معرفی کتاب زندگی داستانی ای جی فیکری اثر گابریل زوین مترجم لیلا کرد

زندگی داستانی ای جی فیکری

زندگی داستانی ای جی فیکری

گابریل زوین و 2 نفر دیگر
3.8
95 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

136

خواهم خواند

57

شابک
9786008211372
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1398/4/10

توضیحات

        
هرکسی که عاشق کتاب و کتابفروشی و دنیایی که خواندن به رویش می گشاید، باشد عاشق این کتاب خواهد شد. 
«ساندی ایگل»
فکر می کند خیلی ساده است. می خواهد بگوید مایا من همه اش را فهمیده ام. اما مغزش به او اجازه نمی دهد.
واژه هایی که پیدا نمی کنی اقتباس می کنی.
ما کتاب می خوانیم تا بدانیم که تنها نیستیم.
ما کتاب می خوانیم، چون تنها هستیم.
ما کتاب می خوانیم و دیگر تنها نیستیم.
ما تنها نیستیم.
می خواهد به او بگوید زندگی من لابه لای این کتاب هاست، این ها را بخوان و قلبم را بشناس.
«از متن کتاب»

      

لیست‌های مرتبط به زندگی داستانی ای جی فیکری

نمایش همه

پست‌های مرتبط به زندگی داستانی ای جی فیکری

یادداشت‌ها

          ۲.۵/۵
Where to start?
از اونجایی که دیگه تا الان چندین کتاب راجع به "کتاب" خوندم و عمیقا دوسشون داشتم و خب برای اینکه اصولا عاشق کتاب خوندنم (!Duh) با کلی ذوق و شوق رفتم سراغ این داستان. به نظرم میومد که کاملا favourite book material باشه برای من و خیلی هم تعریف های خوبی از آدمایی که سلیقشونو تو کتاب خوندن قبول دارم شنیده بودم. تقریبا 60-50 صفحه اولش برام لذت بخش بود. کلی داشتم با فرمت کتاب که هر بخشش با معرفی یه کتاب از زبون شخصیت اصلی شروع میشه و بر حسب اتفاق با اون قسمت زندگیش هم هماهنگه حال میکردم. تازه کلی هم جمله ها و پاراگراف های قشنگ داشت که واسه خودم هایلایت کرده بودم و دیگه مطمعن بودم که خیلی کتابو دوست خواهم داشت... ولی بعدش داستان برام یه روند نزولی خیلییی وحشتناک پیدا کرد. 
وقتی شروع کردم به خوندن کتاب واقعا واقعا انتظار نداشتم که اتفاق خاصی بیفته یا داستان خیلی بالا پایین داشته باشهAND I WAS FINE WITH THAT!!
ولی بعد از یک مدت انقد اتفاقات مسخره و OVERLY DRAMATIC و کلیشه تو کتاب افتاد که میخواستم جیغ بزنم. واقعا به نظرم میومد که نویسنده خیلیی زیادی داره تلاش میکنه!! 
من از شما میپرسم که چه لزومی داره هر شخصیت مرد و زنی که تو داستان وجود داره با هم pair up بشن؟
برای چی باید سعی کرد داستان و اون آخراش غم انگیز کرد ولی چون در واقع هیچ لزومی براش نیست، در نهایت رو من خواننده تاثیری نذاره؟ 
و در آخر اگه یک درصد هم این کتاب شانس داشت که من دوسش داشته باشم، با ترجمه نه چندان خوبش، اون شانس هم از بین رفت!
        

0

          زندگی داستانی ای.جی فیکری داستان آروم و روانیه. داستان یک کتابفروش که به تازگی همسرش رو از دست داده و خونه‌ش طبقه‌ی بالای کتابفروشیه. خیلی رکه و بعد از مرگ همسرش بداخلاق و کم حوصله شده و شدیداً احساس تنهایی می‌کنه. در ادامه‌ی داستان یک اتفاق می‌افته و اون باعث میشه همه حس کنند که کتابفروش بداخلاق ما کم‌کم داره تغییر می‌کنه. اما این تنها اتفاق داستان نیست. داستان دیر به اوج میرسه و به نظرم این برای داشتن حس خوب پس از اتمام کتاب خیلی خوبه. حرفای قشنگی توی کتاب هست و اتفاقات روزمره و جالبی هم می‌افته به خیلی از کتابها و نویسنده‌ها و شخصیت‌های کتاب‌ها هم اشاره شده که بامزه‌ست (هرچند ممکنه خیلی‌ها رو نخونده باشیم یا نشناسیم.) پیشنهاد من اینه که به کتاب فرصت بدید، اوایل کتاب کمی خسته کننده‌ست اما به مرور بهتر میشه.ه
از متن کتاب: 
ه«مایا یادت باشد: چیزهایی که ما در بیست سالگی نسبت به آن ها عکس العمل نشان می دهیم، لزوما همان چیزهایی نیستند که در چهل سالگی به آن ها عکس العمل نشان می دهیم و برعکس. این مسئله در مورد کتاب ها و زندگی هم صدق می کند.»ه

ه«این هراس پنهان که دوست داشتنی نیستیم ما را تنها نگه ‌می‌دارد. اما فقط به دلیل این تنهایی فکر می‌کنیم دوست داشتنی نیستیم. یک روز، روزی که زمانش را نمیدانی، از جاده‌ای گذر خواهی کرد.  یک روز، روزی که زمانش را نمیدانی، او را آنجا خواهی یافت. برای اولین بار در زندگی‌ات طعم عشق را خواهی چشید، چون برای اولین بار در زندگی‌ات، حقیقتا تنها نخواهی بود. تو انتخاب شده‌ای تا تنها نباشی.»ه
        

1