یادداشت‌های parmis (38)

parmis

parmis

1403/4/20

        نه اخه.. خب که چی بشه؟
اینهمه وقت واقعا بدرد نمی‌خورد 💀
وا. واقعا واکنش صادقانه‌م همینه. وا.
از اون مرد به این مرد اخرشم دوتاشونم مردن
خب که چی
وا واقعا وا
واقعا بنظرم ارزش خوندن رو نداشت.. هرچند هروقت که میخوندم میتونستم دوساعت تمام وقت بذارم
ولی فقط میخواستم ببینم اخر این قضیه‌ی درهم‌برهم چی میشه.
خوشم نیومد اصلا
معلوم نبود میخواست چی بشه. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

parmis

parmis

1403/4/6

          کتاب زندگیِ زیبای آدری هپبورن، بازیگر و خیر یونیسف رو تعریف میکنه.
این زندگی زیبارو پسرش، شون هپبورن فرر بیان کرده..
کتاب به قدری زیبا بود که نتونستم اجازه بدم خوندنش به روز دوم برسه.
بعد از خوندن این کتاب، متوجه شدم هنوزهم انسان های خوب، انسان هایی که انسان هستند وجود داره، یا حداقل چندین سال قبل وجود داشته.
باعث شد علاقم بهش بیشترو بیشتر  بشه
تماشا کردن فیلم هاش برام لذت بخش‌تر شده چون متوجه شدم چه انسان انسانیت دوست و مهربونی بوده..
بخاطر تجربیات خودش تو کودکی ، عاشق بچه ها و بچه های اسیب دیده بوده و دراین راه چه کارها که نکرد.. امیدوارم من و همه‌ی ما بتونیم این کار شریف رو ادامه بدیم..

"وقتی بچه‌های ما چاقتر می‌شوند، درحالی‌که بچه‌های اونا دارن از گرسنگی میمیرن"
البته بی‌عدالتی دنیارو خیلی نشون داد این کتاب.
اسیب جنگ های تموم نشدنی چقدر سختن رو نشون داد و خدای من..
اخرهای کتاب من مثل ابربهاری داشتم گریه میکردم ولی همین هم به دلم نشست..
من به شخصه خیلی لذت بردم..
امیدوارم بتونیم آدری رو به ارزوهای نصفه موندش برسونیم
چون اینطوری بچه های جهان، بچه هایی که دارن از کمبود ویتامین کور، از کمبود غذا سوءتغذیه، از کثیف بودن ابهاشون میمیرن رو به ارزوهاشون میرسونیم. 
        

17

parmis

parmis

1403/4/1

          واقعا به معنای واقعی
این کتاب مسبر زندگیمو تغییر داد.
جوریکه واقعا زندگی کردن هست رو یاد میده
اینکه چطور از نشخوار های فکری دوری کنیم رو یاد میده. و با دین بودایی کم و بیش ادم رو اشنا میکنه و این برای من جالب بود
روایت ها و داستان ها، دستور ها و گفته هاشون
خود نويسنده.
تمرین های بسیار عالی برای ذهن آگاهی
با چیزهایی اشنا شدم که تابحال اشنا نشده بودم باهاشون
و خیلی بذت برم
توی یک روز خوندمش انقدری که عالی بود
و البته که بابد بارها و بارها مطالعه بشه، چون یکبار خوندنش کافی نیست و امکان این رو نمیده کاملا متوجه منظور و مقصود نويسنده بشی. گفته ها شفاف بود ولی برای درک بهتر، باید چندین بار خوندنش
میتونم این کتاب رو همیشه و در هرحالت کنارم داشته باشم تا به چیزهای مفیدی که گفته رجوع کنم تا یادم نره کارهایی که باید انجام بدم.
باید تک به تک جگله های این کتاب رو با طلا نوشت
یا هرچیزی که گفته رو باید بزاری جلوی چشمت تا مبادا از یاد ادم بره این شیوه های زندگی کردن رو
ولی با تکرار اینها ملکه‌ی ذهن میشن و من امیدوارم بتونم همه‌ی اینارو انجام بدم چون واقعا کمک میکنه که بتونیم زندگی کنیم
واقعا عالی بود. هرکسی یکبار خوندن این کتاب رو نیاز داره تو زندگیش. 
        

