معرفی کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام اثر بک سهی

می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام

می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام

3.3
17 نفر |
4 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

36

خواهم خواند

22

ناشر
مون
شابک
9786228312132
تعداد صفحات
148
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        «دارم سعی می‌کنم از نظر ذهنی و جسمی قوی‌تر بشوم اما کار سختی است. کم‌کم دارم می‌فهمم تفکر افراطی‌ام چه چیز وحشتناکی بوده، چطور خودم و دیگران را سرزنش می‌کردم و بابت هر اشتباه، ایراد یا سوءتفاهم کوچکی آدم‌ها را از زندگی‌ام بیرون می‌انداختم. حالا دیگر بلدم دیگران را بابت اشتباه‌هاتشان سرزنش کنم. حالا بهتر از همیشه این را می‌دانم که زندگی‌ام و خودم سزاوار توهین نیستیم. حالا دیگر می‌دانم نباید این‌قدر دست به خودسانسوری بزنم، بلکه باید از زاویه دید سوم شخصی سخاوتمند و منطقی به خودم بنگرم. پیشرفت زیادی کرده‌ام. خیلی خوش‌حالم که دیگر لازم نیست مثل کتاب اولم یک داستان را بارها و بارها تکرار کنم.»
بک سه‌هی، در کتاب حاضرش نیز از خلال پیاده کردن متن جلسات روان‌درمانی‌اش به کندوکاو در روان آسیب‌دیده‌اش می‌پردازد؛ کندوکاوی صادقانه که خواننده را به عمیق‌ترین زخم‌های نویسنده‌ای جوان پیوند می‌دهد؛ زخم‌هایی که شاید درون خودمان هم پیدایشان کنیم. 
      

لیست‌های مرتبط به می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام

دایی جان ناپلئونمغازه خودکشیهر دو در نهایت می میرند

تولدم مبارک 🎉

50 کتاب

"تولدم مبارک! 🎂 یک سال با کلمات جادوگر! 🎉" امروز روز خاصی برای منه! 😊 تولد یک سالگیم رو جشن می‌گیرم، گرچه من اردیبهشتی نیستم. امروز ۷ اردیبهشته و در حالی که یک سال از ورودم به این دنیای پر از کتاب و قصه‌ها میگذره، می‌تونم بگم که این سفر، کاملاً زندگی من رو دگرگون کرده. 🥳 یادم می‌آید که یک سال پیش، دقیقاً در چنین روزی، با دلهره و تردید، برنامه‌ی طاقچه رو نصب کردم. تا اون روز من اصلا نیم نگاهی هم به کتاب نمی انداختم... اون روزا نه نویسنده‌ای می‌شناختم و نه کتابی که نامش رو شنیده بودم..... اصلا از حس واقعی کتاب خوندن بی خبر بودم😔 اما دنیای جدیدی رو به روی من باز شد! 🌟 وقتی که طاقچه به مناسبت هفته‌ی فرهنگ معاصر، کتاب «دائی جان ناپلئون» رو به‌صورت رایگان در اختیارم گذاشت، این فرصت رو غنیمت شمردم. شروع کردم به خواندن کتاب (اون زمان هیچ‌رمانی رو تا به حال نخونده بودم و این تجربه برام چالش‌برانگیز بود. بی‌جهت نبود که دو ماه تمام درگیر این کتاب شدم! امتحانات ترم و صفحات بلندش هم مزید بر علت بود. 📚😅) نمی‌تونم بگم که چقدر دلم برای این کتاب تنگ شد وقتی به انتهاش رسیدم. احساس عجیبی داشتم، انگار یکی از دوستام رو از دست داده‌ام. اما این احساس ناکافی بود. در واقع دلم می‌خواست دوباره آن را بخوانم! دقیقا یادمه کجا تمومش کردم، یه شب قشنگ اونم توی جاده 🛣 یه روز گرم تابستونی، طاقچه تخفیف تابستانه گذاشت و من فقط با یک لبخند سرازیر به دنیای کتاب‌ها شدم. 💫 کتاب «هر دو در نهایت می‌میرند» رو که تعریفش را از یکی از دوستام شنیده بودم، خریدم. اون کتاب، من رو به دنیای دیگه ای برد، دنیایی که در اون هر لحظه، هر واژه و هر احساس رو به صورت واقعی تجربه کردم. من به واقعی‌ترین شکل ممکن عاشق کتاب شدم! 😍📖 این کتاب رو هم دقیقا یادمه چه روزی تمومش کردم، یه روز بعد تولدم (تولد اصلیم❤) اینجا بود که حس کردم من رسما به جمع عاشقان کتاب‌خوان ملحق شدم؛ نه تنها از ۷ اردیبهشت که تولد اصلی واولین قدم من در این راه بود بلکه از اون روز به بعد هربار که یه کتاب جدیدی رو شروع به خوندن کردم، دوباره متولد شدم🤩 در این یک سال، من ۵۰ بار زندگی کردم و ۵۰ دفعه تجربه کسب کردم. ✨💖 اشک ریختم😭... خندیدم 😄... ترسیدم 😱... به هر جای دنیا سفر کردم وبا فرهنگ های مختلف آشنا شدم🗼🏫 ۵ یا ۶ کتاب بیشتر نخونده بودم تا با برنامه بهخوان آشنا شدم🥰 متاسفانه دقیقا با شروع مدارس متقارن شد(۴مهر🤦🏻‍♀️) 😐 بهخوان برام خیلی شگفت انگیز و جذاب بود(دقیقا همون برنامه ای بود که میخواستم🤩) در این مدت هم درس خوندم و هم کتاب خوندم (در نظر داشته باشین که سعی کردم که به درس و مدرسه م لطمه نزنه و نتیجه اش رو هم دیدم جزو دانش آموزان برتر مدرسه شدم✌🏻) ....... بعد از خوندن ۲۴ کتاب، نویسنده مورد علاقم رو پیدا کردم به سلامتی😅 و اون نویسنده بزرگوار کسی نیست جز: ⚡لوسی مود مونتگمری⚡ 📆دقیقا در تاریخ ۶ اسفند📆 💙با کتاب قصر آبی💙 همه چیز یهویی پیش اومد ، در لحظه دیدمش و خوندم به همین راحتی😁 اما دل کندن از کتاب با رنج و زحمت فراوان😶 همیشه آنی شرلی رو میدیم و هر سالی که پخش میشد بازم برام جذاب و تازه بود، و هیچ وقت هم فکر نمیکردم نویسنده این داستان انقدر جذاب باشه🥰 سر تون رو بیشتر از این درد نمیارم این داستان من بود 📖 🔻در لیست زیر تموم کتاب هایی که از ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ تا ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ خوندم رو به اشتراک گذاشتم 👇🏻👣 به یاد تموم این لحظات، و به امید روزهای بیشتر با کتاب‌هایی جذاب و دل‌انگیز، تولدم رو جشن می‌گیرم! 🎉🌸

