یادداشت parmis
1403/1/6
4.4
5
خیلی خیلی خیلی قشنگ بود. ترجمه روون و قابل درک. برام مثل یه فیلم بود اونجاکه باخودت میگفتی اینم مثل بقیه کتاب ها قراره از اینجا به بعدش وادار به خوندنت نکنه، برعکسش بود. تا میرسیدی به اونجایی که بنظر همه چیز خسته کننده شده بود، یه جرقه از یه ماجرای جدید، رازهای کشف نشده جدید،زده میشد. و این مورد رو خیلی دوست داشتم. نويسنده بلد بود چطور خواننده رو به خوندن ادامهی کتاب ترغیب کنه. اونجایی که سعی میکردن(مترجم و ناشر) خیلی نامحسوس به اون کاپل الجبیتی اشاره کنن و در همون حال اشاره هم نکنن، ولی یکم با ریزه کاری ها همه چیز دستت میومد، قشنگ بود، بسیار بسیار ذوقمرگ شده بودم، چون بعیده، تو ایران و کتاب ها.. به کتاب های مورد علاقم اشاره شده بود، به خواننده های مورد علاقم، اهنگ های مورد علاقم. مثل ادام سیلوارا، نیکولا یون، جانی کش و خیلی از خواننده ها و نويسنده های دیگه. وقتی اسم کتاب"هردو در نهایت میمیرند" آورده شد، چند دور، دوره خونه چرخیدم از یکم از ذوقن تخلیه بشه. برام خیلی خیلی جذاب بود و خب عاشقش شدم. و حال هوای پاکستان و اسلام و آداب و رسومی که اشاره شده بود بیشتر من رو علاقمند کرد، چون به ما هم مربوط میشد، یعنی نزدیک بود حال و هواش و اینم باعث شد بیشتر دوستش داشته باشم. عالی عالی. بگذریم از اشک هایی که ریختم*
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.