معرفی کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو مترجم مینو مشیری

کوری

کوری

ژوزه ساراماگو و 2 نفر دیگر
4.1
632 نفر |
160 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

82

خوانده‌ام

1,598

خواهم خواند

404

ناشر
علم
شابک
9789644050695
تعداد صفحات
368
تاریخ انتشار
1398/5/23

توضیحات

        
ژوزه ساراماگو نویسنده ی پرتغالی متولد سال 1922 است. رمانهایش به بیش از بیست زبان ترجمه شده اند . به گفته ی منتقدان صاحب نام بین المللی ساراماگو از تاثیر گذارترین نویسندگان زنده ی جهان به شمار می رود و کتاب کوری او «شاهکار»، «عالی» و «رمانی ماندگار » توصیف شده است .
آبزرور : یک رمان شگفت انگیز...
تایمز : گستره ی حماسی این رمان آثار مارکز را در یاد زنده می کند.
ایندیپندنت : یک رمان جسورانه ....
مهیج : ... پر تب و تاب ، تفکرانگیز، حیرت آورترین رمانی که در سالهای اخیر منتشر شده .
ترجمه ی کتاب خوب است . پیداست که مترجم به زبن انگلیسی احاطه دارد و مرعوب نویسنده نیست و لحن نوشته و سطح سخن را خوب دریافته و توانسته با امانت به خواننده ی فارسی انتقال دهد.
دکتر عزت ا.. فولادوند - روزنامه ی همشهری
یک رمان سهمگین ...
محمود دولت آبادی

      

لیست‌های مرتبط به کوری

بهخوان

بهخوان

1403/2/18

صدسال تنهاییغرور و تعصب۱۹۸۴

کدام ترجمه؟ | پیشنهادهایی برای نمایشگاه

72 کتاب

در اهمیت ترجمهٔ خوب و پاکیزه همین بس که باری دو نفر از یک کتاب واحد صحبت می‌کردند و یکی از آشفتگی و چندپارگی متن می‌نالید و آن یکی قربان‌صدقهٔ پیوستگی و پیراستگی‌اش می‌رفت! و ما شنوندگان هم متحیر بودیم که قصه چیست! وقتی فهمیدیم دو تا ترجمهٔ مختلف را خوانده‌اند و آن دوتا ترجمه را کنار هم گذاشتیم و با هم قیاس کردیم، هم به این حق دادیم و هم به آن! ترجمهٔ بد می‌تواند یک اثر را از دایرهٔ خواندنی‌ها خارج کند و ترجمهٔ خوب می‌تواند بر ارزش آن بیافزاید. برای کتابخوانان بسیار پیش می‌آید که ندانند ترجمهٔ خوب یا بهتر هر کتاب مال کیست و کدام ناشر منتشرش کرده؟ در گروه‌های کتابخوانی روزی نیست که سؤال‌هایی مثل «دنیای سوفی کدوم ترجمه‌اش خوبه» یا «کدوم ترجمهٔ قمارباز رو‌ بخرم؟» پرسیده نشود. این شد که به فکر افتادیم ترجمه‌ یا ترجمه‌های بهتر کتاب‌های مشهور را فهرست کنیم. با این امید که به کار جویندگان و پرسندگان آید! قابل‌قبول و خوب بودن این ترجمه‌ها یا به عیار تجربه به دست آمده (یعنی برای خونهٔ خودمون هم از همین بردیم و راضی بودن!) یا از افواه اهل کتاب. ممکن است نظر شما متفاوت باشد که هم طبیعی است و هم گاه محصول تفاوت طبایع و سلایق. یکی زبان ادبی‌تر می‌پسندد و دیگری زبان خودمانی‌تر. یکی دوست دارد مترجم پانوشت‌های طولانی بزند و دلالت‌های فرامتنی و فرهنگی متن را شرح دهد و دیگری دلش نمی‌خواهد هیچ پانوشت و توضیحی -هرچند مفید- در خواندنش وقفه و سکته افکند. نکتهٔ بسیار مهم: مهم است که ترجمهٔ توصیه‌شده را از ناشر توصیه‌شده و معتبر بخریم. ناشران بازاری چون خاطرجمعند که دزیره و قلعهٔ حیوانات و صدسال تنهایی «حتماً» و «همیشه» می‌فروشد، با خیال راحت از روی ترجمهٔ معتبر رونویسی و جای چهارتا فعل و فاعل را عوض و کتاب را چاپ می‌کنند و بی آن که هزینه‌ای برای حق‌التألیف، حق‌الترجمه، صفحه‌آرایی و طراحی جلد پرداخته باشند، سود تضمین‌شده‌ای می‌برند که ناشر معتبر باید سال‌ها زحمت بکشد تا کسری از آن نصیبش شود. آیا بشود و آیا نشود؟ نکات قابل‌عرض: از بعضی کتاب‌ها چند ترجمه پیشنهاد شده که همگی نمرهٔ قبولی می‌گیرند و قابل‌توصیه‌اند. در انتهای فهرست، نسخه‌های مقبول چندتا از مهم‌ترین آثار کلاسیک فارسی هم آمده است. کتاب‌هایی که همه می‌شناسند اما کمتر کسی می‌داند نسخهٔ کدام ناشر را بخرد و به کتابخانه‌اش اضافه کند.

