یادداشت‌های paria (66)

paria

paria

4 روز پیش

0

paria

paria

1403/11/21

        این کتاب قلبم رو لمس کرد، واردش شد، مچاله‌ش کرد و در نهایت با اندوخته‌ی عشق و غم و فقدان، اونجا موندگار شد.
نمی دونم من این کتاب رو تموم کردم یا اون من رو. همین الان تمومش کردم و مثل ابر بهار برای پایان جولی و سم اشک ریختم.
برای تموم اونچه که داشتن و همه ی چیزهایی که هیچوقت فراتر از آرزوهاشون نرفت.
برای جولی که برای سم  و برای خودش زندگی می کنه و برای سم که زندگیش - چه به معنای حیاتش و چه به معنای جولی - رو از دست داد.
برای پایان غم انگیزشون اشک میریزم. برای همه ی از دست رفته ها. 
و برای سم، حتی بیشتر از جولی.

***

بله. شاید این کتاب از نظر خیلیا شاهکار نباشه. ساده باشه و عادی و حتی اورریتد، اما این داستان روحم رو لمس کرد. 
این داستانِ ساده، بدجوری تو دلم نشست و جای خودش رو پیدا کرد.
 من نقد ادبی نمی کنم. من احساساتم درمورد کتاب ها رو میگم.
این کتاب برای من ۵ از ۵ بود.
درسته، توی داستان خیلی چیزها میتونست بهتر باشه. مثلا یه توضیحی برای دلیل برقراری تماس شون.
ولی واقعا اینا برا خودم مطرح نیستن. من با آگاهی از این نقص هاش بازم دوستش دارم حقیقتا. واسه همین میگم اصلا نقد ادبی نیست.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

paria

paria

1403/11/20

        من واقعا با قلم این نویسنده حال می کنم. یعنی جدا از نوع پلات توییست هاش لذت می برم. همچنین جایی که قرارشون میده در طول داستان.
چیز جالبی که وجود داشت و با خوندن نظرات بقیه بهش پی بردم این بود که یکی از نقدهای وارد به این کتاب از سمت خواننده ها، ترکیبش با فانتزی و وقایع ماورایی بود. و غالبا راضی نبودن خواننده ها از این که پایانش اون طوری بود.
ولی راستش من از پایانش خوشم اومد🥲😂 نمیگم چیز خارق العاده و قوی ای بود ولی من مشکلی باهاش نداشتم و لذت بردم.
و کلا این کتاب درونم احساسات خاصی ایجاد کرد که باعث میشه بیشتر دوستش داشته باشم، یعنی فراتر از صرفا میزان قوی بودن داستانش باشه دلیلم.
و منم با این قضیه که نویسنده خوب روایت میکرد و جملات قشنگی خلق کرده بود موافق هستم. 
ولی برخلاف نظر یکی از خواننده ها، اون آدرنالین در من ایجاد می شد با خوندنش.
در کل‌ من لذت بردم و دوست دارم یکبار دیگه مطالعه کنمش و دقیق تر بررسیش کنم چون قطعا توی دور دوم خوندن جزئیات بیشتری دستگیرم میشه.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

paria

paria

1403/10/30

        من عاشق فضای این مجموعه ام و عاشق کل بن و اریکام.و جدا از اون خود اریکا رو هم خیلی دوست دارم...سووو بی صبرانه منتظر جلد بعدم چون هی داره رابطه ی بن و اریکا قوی تر میشه و این خیلی کیوت و دوستداشتنیههه. 
رابطه ی اریکا و تریکسی هم که نگم براتون اونم خیلی برام دوستداشتنیههه....فک کن با خواهرش از بن حرف میزنههه خب این سوپر کیوتههه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

