یادداشت‌های هانیه (79)

هانیه

1403/6/25

سوپرمارکت شبانه روزی
          سوپر مارکت شبانه روزی روایت زندگی زنی ٣۶ ساله به نام کیکو است که از ١٨ سالگی در یک سوپرمارکت شبانه روزی مشغول به کار است. شغلی که بیشتر برای افراد دانشجو و کسانی ست که میخواهند برای چند ماه تجربه ای کسب کنند. او که از نظر خانواده و اطرافیانش فردی غیر عادی ست، سعی میکند تا با تقلید از رفتار و حتی طرز حرف زدن بقیه، عادی به نظر برسد و به اصطلاحی هم رنگ جماعت شود. هیچ عشقی در زندگی نداشته و تنها فکر و ذکرش تا آن روز فروشگاه شبانه روزی بوده است. اما بلاخره از اون جایی که طبق رسم نانوشته ای روند زندگی اینجور تعریف شده که باید در سن خاصی ازدواج کنی و بعد هم بچه دار شوی و.... ، تصمیم میگیرد برای تمام شدن حرف های دوستانش با شخصی همخانه شود که شغلی ندارد و به همه اعلام کند که میخواهد ازدواج کند. ولی از آنجا که شما هر کار هم کنید، مردم سوژه ی جدیدی برای بحث و ایراد گرفتن پیدا میکنند، این داماد بخت برگشته ی بیکار، موضوع جدید محافل شده و همه میگویند که اصلا چرا باید آدم با چنین شخصی ازدواج کند!!! انگار همین ها نبودند که تا دیروز دنبال شوهر برای دوستشان میگشتند. در نهایت به این نتیجه باید رسید که روند زندگی برای هرکس متفاوت با دیگری ست. نمیدانم که زن بیماری خاصی داشت و یا هر چیز دیگری. اما به طور کلی شاید رسالت و علاقه و هدف یک شخص در زندگی صرفا و صرفا کار در یک سوپرمارکت شبانه روزی ست هرچند از نظر بقیه غیر عادی و کسالت بار باشد.
لازم به ذکر است که خود نویسنده ی کتاب هم  سالهاست که در سوپر مارکت شبانه روزی کار میکند و در این مدت چندین رمان نوشته که برنده ی جوایز متعدد شده اند اما با این وجود هنوز هم در سوپرمارکت مشغول به کار است.
جوایز و افتخارات کتاب سوپرمارکت شبانه روزی:
برنده جایزه ادبی جهانی دوبلین
- از پرفروش‌ترین‌های لس آنجلس تایمز
- بهترین کتاب تابستانی مجله Elle Magazine
- برنده‌ی مهم‌ترین جایزه‌ی ادبی کشور ژاپن یعنی آکوتاگاوا
- عنوان بهترین کتاب سال نیویورک، بوستون گلوب
        
هانیه

1403/6/25

آئورا
          داستان کتاب آئورا در خانه‌ای بسیار قدیمی متعلق به یک پیرزن اتفاق می‌افتد. فلیپ مونترو زمانی‌که در کافه‌ای نشسته است، با آگهی جالب توجهی روبرو می‌شود که در آن پیرزنی به ویراستاری نیاز دارد تا خاطرات شوهرش را جمع‌وجور کند و آن‌ها را دوباره بنویسد اما شرط انجام کار این است که نویسنده باید در خانه‌ی پیرزن کار کند. زمانی‌که مونترو به خانه پیرزن می‌رود متوجه می‌شود که برادرزاده‌ی او که دختری جوان و زیبا به نام آئورا است نیز در خانه حضور دارد و همین انگیزه ی ماندن او می شود. 
اولین نکته ی قابل توجه آئورا این است که از زبان دوم شخص روایت می شود که به نوع خودش نسبت به اکثر روایت ها متفاوت بوده و نویسنده از این طریق سعی در نزدیک کردن مخاطب خودش به شخصیت های داستان دارد. داستان شامل ۵ فصل و سرشار  از نماد و از جزییات بود. پس از فصل پنجم، پیوست و گاهشمارِ زندگی فوئنتس قرار دارد. 
پیوست کتاب پیچیدگی های بیشتری نسبت به خودِ داستان داشت و نیاز به واکاویِ چندباره بود اما محتوای کلی اون برای توضیح دلیل انتخاب آئورا و فرم داستان است. ظاهر داستان عشق را روایت میکند اما در اصل روایت، تمنای جوانی و میل به نامیرایی ست. و
 معتقدم که، کتاب آنقدر پر از جزییات است که هر مرتبه که دوباره خوانی شود، چیز های جدیدی برای استخراج دارد. این کتاب در عین کم‌حجم بودن، مملو از زیبایی‌های ادبی و پیچیدگی ست.
        

5

هانیه

1403/6/25

نقشه هایی برای گم شدن
          نقشه هایی برای گم شدن مجموعه ای از جستار هاست که در آن ها نویسنده نقشه هایی را برای گم شدن، گم بودن و گم کردن و گشت و گذار در سکوتِ حاصل از این گم شدگیِ از روی عمد (نه از روی اتفاق) ارایه می دهد. نقشه‌های کتاب نه برای پیدا کردن مسیر، که درواقع برای گم کردن خود است و به اصطلاح "گاهی باید گم بشوی تا بتوانی چیزی را پیدا کنی."
در جستار های مختلف کتاب، نویسنده ی به نوعی دست مارا می گیرد و به مکان های مختلفی می برد که افکار یا خاطره ای در پس ذهنش از آن دارد و مارا هم در این قدم زدن شریک می کند. جستار های با عنوان آبیِ دوردست را خیلی دوست داشتم که اشاره به این داشت که رنگ آبی با دوردست ها گره خورده و زمانی که نزدیک می شویم از هم میپاشد و دیگر آنطور که از دور به نظر می امد، نیست. جایی خواندم که درباره ی سولنیت نوشته بود: "ربکا سولنیت را می‌توان کوچ‌نشینی در سرزمین اندیشه نامید که بساطش را از صحراها و کوهستان‌ها و جنگل‌ها تا سرزمین‌های هنر و سیاست و تاریخ فرهنگی بر دوش کشیده و عشق به رفتن در واژه‌واژه‌ی نوشته‌هایش موج می‌زند."
ترجمه ی کتاب از نیما اشرفی و بسیار روان بود اما از آنجایی که کتاب حاوی نکات فراوانی بود که باید در آن ها تامل می کردم، خواندنش بسیار زمان بر بود و چندین ماه طول کشید. اما خسته کننده نبود. طوری که باز هم شوق بازگشت به خوانش کتاب را داشتم و دوست داشتم با نویسنده، مکان های بیشتری را کشف کنم.
        

4