212

خانواده من و بقیه حیواناتخداحافظ گاری کوپرلیدی ال

سیاهه‌ی صدتایی رمان

100 کتاب

اولا صد تا بيش‌تر شد، گفتيم صد و ده تا بشود تيمنا و تبركا، آن هم نشد! مي‌توانيد خودتان تا صد و ده را پر كنيد. ثانيا براي بعضي از كتاب‌ها كه ترجمه‌هاي متعدد داشت، ترجمه‌ي به‌تر را -به انتخابِ خودم!- برگزيدم. ثالثا نه كسي با خواندنِ رمان بي‌دين مي‌شود، نه دين‌دار، اين هر دو، كارِ آخوند است! رابعا اين‌چنين سياهه‌اي را آن‌چنان كه پيش‌تر گفته‌ام، قديم‌ها ناصرزاده‌ي عزيز به ما -به دوستانم و نه به من!- پيش‌نهاد كرده بود، اما از آن‌جا كه سياهه‌ي وي را نيافتم، سياهه‌ي خود را نوشتم، كه يحتمل حذف و اضافاتي دارد. خامسا شايد بعضي از رمان‌هاي تازه منتشر شده مثلِ "سورِ بز" از دستم در رفته باشند، اما از آن‌طرفِ قضيه شايد بعضي از رمان‌هاي قديمي را نيز فراموش كرده باشم، مثلِ "هكلبري فين" يا "تام ساير". اين به آن در. سادسا در اين سياهه‌ي رمان، كتاب‌هايي وجود دارند كه اصالتا رمان نيستند، مثلِ "هفت روزِ آخر" رضا بايرامي. سابعا اگر پنج دقيقه‌ي ديگر به من وقت مي‌دادند، نامِ بيست رمانِ ديگر را اضافه مي‌كردم، و يحتمل نامِ ده كتاب را نيز حذف. اما به هر رو شما مي‌توانيد مطمئن باشيد كه از اين صد و اندي، دستِ كم پنجاه تا را بايد (حتا در دورانِ سپري‌شده‌ي بايدها و نبايدها!) بايد خواند... ثامناً -كه خيلي سخت است- همان هشتماً! بعضي از جاهاي خالي را كه بدجوري توي ذوق مي‌زد با توضيحاتي بي‌ربط پر كرده‌ام. ترتيب هم كاملا تصادفي است. تاسعاً اين قلم آن‌قدر از استعداد و فروتنيِ توامان برخوردار مي‌باشد كه كارهاي خودش را در اين سياهه نياورده باشد. منتقدانِ گرامي بي‌جهت دنبال‌شان نگردند!!! رضا امیرخانی، اردیبهشت 1397 *هشت‌تایش اینجا جا نشد: سنگ صبور (صادق چوبک)، بارون درخت نشین (ایتالو کالوینو)، سنگ‌اندازان غارِ کبود (داوود غفارزادگان)، روی ماه خداوند را ببوس (مصطفا مستور)، مرغان شاخسار طرب (کالین مک کالوی)، صد سال تنهایی (گابریل گارسیا مارکز)، مجمع الجزایر گولاک (الکساندر سولژنیتسین)، مسخ و درباره‌ی سمخ (کافکا و ناباکوف).