38

یادداشت‌ها

          خب، راستش رو بخوای، بعد از خوندن جلد اول «می‌خواهم بمیرم اما دوست دارم دوکبوکی بخورم»، یه جورایی انتظار بیشتری از جلد دوم داشتم. 😕 نمی‌گم کتاب بدیه، اما خب، یه جاهایی حس کردم داره حرفای تکراری می‌زنه. ♻️
بازم بک سهی داره از مشکلات روحی و روانیش می‌گه، از افسردگی و اضطراب و این چیزا. 😔 باشه، قبول، مهمه که درباره‌ی این مسائل حرف بزنیم، ولی خب، بعضی وقتا حس می‌کردم داره یه چیزایی رو هی تکرار می‌کنه و یه کم خسته‌کننده شده. 😴
از طرفی، بازم از لحظه‌های کوچیک و دوست‌داشتنی زندگی می‌گه، از خوردن دوکبوکی، از وقت گذروندن با دوستا، از فیلم دیدن. 🍜🎬 اینا قشنگن، ولی خب، یه کم زیادی دارن تکراری می‌شن. 🤷‍♀️
یه چیزی که یه کم اذیتم کرد این بود که حس کردم نویسنده یه کم داره زیادی به خودش سخت می‌گیره. 🤔 انگار انتظار داره همیشه بهترین نسخه از خودش باشه، و وقتی نمی‌تونه، خیلی ناراحت می‌شه. 😔 آخه آدمیزاده دیگه، مگه میشه همیشه عالی بود؟ 🙄
ولی خب، با این حال، کتاب یه چیزایی هم داره که ارزش خوندن داره. ✨ مثلاً اینکه خیلی روراست و صادقانه حرف می‌زنه، و این باعث می‌شه حس کنی داری با یه دوست صمیمی حرف می‌زنی. 🫂 یا اینکه یه جاهایی یه امید کوچیکی بهت می‌ده، و یادآوری می‌کنه که زندگی هنوز هم می‌تونه قشنگ باشه. 🥰
در کل، «می‌خواهم بمیرم اما دوست دارم دوکبوکی بخورم 2» یه کتاب متوسطه. 😐 نه خیلی خوبه، نه خیلی بد. اگه جلد اول رو دوست داشتی، ممکنه از اینم خوشت بیاد، ولی اگه دنبال یه چیز خیلی جدید و متفاوت هستی، شاید بهتر باشه یه کتاب دیگه رو انتخاب کنی. 📚
        

