یادمه وقتی میخوندمت با جاهای دردناک و ترسناکت حقیقتا می ترسیدم..خصوصا که موقعی که اونجاها رو میخوندم شب بود..کلا تو شروع کننده ی یه مجموعه ی دردناکی که سر جلد چهارت رسما نابود شدم و همه تختم از گریه خیس بود! ولی خیلی خوب بودی..خیلی دوستداشتنی و پرمفهوم و به فکر فرو برنده