119

پست‌های مرتبط به کوری

یادداشت‌ها

60

          کوری کتاب خوبی‌ست، به حق اینقدر شهرت یافته. ترجمه کتاب نیز رضایت‌بخش و خواندن ا‌ست. از خوبی‌های این اثر می‌توان بسیار گفت، ویژگی‌های اختصاصی خود را دارد. این که کسی در کل داستان نامی ندارد و همه با القاب و صفات‌شان، هچون "چشم‌‌پزشک" و "همسرِ چشم‌پزشک" و "دخترِ عینکی" شناخته می‌شوند به گمانم جالب است. ایده کلی داستان نیز جذابیت دارد، بیماری‌ای واگیردار که موجب کوری می‌شود کشور و شاید دنیا را درمی‌نوردد، و چشم‌پزشک از اولین قربانیان آن است و کسی را گریزی نیست، در این میان همسرِ چشم‌پزشک با وجود تماس زیاد با کورها، مبتلا نمی‌شود و این مبتلانشدنش را پنهان می‌کند تا او را در قرنطینه راه دهند، تا شوهرش را همراهی کند... و دنیا کم کم از هم می‌پاشد با انسان‌هایی که مهمترین داشته‌ی ندانسته‌ی خود را از دست می‌دهند، چه ایده‌ای بهتر از این؟! و در این بین ساراماگو به زیبایی خباثت و وحشیگری و خودخواهیِ عده‌ای از نوع بشر را به تصویر می‌کشد، خودخواهی کسانی که در میانه بحران به چیزی جز خود فکر نمی‌کنند. 

 کوری کتاب بسیار خوبی‌ست، ایده‌ای ناب دارد و روند داستان معمولی و نه چندان ممتاز است، در هر صورت ولی ارزش خواندن دارد، حتما اگر فرصت کردید و روحیه‌ای حساس ندارید آن را بخوانید. خودِ من این کتاب را جز کتاب‌های خوب می‌دانم نه عالی، بخشی بخاطر خود داستان است و این که غافلگیری و پیچش خاصی، مخصوصا در نیمه دوم آن ندارد. دلیلِ اصلیِ این که این کتاب را نمی‌ستایم، همان چیزی‌ست که پیشتر گفتم، روحیه حساسم خیلی تابِ دنبال کردن چنین داستانِ پر از صحنه‌های چندش‌آور و افسردگی را ندارد. با این حال باعث نمی‌شود که از خواندن و تجربه‌ی کوری خرسند نباشم، و آن را پیشنهاد نکنم. و می‌دانم که شما نیز از خواندنش پشیمان نخواهید شد. هیجانِ خواندنش را از دست ندهید. 

        

8

نوید نظری

نوید نظری

4 روز پیش

رمان کوری
          رمان کوری اثر ژوزه سارا ماگو را می‌توان یکی از پنج داستان خوبی که تا کنون (بابا گوریو، کوری، گوژپشت نتردام، قلعه مالویل و پنجمی که هنوز خلق نشده است) خوانده‌ام، بخوانم! داستان و نقاط تعلیق، سبک نگارش، پیدایی جهان نویسنده در آن، تغییرات تحول‌گونه شخصیت افراد در مسیر داستان، نمادشناسی استادانه و صد البته ترجمه خوبی که به دست من رسید این اثر را بی‌نظیر کرده است. سعی می‌کنم دریافت‌های خودم از این داستان را اینجا با شما در میان بگذارم.

