، فقط... کارشون بد بود. 
هیجانش بالا بود و اینکه چند خط داستانی وجود داشت(روی زمین و تو اسمون) خیلی باحال بود. 
تلاش های پلیس، هم زمان با خدمه و خلبان برای مبارزه و محافظت از سه چیز: خانواده، هواپیما و مسافر ها خیلی قشنگ بودددد. 
        

          واقعا خیلی قشنگ بود. خیلی از خوندنش لذت بردم.✨️✨️
یه تیکه هاییش اینقد خوب بود که اصلا نمی شد کتابو زمین گذاشت  و  نزدیک به نصفشو امروز خوندم‌.
دلم برا بن سوخت و به خاطر مردنش ناراحت شدم‌.
واقعا می تونم احساسی رو که اداشتن درک کنم و وقتی به این فکر میکنم که همسایه ما بودن واقعا دلم میگیره.
روند داستانش واقعا قشنگ بود.
 و هم بستگی بین اعضارو خیلی دوس داشتم چه زمانی که سم کلی رو گرفته بود ، چه توی هواپیما و چه توی زمین بازی.
        

          سه تا هورا برای خاله جوووو!
        

          وقتی تصمیم گرفتم این کتاب رو بخونم ، تو نظراتی که در موردش دیده بودم ، کسی نگفته بود که موضوع به سوریه و داعش و... ربط داره !
هر چی بود ، فقط تمجید و تعریف های اغراق آمیز بود...
شایدم این فقط برای من مهم بود و بقیه ترجیح دادن از ماجرای کلی کتاب لذت ببرن .

به هر حال من انتظارشو نداشتم و این کتاب ، با سوال ها و شک و شبهه هایی که برام به وجود اورد ، تا حدودی اعصابم رو خورد کرد... 

حالا واقعاً کُرد های سوریه از حضور نیرو های آمریکایی تو کشورشون خوشحال و راضی بودن ؟
واقعاً مردم عادی آمریکا از داعش و فاجعه های به بار اومده ، کاملاً بی خبر بودن ؟ 

یکی از چیز هایی که اعصابم رو خورد کرد این بود که انگار تو جریان داعش ، فقط کُرد های عراق و سوریه آسیب دیدن ! انگار نه انگار که این دو تا کشور قوم های دیگه ای هم داره و اونا هم تو جنگ بودن ! انگار نه انگار که این همه آدم از کشور های دیگه با داعش مقابله کردن و جون‌شون رو وسط گذاشتن...
 
فکر می‌کنم اگه این موضوعات مطرح نبود ، برام کتاب جذابی می‌شد ؛ مخصوصاً قسمت های آخر که بیل داره به جو میگه چه جوری هواپیما رو کنترل کنه ؛ عاشق خلبانی و کنترل هواپیما شدم :)))