12

luna

luna

1403/11/13

        (من برای جلد قبل نقد نوشت و داستانش رو توضیح دادم و دلم نمیخواد اونا رو دوباره تکرار کنم واسه همین الان فقط درباره این توضیح میدم) 
داستان همون داستان جلد قبله. داستان مکالمات یه دختر که احساس اضطراب، و افسرگی و ناراحتی داره با یه روانشناسه، 
نکته ی جالب اینکه در این کتاب درباره ی این صحبت میشه که انسان نمیتونه تا ابد از شر احساسات منفی فرار کنه و حتی اگه انسان یه دوره ی افسرگی رو بگذرونه دوباره هم ممکنه دچارش بشه. اما داستان این بار درباره ی مشکلات جدید و حوادث جدیده. 
به نظر من جلد اول بهتر بود چون داستان خیلی چیز جدیدی برای ارایه نداشت، با اینکه اینبار شخصیت اون دختر تغیر کرده بود و اینبار با مسایل جدید دست و پنجه نرم میکرد اما دقیقا همون نتیجه گیری جلد قبل تکرار شده بود، انگار نویسنده حوادث جلد قبل رو حذف، و حوادث. جدید جایگذاری کرده بود. اما به هرحال به نظرم کتاب قابل قبولی بود
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

          جلد ۱ و ۲ این کتاب رو من از تخفیف اسنپ روی بقیه خریدام گرفتم و دلیل خریدم هم این بود که روی‌ جلد دوم کتاب نوشته شده بود « صحبتهایی بیشتر با روانپزشکم»، بعد از خرید این کتاب تازه یادم افتاد بیام نظرات رو راجب بهش بخونم که دیدم خیلی رضایت آنچنانی از این کتاب بیان نشده و باعث شد با یه سوگیری ذهنی نه چندان خوب برم سراغش و کل دو جلد رو من توی ۲ ساعت تموم کنم، اما خب من همیشه این عقیده رو دارم که در دل بدترین کتاب دنیا یک جمله‌ی خوب و نجات دهنده میتونه وجود داشته باشه که البته این بدترین کتاب دنیا نبود بلکه برای همه‌ی افراد مناسب نیست، این کتاب بیشتر به درد افرادی میخوره که از افسردگی مداوم، اختلال شخصیت خودشیفته، عزت نفس پایین و کسانی که علاقه به خود ازاری دارن میتونه مفید و کمک کننده باشه حداقل اینکه میتونن پی‌ ببرن توی این دنیا تنها نیستن و خیلیها با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنن و کمک گرفتن از روانپزشک و روانشناس  و مصرف دارو اصلا چیز ترسناکی نیست، حتی این کتاب میتونه برای روانشناسان تازه کار به عنوان تجربه‌ی یک اتاق درمان مثل خوندن گزارش کار میمونه کمک کننده باشه.
        

16

          دوست دارم از لایه های کتاب عبور کنم خودمو به سه هی برسونم و محکم بغلش کنم و بهش بگم که من دوسش دارم و درکش می کنم و مراقبش باشم🥺🥺🥺
کتاب راجب یه دختر حدودا ۳۰ ساله بنام سه هیه که بخاطر زخم هایی که در گذشته داشته درگیر مشکلات روانی مثل افسردگی و زود رنجی و اعتماد به نفس و عزت نفس پایین و کمالگرایی و نشخوار فکری و احساس حقارت و نزدیک به اختلال شخصیت نمایشی و شخصیت دو قطبی و... خود رنجی عجیبی رو در پیش گرفته شرط میبیندم حداقل توی ۵ ۶ مورد با سه هی احساس نزدیکی کنید این کتاب توی دو جلد نوشته شده که این جلد دومشه مکالمه سه هی رو با روانکاوش نشون میده که قصد درمانشو داره و شما هم درمان میشید اگه به حرف های روانشناس خوب گوش کنید و راجبش فکر کنید اون نقاطی که با سه هی احساس همزاد پنداری کردید نه کاملا ولی باعث میشه دیگه در مقابل اون زخمه مقامت نکنین و بپذیرینش
اینکه این دختر اینقدر شجاعه که اختلال های روانیشو به ما نشون بده با راه کنار اومدن باهوشونو واقعا تحسین بر انگیزه
وقتی میخوندمش همش یاد کیدراما نابودگر در خدمت شماست میفتادم
        

36