paria

paria

1403/10/30

        کریس کالفر یکی از نویسنده های واقعا محبوبمه و عاشق قلمشم...انقد روون و دوستداشتنی و رنگارنگ مینویسه مگه میشه عاشق کتاباش و داستان هایی که تعریف میکنه نبود؟ همچنین که دیالوگ های خیلی قشنگ و تاثیر گذاری هم داره که این مورد هم تو جادوهای همیشگی و هم توی قصه های همیشگی مشهود بود.
نکته ای که من خیلی دوس داشتم این بود که کریس کالفر این لطف بزرگ رو کرد به ما و نیومد یه مجموعه ی جدا از دنیای قصه های همیشگی بنویسه.اینکه اسپین آفی از شخصیت های دوستداشتنی قصه های همیشگی نوشته خیلی خیلی کار قشنگیه و لذت بخش و این معماهای حل نشده ای که از اون مجموعه موندن کم کم قراره تو این یکی مجموعه حل شن به نظرم...و کلا اینکه میاد پیش زمینه ای از شخصیت های مختلف رو به طرق مختلف میده خیلی کار قشنگیه.مثلا اینکه ملکه ی برفی رو اومد این جوری داستانشو تعریف کرد و به شخصیتش عمق بیشتری بخشید خب خیلی کار خوب و لذت بخشی بود.
خلاصه که کریس کالفر جزو تاپ تن هامه...و وای طنزهاش...من سر جوک کانر تو فصل یکی مونده به اخر جلد اخر قصه های همیشگی که با خواب کردن مردم و 100 سال طلسم زیبای خفته شوخی کرد قشنگ قهقه زدم...واقعا طنزپردازی کریس کالفر»» خلاصه که من واقعا عاشق کتاباشم و امیدوارم باقی داستان کوتاه ها و کتاب هاش از دنیای قصه های پریان هم ترجمه و چاپ بشن و خیلی منتظر جلدای بعدی این مجموعه هستم. و همین دیگه :)
تاریخ اتمام:01.5.22
تاریخ ریویو نویسی:01.5.23
ساعت ریویو نویسی: 1:37 A.M
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

paria

paria

1403/10/30

        تاثیرات استرنجر سینگز رو توش می دیدم...مامان جیمی و کانر خیلی وایب جویس میداد خصوصا نگران بودنش واسه گم شدن جیمی خیلی شبیه نگرانی جویسه..
از طرفی اشاره به مگنت های روی یخچال توی بخش چاقوی زرد منو یاد اس تی دو انداخت.
از اون طرف کلا گم شدن جیمی میتونه ایده ای باشه از رو گم شدن ویل
تو این جلد شخصیت پیپ رو دوست داشتم یعنی تغییراتش و مشکلاتش و همه ی اینا درسته که سخت اما قشنگ بود.راوی عم که عزیز دل همه‌س
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

paria

paria

1403/10/30

          خب،من یه حس خوبی به این کتاب و دنیاش داشتم و همچنان هم دارم..و حس میکنم باید یه جور..عمیق تری میخوندم..نمیدونم انگار یه لایه های عمیقی داره که با چندبار خوندن مشخص میشه..وایبی که ازش میگیرم مثل یه خونه ی کوچیک و شلوغ پلوغه..خونه ی ویزلی ها رو تصور کنید شما
من عاشق خونه ی بلو اینا شدم...و خانواده ش..کلا خیلی دوستداشتنی بودن این خانواده
و خب این کتاب کلی راز و چیز میز رو مشخص نکرد در اخر و طبیعی هم هست چون جلدهای بعدی هم داره و اینا..انتظار من ازش بیشتر بود ولی دوتا نکته هست که اولیش اینه که این کتاب اولین جلد مجموعه س و میتونم حس کنم تو جلدای بعدی بهتر میشه و منم بیشتر دوسش خواهم داشت و دومیشم اینکه شاید من تو موقعیت خوبی نخوندمش..نه اینکه ازش لذت نبرده باشم..فقط خیلی طولش دادم و این حرفا
دیگه اینکه...همین..منتظرم ببینم بقیه ی داستان چی میشه..و خب ترجیح دادم بهش 4 ستاره بدم چون اون جوری 5 ستاره ای نبود به نظرم این جلد..ولی 4 ستاره ی رو به 5 میدم بهش..4 و نیم اصن..
آره دیگه...همین :)
13.1.01
3:44 p.m
        

0