• قبل از هرچیز نثر و الگوی نگارش کوری را شما شگفت زده‌ می‌کند! کتاب پاراگراف ندارد! نقل قول‌ها خلاف همه رمان‌ها از هم جدا نمی‌شوند و علائم سجاوندی در حداقل خود بکار رفته است. اگر در سرزمین بینایان راه تشخیص گوینده کلمات نگاه کردن به صورت اوست! در اینجا همه صداها درهم به گوش شما می‌رسد پس باید گوشتان را قوی کنید و تمایزها را تشخیص بدهید!‌ نویسنده این کار را با نشاندن حرف بزرگ اول در متن کرده است! کار فارسی‌زبانان این میانه سخت است.
• کوری را می‌توان روایت یک بیماری و بحران فراگیر اجتماعی قلمداد کرد. هرچقدر مثال‌هایی که در ذهنتان می‌‌آید مهلک‌تر باشد تطبیق‌های بیشتری خواهید یافت. برای ما که کرونا را تجربه کردیم، تصور اینکه یک بیماری چطور می‌توان نظامات اجتماعی، بنیان‌های فردی و جمعی و قواعد حکمرانی را متحول کند امکان درک بیشتری دارد. افراد کنار ما در مواجهه با چنین بحرانی دقیقا مثل داستان دو پاره می‌شود؛ کسانی وضعیت رنج‌آور پیشامده را فرصتی برای بهره‌مندی و استثمار هرچه بیشتر هم‌نوعان می‌بینند و در مقابل افرادی نیز پیامبر‌گونه نقش رهبری، امداد و توانمندسازی دیگران را به عهده می‌گیرند. با این عینک تصاویر بسیار خوبی را در این داستان تجربه کرده و خواهید دید.
• اگر فرض کنیم در قرنطینه و یا در کل شهر کوری باعث نابودی تمام لوازم و ابزار و خدمات زندگی شهری شده است، نظم پساکوری! را می‌توان یک نمایش الهیاتی از سفر پیدایش دانست! جامعه بی‌نظم نخواهد بود و اگر نظامات ساخته ما نابود شوند خودش نظمی خودبسنده را تولید و تقویت خواهد کرد! خواندن این کتاب شاید درک درست‌تری به ما بدهد که آنارشیسم بی‌نظمی نیست بلکه نوعی نظم است که ما از درک قواعد و اصولش ناتوانیم. مکانیزم اسکان مردمان، سازوکار توزیع غذا، فرایندهای برطرف‌ کردن نیازهای ضروری فردی و اجتماعی همه در کتاب توضیح داده شده است. اینکه ما از شکل غذا خوردن یا اجابت مزاج مردم کور آزرده و متهوع می‌شویم یک دلیلش این است که قادر به درک نظمی که چنین جامعه‌ای را شکل داده و توسعه خواهد داد نیستیم.
• یکی از زیباترین اپیزودهای کتاب اتفاقاتی است که موقع توزیع غذا می‌افتد! من حس می‌کنم بتوانیم این صحنه را با لحظه پیدایش جوامع مدرن باستانی! که حکومت به عنوان نماد تولید و اجرای نظم و هم‌چنین ابزار توزیع رانت در پدید آمده است،‌ مقایسه کنیم. ابراز رضایت نسبتا عمومی شهروندان از دیکتاتوری گروه غذادار! خود نشان‌دهنده نظام ذهنی و بازتاب رفتار جوامع در پذیرش دیکتاتوری و ظلم، بعد از پایداری یک نظم جدید است.
• نظم جدید همه ارزش‌ها و پدیده‌های جامعه را متحول می‌کند و البته ارزش‌های جدیدی هم خلق خواهد کرد که به شکل چرخش‌پذیر بازتولید همان نظم اولیه هستند تا جایی که کاملا استیلا پیدا می‌کنند و بعد از آن به خود تخریبی دچار می‌شوند! (زمینه‌های انقلاب‌های اجتماعی) مفاهیم اخلاقی، مالکیت، حقوق شهروندی،‌ نیازهای اولیه مسکن و خوراک و پوشش همگی دستخوش نظمی جدید می‌شود.
• زندگی در وضعیت کوری صورت بدی دارد! روان انسان را می‌خلد و جسم را می‌کاهد! اما در این کاهیدن و خلیدن تزکیه و پالایشی است که چشم نازک‌بین می‌خواهد! با فروکاست مفهوم زندگی مدرن در داستان کوری به رفع نیازهای اولیه آن‌هم به شکل دهشت‌آلود، روح آدمی فرصت می‌کند بسته به استعداد خودش پالوده شده و اوج بگیرد. با تحول مفهوم مالکیت خصوصی که سرآغاز قدرت‌طلبی نوع بشر است با انسانی مواجه می‌شویم که برای زندگی حرص نمی‌زند و کبر نمی‌ورزد و از این درگاه متعالی مفهوم مرگ و زندگی برایش تغییر می‌کند.
• خانواده چیست؟ جمعی که ایمان دارند در برآیند با یکدیگر نیازهاشان برآورده می‌شود، خیالشان تخت و روحشان آرام خواهد بود. داستان کوری روایت شکل‌گیری خانواده‌ای جدید است که با وضع جدید سازگار است. خانواده را مادری رهبری می‌کند که همچون نه، بلکه خود پیامبری در شهر کوران است. او وظیفه دارد نگران همه باشد! چشم همه باشد! نان‌آور همه باشد. برای همه بجنگد و هیچ نخواهد! مگر بعثت جز برای این است و دست آخر که کم‌ آورد و مچاله شد بین دوگانه این‌که بگوید من هم کورم یا بینا! بینایی را انتخاب کند با همه مسولیت‌های سنگین و گریزناپذیرش.
        

63