25

parmis

parmis

1403/1/16

          واقعا از زیباییش هرچقدر بگم کم گفتم.
این کتاب دقیقا خوده فردای الیزابت کوچولو بود.
خدای من. همه‌ی صفحات رو با لبخند باز میکردم و حین خوندنش زمان می‌ایستاد.
خدایا خیلی قشنگ بود.
ارزو میکنم کاش یه شخصیت داخل این مجموعه بودم، یا حداقل دوستی مثل آنی داشتم.. نمیشه اما قدرت تخیل به کمک ادم میاد👺💪
واقعا این حجم از زیبایی رو نمیتونم تحمل کنم. تو سره لوسی چه می‌گذشته! اونم اون زمان.. واقعا شاهکار خلق کرده. به قدری دلنشین هست که نمیتونم توصیفش کنم.. جلد بعدی رو فقط داشتم نگاه میکردم ولی به خودم امدم دیدم کمی ازش رو خوندم، به قدری که برام دلنشینه. خدایا من چقدر عاشقشم.
آروم آورم دارم میخونم تا دیرتر تموم بشه. دراین حد!
کاش ستاره‌های بی‌نهایت وجود داشت چون این کتاب برای من بی‌نهایت ستاره از 5 تا بود. چطور یه شاهکار که از قضا شاهکاره فردا هم هست رو توی ۵ تا ستاره بگنجونم؟ خدایا
عاشقشم.
عالی
بی نظیر
پرفکتتت
همه چییی تموممم.
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★... 
        

9

parmis

parmis

1403/1/11

6

parmis

parmis

1403/1/6

          خیلی خیلی خیلی قشنگ بود.
ترجمه روون و قابل درک.
برام مثل یه فیلم بود
اونجاکه باخودت میگفتی اینم مثل بقیه کتاب ها قراره از اینجا به بعدش وادار به خوندنت نکنه، برعکسش بود.
تا میرسیدی به اونجایی که بنظر همه چیز خسته کننده شده بود، یه جرقه از یه ماجرای جدید، رازهای کشف نشده جدید،زده میشد. و این مورد رو خیلی دوست داشتم. نويسنده بلد بود چطور خواننده رو به خوندن ادامه‌ی کتاب ترغیب کنه.
اونجایی که سعی میکردن(مترجم و ناشر) خیلی نامحسوس به اون کاپل ‌ال‌ج‌بی‌تی اشاره کنن و در همون حال اشاره هم نکنن، ولی یکم با ریزه کاری ها همه چیز دستت میومد، قشنگ بود، بسیار بسیار ذوق‌مرگ شده بودم، چون بعیده، تو ایران و کتاب ها..
به کتاب های مورد علاقم اشاره شده بود، به خواننده های مورد علاقم، اهنگ های مورد علاقم.
مثل ادام سیلوارا، نیکولا یون، جانی کش و خیلی از خواننده ها و نويسنده های دیگه.
وقتی اسم کتاب"هردو در نهایت می‌میرند" آورده شد، چند دور، دوره خونه چرخیدم از یکم از ذوقن تخلیه بشه.
برام خیلی خیلی جذاب بود و خب
عاشقش شدم.
و حال هوای پاکستان و اسلام و آداب و رسومی که اشاره شده بود بیشتر من رو علاقمند کرد، چون به ما هم مربوط میشد، یعنی نزدیک بود حال و هواش و اینم باعث شد بیشتر دوستش داشته باشم.
عالی عالی.
بگذریم از اشک هایی که ریختم*
        

15